جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
۱۳۹۹/۰۳/۱۰ / /
مرگ بوریس پاسترناک
مهمترین نوشتهاش، یعنی دکتر ژیواگو را اثری در حد جنگ و صلح تولستوی میدانند و خودش را صدای حقیقی کشوری که نفسهایش زیر بار تبلیغات رسمی و فشار اختناق به شماره افتاده بود. یکی از همدورهایهایش در نامهای برای او نوشت: «شما همچون تولستوی در زمانه خودش، وجدان بیدار نسل مایید... زمانه ما فقط از این رو موجه است که شما در آن زندگی میکنید.» بوریس پاسترناک زمستان 1890 در مسکو متولد شد و به واسطه شغل و ارتباطات پدرش، در جمع مردان بافرهنگ و فرهیخته رشد کرد. نوجوان که بود از اسب افتاد و پایش شکست. استخوان شکسته جوش خورد اما پاسترناک لنگ شد و این نقص چنان آشکار بود که او را از خدمت اجباری در ارتش معاف کرد. نوجوانیاش در دوره انقلاب 1905، جوانیاش در تجربه جنگ اول جهانی و انقلاب 1917 و جنگ داخلی پس از آن گذشت و بعد هم دوره استالین و جنگ دوم جهانی را نیز به چشم دید. از همه این حوادث که هرکدامشان عده زیادی کشته از خود به جای گذاشتند جان سالم به در برد و آنقدر عمر کرد که راوی بخشی از این حوادث باشد. شاعر بود و بیشتر سرودههایش هم در چارچوب سلیقه حکومت شوروی جای نمیگرفت، اما انتشار رمان دکتر ژیواگو و ماجراهای بعد از آن به مهمترین حوادث زندگیاش تبدیل شدند. برخی نزدیکانش، از دلسوزی به او توصیه میکردند از انتشار رمان، حداقل برای مدتی چشمپوشی کند و خودش را بیش از این به دردسر نیندازد. اما او فراتر از همه ترسها و نگرانیها به آینده فکر میکرد. حتی شاید به آینده، آیندهای بهتر امید هم داشت. به آیزا برلین نوشت: «آرزویم این است که کتابم به سراسر جهان سفر کند و امیدوارم که به قول پوشکین، آتش بزند و به دلهای آدمیان شعله بیفکند.» چنان که پیشبینی میشد دکتر ژیواگو خشم حکومت شوروی و محافل وابسته به آن را برانگیخت و پاسترناک از سوی آنها به جدایی از مردم و بیخبری از واقعیتهای جامعه و اتهاماتی از این دست متهم شد. . فشارها به پاسترناک ادامه یافت تا اینکه او از پذیرش جایزه نوبل ادبی هم که یکی از دستاوردهای رمان بود ـ با این استدلال که این جایزه ارزشمند «معنی و مفهوم دیگری برای جامعه
اسرائیل اصفهان رژیم صهیونیستی پرسپولیس فوتبال ایران عملیات وعده صادق استقلال سیل حمله ایران به اسرائیل فلسطین لیگ قهرمانان اروپا