شانزدهم مهرماه جز پاسداشت جشن کهن مهرگان، یادآور فقدان دانشی مردی در روزگار ماست؛ فقدان عبدالحسین نوایی که از سنین جوانی با قلم زدن در مجلات گوناگون و تصحیح و تحقیق به فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم خدمت کرد. او از این بخت برخوردار بود که در فضایی تنفس کرد که کسانی چون عباس اقبالآشتیانی، علامه محمد قزوینی و سیدحسن تقیزاده در آن در تلاش علمی بودند. اقبال از این ویژگی برخوردار بود که به جوانی چون نوایی میدان بدهد تا در مجله یادگار بنویسد. یادگار در آن فضای سیاستزده پس از شهریور 1320 به چاپ مقالات و ضمایم علمی روی آورد. این در حالی بود که بسیاری از اهل دانش نیز دچار جو زمانه شده بودند. نوایی فرصت همنشینی با بزرگان یادگار را غنیمت شمرد و علاوه بر نوشتن مقالات ادبی و تاریخی که گاه در حوزه تصحیح متون خطی بود، به جمعآوری خاطرات کسانی چون تقیزاده پرداخت. او در آن روزگار که کمتر کسی به مصاحبه برای گردآوری خاطرات شفاهی واقف بود، از مصاحبت با رجال کهنهکار که آمد و شدی به یادگار داشتند، برای جمعآوری اطلاعات تاریخی بهره برد. این مصاحبتها اما او را اهل ارادت و محفل نساخت. چه در کار علمی قائل به مجامله و مریدبازی و مریدپروری نبود. تلاش علمی که در کتابها و مقالاتش نمود داشت، بهترین معرفش بود. در تحقیقات و نوشتههایش هم این خصیصه را حفظ میکرد. آدمها و حوادث در نظرش خاکستری بودند و تاریخنگاریاش از خطکشیهای ایدئولوژیک و گروهی و سیاسی به دور بود. همواره این سخن تقیزاده بر زبانش جاری بود که «من از مریخ آمدهام»؛ سخنی که اشارت به بیطرفی در قضاوت در میان اهل زمین داشت. همین نگاه بر رفتار شخصیاش نیز سایه افکنده بود. از تملق و مجامله به دور بود. گاه در نقد دیگران چنان بیمحابا بود که سخنش به درشتی میزد. آنچه اما برایش مهم بود، حرمت دانش بود. نوایی از تلفیق تاریخ و ادبیات نه تنها به نگارشی فاخر و متین دست یافته بود که در ادبیات نیز نگاهی تحلیلی داشت. از همینرو در تصحیح متون به زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متن نیز توجه داشت و در مقدمههایی که مینگاشت، اشاراتی عالمانه به این زمینهها میکرد. از آن جمله م