شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۹/۱۰/۱۱ / /
در دام هستی
هر زندگی‌ای در پراکنده‌ترین شکلش نیز حکایتی را بازمی‌گوید که بیشتر در پایان حکایت قابل فهم و خواندن است اما هست که گاهی حکایت آن‌چنان بزرگ می‌شود که پیش از پایان هم عالمگیر می‌شود. حکایت اهل هنر و علم و دانش چنین است و اغلب پیش از پایان و گاهی هم بعد از پایان، روایت زندگی‌شان عالم‌گیر می‌شود. چرا؟ چون آنان با کار و هنرشان روایت خود را چند پرده بیشتر متجلی می‌کنند هر چند که دیگر از بدیهیات است که روایت زندگی هیچ انسانی نانوشته نمی‌ماند. دی.ان.ای‌ها مکتوب‌های پنهان روایت زندگی هر زینده‌اند. در این مقال سعی می‌کنیم به روایت زندگی یکی از این حکیمان الهی به قول استاد آشتیانی نزدیک شویم، به روایتی مستتر در لابه‌لای شعرهایش البته.  قاضی سعید قمی در کنار فیض‌کاشانی و فیاض‌لاهیجی می‌تواند از چهره‌های مهم دوران پس از ملاصدرا محسوب شود. قاضی پیشه طبابت و حکیمی دربار را داشته و در جنگ‌های قدرت و قتل شاه عباس، چون نمی‌تواند در کنار برادرش شاه را نجات دهند، مغضوب و پس از آن رأفت اسلامی شامل حالش می‌شود و به مقام قضاوت قم می‌رسد. دیوان شعرهایش به کوشش دکتر امیربانو کریمی بر اساس نسخه منحصر به فردی در انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است. همین خود جای سپاس و شکر فراوان دارد که اثری از محاق بیرون آمده است اما همین چاپ بسیار می‌توانست تمیزتر و آراسته‌تر باشد در شکل و شمایل تایپ و نمونه‌خوانی و درست‌نویسی شعرها بر اساس وزن که این می‌تواند کار اساتید دیگری باشد که کار دکتر کریمی را به سرمنزل مقصود برسانند. قصد ما بررسی ضعف و قوت‌های این تصحیح نیست بلکه انداز دیگری داریم. پی گرفتن یک روایت در این شعرها. بیشتر ما شنیده‌ایم که می‌گویند تا پیش از عصر مدرن هنرمندان تشخصی فردی نداشته‌اند. یعنی درون مجموعه سنت موجود کار می‌کرده‌اند و نهایت در همان مجموعه نامی می‌شدند. یعنی هنرمندان دهان سنت بودند و به عبارتی دیگر سنت آنها را تسخیر می‌کرد. امروزی‌تر اگر بگوییم هنرمندان همه افق زمانه خود را نه ‌تنها می‌پذیرفتند بلکه می‌کوشیدند تا غنی‌ترش کنند. به ‌تعبیر بخش «ترجمه حال