شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۹/۰۵/۲۱ / /
تراژدی‌های یک شکار
بارها گفته‌ای از هیچکاک را خوانده‌ایم که پیش از هر گونه ابراز دیدگاه یا تحلیل در مورد فیلمی به ذهن می‌آید و آن اینکه این فیلمساز زمانی که در مورد صحنه‌ یکی از فیلم‌هایش خطاب به یکی از افراد می‌گوید که «این فقط یک فیلم است». چنین است که سازنده فیلم شکار مانند برخی فیلم‌های مشابه دیگر از همین فضای ساخته شده سینمایی تلاش کرده است تا از طریق یک ریتم نسبتا تند، تنش‌ها، دیالوگ‌ها و برش‌های معنادار، پیرنگی مبنی بر ترسیم هولناک تنش‌هایی در جهان واقعیت میان دو طبقه شالوده‌گذاری کند. در پرده نخست و سکانسی تعلیق‌آمیز، ایماژی ترسناکی ‌ببینیم که در آن چارچوبی عجیب درون یک طبیعت چشم‌نواز توسط یکی از افراد آنجا باز می‌شود در حالی که بچه خوکی از آن خارج و سلاح‌های سرد و گرمی بر دیواره‌ای چوبی آویز است. البته این شکل چوبی در سکانس‌های پسین با تشدید تنش‌ها معناهای تهدید‌آمیز پنهان و کمدی‌اش به تدریج نه تنها برای تماشاگران بلکه برای شخصیت‌های مختلف فیلم آشکار می‌شود. افرادی همزمان با اینکه آن را نوعی جعبه ابزاری برای تفریح می‌بینند؛ تله‌ای نیز برای سلاخی مخالفان‌شان گذاشته‌اند. دیگرانی هنوز در حالتی شبیه خواب و بیداری نمی‌دانند اصلا کجا هستند تا اینکه بدانند ماهیت این چارچوب و سلاح‌ها چیست! در واقع از طریق عناصر فرمال فیلم نظیر تضاد و تشابه، کاربرد مهم‌تر آن که بسط تنش‌ها از آغاز تا پایان روایت به گونه‌ای دیگر شرح حال و ماهیت ترسناک این چارچوب درون جنگل و جعبه ابزارهای مرگبار آویزان شده گره‌گشایی می‌کند. رخدادهای فیلم، میان جدیت و سرگرمی، میان واقعیت و رویا در جولان است و طراحان این بازی مرگبار حتی به حریفان و دشمنان خود به‌طور سبملیک، با حالتی از آشفتگی روانی و بس طنز‌گونه وانمود می‌کنند که تابع قواعد یک بازی سرگم‌کننده هستند اما در بازی طراحی شده، قواعد بازی دروغین به زودی از بین می‌رود و جایش را به اعمال قدرت و حذف حریفان‌شان به فجیع‌ترین شکل ممکن می‌دهد. پرده پایانی فیلم را به یاد بیاوریم زمانی که «آتنا» به «کریستال می‌گریسی» می&