شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۹/۰۵/۱۶ / /
برای بیروت
او می‌دانست مرا می‌کشند/  و من می‌دانستم او را می‌کشند/ هر دو پیشگویی درست بود/ او چون پروانه‌ای در میان ویرانه‌های زمانه جهل / و من در میان دندان‌های زمانه‌ای که شعر را/ و چشمان زن را/ و گل سرخ آزادی را می‌بلعد«نزار قبانی» بیروت دارد می‌سوزد. در کنار دریا، آتشی به پا شده است. زن و مرد، پیر و جوان، کودک و کهنسال می‌سوزند چون پروانه‌هایی میان آتش. انفجار بر ساحل دریای آرام آبی لبنان رخ داده... من به لبنان سفر کرده‌ام. در کنار این مرکز انفجار و در میانه دریا دو صخره بلند است که آن را صخره عشاق یا صخره خودکشی(صخره الانتحار) می‌نامند. گاه عاشقان و دلدادگان بر بلندای این صخره می‌رفتند و دست در دست هم از فراز صخره خود را به دریا می‌افکندند. حالا در تصویرها می‌بینم که چگونه جغد مرگ می‌خواند و عقاب آتش همه جا را می‌سوزاند و بیروت می‌سوزد. شهر عشق، صلح و صفا. شهری که مسجد و کلیسا و کنیسه در کنار هم جای دارند. مناره‌های مسجد در کنار ناقوس‌های کلیسا سر به آسمان ساییده‌اند، شهر هفتادودو ملت. بیروت رنگین‌کمانی بود از مسلم و مسیحی، سنی و شیعه، دروزی و ارمنی که در کنار هم قرن‌ها و سال‌ها به صلح و صفا می‌زیستند. هنوز نمی‌دانم و نمی‌دانیم که علت این انفجار چه بوده؟ سهوی بوده یا عمدی؟ اما بی‌گمان خورشید حقیقت زیر ابر پنهان نمی‌ماند. در هر کجای دنیا که بی‌گناهی در شعله‌های آتش ستم بسوزد یا به خاک و خون بغلتد، دل‌ها به درد می‌آید. ستمدیده زمان و مکان نمی‌شناسد و بی‌گناه در هر کجا که باشد، مرگش دل را در همه جهان و در همه زمان‌ها و مکان‌ها به درد می‌آورد. بیروت شهر صلح و صفا بود و لبنان با آثار جاودانه «بعلبک» و «صور» و «صیدا» گنجینه‌ای است تاریخی و جهانی. تمدن‌های بزرگ در این شهر پی گرفته‌ شده‌اند. کشوری که بنا به سنتی کهن رییس‌جمهورش مسیحی است، نخست‌وزیرش سنی و رییس مجلس‌اش شیعی. لبنانیان از دیرباز به مردم ما دل بسته بودند و پیوندهای فرهنگی از دیرباز میان ما برقرار بوده است. دانای یگانه همه زمان‌ه