شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
۱۳۹۹/۰۶/۱۱ / /
مسعود خودکشی کرد
چه کسی گفته مرگ حق است؛ به گمان من آنچه حق است زندگی است، زنده بودن است. مرگ یک واقعیت است درست، اما حق نیست انسانی که عمری را صرف توسعه فعالیتهای فرهنگی هنری جامعه میکند در نیمه راه زندگی از دنیا برود بگوییم مرگ حق اوست. به نظر من مسعود مهرابی هم دق مرگ شد و هم خودکشی کرد. خواهم گفت چرا. دق مرگ شد برای اینکه انتشار مجلهای به مدت چهار دهه آنهم با شرایط متلاطم جامعه و اینکه بتوانی نشریه را از همه بلاهای ارضی و نه سماوی حفظ کنی آسان نیست. کاری که من تجربه شکستش را با مجله هفت دارم و میدانم که چه سخت و دشوار است هر یک واژهای که در مجله چاپ میشود از زیر دهها نظر بیگانه رد میشود و اگر ناخودآگاه چیزی از زیر دستت در برود بنیاد یک مجله را به باد میدهد. معتقدم مجله فیلم را نباید مجله سادهای در نظر بگیریم، چراکه از نظر من این یک نشریه ملی است. از سال 1362 که برای اولینبار پا به عرصه حیات گذاشت بسیاری از عاشقان سینما را به عشق دوم خود پیوند داد. بعد از انقلاب و تا قبل از ظهور مجله فیلم، تک و توک نشریات سینمایی منتشر میشدند اما هیچ کدام نتوانستند دوام بیاورند و از همه مهمتر اینکه هیچ کدام تاثیرگذار نبودند، مجله فیلم تنها نشریهای بوده و هنوز هم هست که به نسل جوان آن روزگار گفت سینما هنوز زنده است و نباید نگران بود بلکه باید از سینما مراقبت کرد. این نشریه در بخشهای مختلفش توانست فرهنگ سینما را در جامعهای که از قبل سینما برایش جدی بود حفظ کند. چیزی که در مورد نقش و شأن مسعود مهرابی خیلی مهم است اینکه آنها سه نفر بودند با هم کار را شروع کردند. مسعود و هوشنگ گلمکانی با هم همکلاسی بودند و تحصیلات سینمایی داشتند. عباس یاری فارغالتحصیل مدرسه عالی سینما بود و وجه مشترک همه آنها تحصیلات سینمایی است. اما آنها سه نفر بودند با سه دیدگاه و سلیقه متفاوت که شرح تفاوت دیدگاه آنها در این مقال نمیگنجد، ولی واقعیت این است که مهرابی توانست به رقم همه ضعفهای رفتاری که هر آدمی دارد مجله را از لابهلای بلاهای دم به دم بیرون و درون مجله که بر آن عارض میشد حفظ کند ولی هر کس دیگری بود شاید در این مسیر دشوار میبرید و رها میکرد.
استقلال فوتبال اسرائیل اصفهان ایران رژیم صهیونیستی پرسپولیس عملیات وعده صادق فلسطین سیل حمله ایران به اسرائیل لیگ قهرمانان اروپا