جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
۱۳۹۹/۰۸/۲۰ / /
بغرنجهای بزرگ
یک نویسنده چگونه میتواند از گفتمانهای در برهه تاریخی زیستش گذر کند و حیثیتی مستقل از زمان بیابد؟ سودای رسیدن به چنین کیفیتی شاید انگیزه اصلی بسیاری از آدمهایی باشد که به داستاننویسی رو میآورند و البته پیداست که به نسبت، آنها که به چنین مرتبهای میرسند چندان پرتعداد نیستند. پرسش فوقالذکر وقتی مهمتر میشود که تاکید کنیم تجربه زیستی هر دوره تاریخی خواهناخواه ممکن است در ادوار بعدی تاریخ چندان موضوعیتی نداشته باشد و نویسندگان نیز عمدتا از روزگار خویش مینویسند حتی اگر وجهی آیندهنگرانه هم در آثارشان قابل ردیابی باشد. پیداست که نمیتوان در پاسخ به پرسش اولیه این متن فرمولی نوشت و کار را تمام کرد. اما وقتی آثار فئودور داستایوسکی را مرور میکنیم، به شکلی تلویحی به پاسخی درخور میرسیم؛ چرا که داستایوسکی هر چند همواره از دوران تاریخی زیست خود نوشته، اما توانسته زمان را پشت سر بگذارد و همچنان آثارش ظرفیت تاویل و تفسیر و تعبیر بالایی دارند. داستایوسکی در رمانهای عمدتا شخصیتمحور و مجهز به پیرنگهای پرفراز و نشیبش، میکوشد مواجهه انسان با گفتمانهایی چون مسوولیت وجودی، مذهب، اخلاق، عدالت و وجدان را بازنمایی کند. در این بازنمایی، خاصه در «برادران کارامازوف»، «ابله» و «جنایت و مکافات»، او مجموعهای از انواع این مواجهه را پیش روی خواننده قرار میدهد و بعد فرجام هر یکی از این شیوههای مواجهه را نشان میدهد و خواننده را به تفکر دوباره در باب شخصیتهای داستان وامیدارد. گفتمانهایی که ذکر شد، همگی مستقل از زمان و دایمی هستند و مواجهه بشر با آنها همواره بغرنجی بزرگ را برمیسازد. هر چند دلبستگی داستایوسکی به آموزههای مسیحی آشکار است، اما او به جای دیکته کردن اصول خود، اجازه تضارب آن با آرای دیگر را در متن میدهد و به این ترتیب دیالوگی نزدیک به مناظره را در داستانش برقرار میکند و با این رویکرد دموکراتیک تاثیری مضاعف بر خواننده میگذارد. مثلا به یاد بیاوریم فصل دیدار کارامازوفها با اسقف را، یا فصل مشهور «مفتش اعظم» را در «برادران کارامازوف&raq
اصفهان اسرائیل ایران پرسپولیس فوتبال رژیم صهیونیستی استقلال سیل حمله ایران به اسرائیل عملیات وعده صادق لیگ قهرمانان اروپا فلسطین