پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024


۱۳۹۹/۰۸/۱۵ / /
موزه و اقتصاد هنر
رابطه موزه و شاخه‌های مختلف هنری، درگاه بازتعریف نقش اقتصادی موزه‌ها در جوامع مختلف است. تفسیر این نکته مستلزم بازخوانی و مقایسه تعاریف مختلف و تاریخمند از مفاهیم و ساختارهای ذیل عناوین هنر، موزه و اقتصاد بوده که تبیین آنها مجالی وسیع را می‌طلبد. نگاه عرفی بسیاری از جوامع وضعیت بلاتکلیف و مبهمی در برخورد با مقوله اقتصاد هنر که زیر مجموعه شاخه بزرگ‌تری به نام اقتصاد خلاق است را ایجاد می‌کند. این ابهامات برآمده از ذات و جنس این نوع اقتصاد است که در اینجا سعی می‌شود با ذکر مثال یکی از ابعاد آن توضیح داده شود. فرض کنید یک کالای مصرفی به دلیل برخی شاخصه‌ها، مورد توجه قرار گیرد نتیجتا مالکین برند کالای مذکور تلاش خواهند کرد تا با بالا بردن تولید و گسترش عرضه آن درآمد بالاتری کسب کنند. اگرچه دانش اقتصاد دارای ابعاد و پیچیدگی‌ها و فنون بسیار تخصصی است و در برخی از موارد در فرمول بالا نمی‌گنجد اما این مثال یکی از فراگیرترین مصادیق آن است. در مبحث اقتصاد خلاق که مرتبط با تولید و مصرف فرهنگی است نیز تا حدود زیادی وضع به همین منوال است و تولیداتی از جنس صنایع دستی، موسیقی، نمایش، آثار تجسمی و... با درآمدی که برای مردم کشورهای مختلف ایجاد می‌کنند، سهمی از تولید ناخالص داخلی و تبادلات مالی (پولی) جامعه مرتبط را به خود اختصاص می‌دهند و سیاستگذاران همراه در پی تسهیل شرایط و ملزومات بالا بردن این تولیدات هستند. به نظر می‌رسد تا اینجا عملکردها ذیل عنوان اقتصاد خلاق قرار می‌گیرد. اما زمانی که با واژه اقتصاد هنر مواجه می‌شویم، قواعد و فرمول‌ها به کلی عوض می‌شود. تمرکز این بخش روی هنرهای تجسمی مانند نقاشی، مجسمه‌سازی، چیدمان هنری و همچنین عکاسی است. این شاخه از اقتصاد به جای تاکید بر افزایش تولید یک کالای خاص، تمرکزخود را بر یگانگی یا کمیابی آثار معطوف می‌کند. ساختارها و فرآیندهای متعدد باید با یکدیگر هماهنگ شوند تا یک اثر هنری در روند معاملات مالی به ارزش قابل توجه یا اصطلاحا نجومی برسد. تبادلات مالی عظیم در فروش‌ها، حراج‌ها و نمایشگاه‌های متعدد برگزار شده در سطح دنیا نشان از توجه روزافزون به این وجه از اقتصاد دارد. در میان ساختارهای موثر بر اقتصاد هنر، موزه‌ها و به‌طور خا