شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۹/۰۷/۰۹ / /
مرد دلیری به روی خاک
محمدتقی‌ پسیان به میهن‌پرستی و شهامت شناخته می‌شد و یکی از قهرمانان کشور ما در جنگ اول جهانی بود. می‌گفت: «مرا اگر بکشند قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد نمود و اگر بسوزانند خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد.» به خانواده‌ای نظامی تعلق داشت و خودش هم یکی از بهترین افسران نیروی نوپای ژاندارمری بود. کارش را با درجه ستوان دومی شروع کرد و پیش از 30 سالگی به سرهنگی رسید. بیست‌وچند ساله بود که در همدان، در بحبوحه جنگ اول جهانی جنبشی را ضد روس‌ها رهبری کرد و مدتی فرمانده جنگ با اشغالگران در غرب کشور بود. بعد از چند پیروزی ناپایدار، شکست سختی خورد و عقب نشست و به ناچار از کشور گریخت و تا پایان جنگ، بازگشت به ایران برایش ممکن نشد. در آلمان مقیم شد، همانجا خلبانی آموخت و اولین ایرانی‌ای شد که چنین مهارتی را کسب کرده است، اما این فقط بخشی از زندگی پرماجرای اوست و ما اغلب اوقات او را با نقش مهم‌تری که بعد از آن در خراسان ایفا کرد، می‌شناسیم. یعنی زمانی که بر قوام‌السلطنه، والی آن ایالت شورید و او را به حبس انداخت. پس از تصاحب قدرت هم مجموعه‌ای از اصلاحات اداری و اجتماعی را -که شرح‌شان طولانی است- به اجرا گذاشت و با سرکوب راهزنان و مهار خان‌های سرکش، امنیت را در شرق ایران برقرار کرد. اما چندی بعد قوام در تهران رییس دولت شد و پسیان را با شرایطی موهن به تسلیم خواند که کلنل نپذیرفت. پسیان به صمصام‌السلطنه و برخی رجال معتبر زمانه گفته بود صلح شرافتمندانه را می‌پذیرد اما از حرف درستی که زده و کار لازمی که کرده برنمی‌گردد؛ «من خود برای هر قسم محاکمه و در صورت ثبوت تقصیر، برای هرگونه مجازات حاضرم، به شرط اینکه قضات محکمه معلوم و همه به نوبت محاکمه شویم تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد.» اما در آن اوضاع پیچیده و پرتنش، فرصت و امکان برگزاری محکمه و داوری منصفانه درباره دو طرف این جدال وجود نداشت. چندی بعد هم، یعنی در مهر سال 1300 در چنین روزی پسیان در جنگ با عشایر شورشی خراسان که متحد و مزدور قوام بودند کشته شد. عبدالله کوثری سال‌ها پیش در شعری، لحظات پایانی زندگی کلنل آزادی‌خواه و قهرمان را چنین توصیف کرد: «او بر فراز تپه و دشمن به زیر پای/ هر دم فتد یک