شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۹/۰۳/۲۵ / /
مترجم رباعیات خیام
گویا خودش هم به موفقیت کاری که کرده بود امید نداشت. به یکی از دوستانش نوشت: «نمی‌دانم چرا اینها را که کسی نخواهد خواند اصولا چاپ می‌کنم. آنهایی را هم که نسخه‌هایی به عنوان هدیه به ایشان داده‌ام به ندرت می‌بینیم. ولی وقتی شخص حد کوشش خود را می‌کند و کاملا مطمئن است که نتیجه سعی او بهتر از آن است که دیگران حاضرند زحمت آن را به خود هموار سازند، حتی اگر این نتیجه خیلی از سرحد کمال دور باشد، انسان دلش می‌خواهد با چاپ و انتشار آن موضوع را خاتمه دهد. گمان نمی‌کنم تعداد کسانی که به اندازه من در ترجمه زحمت کشیده‌اند چندان زیاد باشد، گرچه اعتراف می‌کنم که ترجمه من ترجمه لغت به لغت نیست. ولی به هر تقدیر، اگر شخص نتواند زندگی عالی و اصیل را حفظ کند ارجح آن است که با انتقال حیات ناقابل خود هستی را ادامه دهد.  اصل آن است که اثر زنده بماند. بهتر است پرستوی کوچک زنده‌ای باشیم تا عقاب مرده‌ای آکنده از کاه.» آن‌قدر نامطمئن بود که حتی در ویرایش‌ها و چاپ‌های اولیه اثر از آوردن نام خود روی جلد طفره می‌رفت. سرانجام در چاپ پنجم، آن‌هم شش سال بعد از مرگش بود که نخستین‌بار نامش روی جلد آورده شد. ادوارد فیتزجرالد شاعری ایرلندی‌تبار و متولد بهار 1809 بود که در انگلیس، حومه لندن زندگی می‌کرد. مرد غمگین و فروتنی بود و تنهایی را بیشتر از بودن در جمع دوست داشت. بدون عشق و علاقه ازدواج هم کرد و زندگی زناشویی تلخ و سردی داشت. ازدواجش دوام نیافت و بسیار زودتر از آنچه انتظار می‌رفت به طلاق انجامید، چون خیلی در قید و بند تعلقات دنیوی و ظواهر زندگی نبود، بیشتر از دیگران به پرسش‌های اساسی درباره انسان و حیات و هستی می‌اندیشید و سرانجام به گفته خودش پاسخ این پرسش‌ها را، آن‌هم به زیباترین و لطیف‌ترین شکلش، در سروده‌های خیام پیدا کرد. بعد از آن بود که وقت بیشتری را به شناخت زبان و ادبیات فارسی اختصاص داد و تصمیم به ترجمه بخشی از شعرهای خیام- که به نظرش ارتباط معنایی بیشتری باهم داشتند- گرفت. آن زمان حداقل دو ترجمه از خیام، یکی به آلمانی و دیگری به لاتین در اروپا وجود داشت که هیچ‌کدام شهرت چندانی نداشتند و گوشه کتابخانه‌های برخی دانشگاه‌ها خا