جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
۱۳۹۹/۰۴/۱۴ / /
اتوبوسهای از نفسافتاده
[امیرحسین احمدی] لِک و لِک میکند و با هر ترمز تکانی به مردان و زنان ایستاده میدهد. همه کج میشوند و با نیشگاز بعدی دوباره سر پا میایستند. موتورش انگار که جان بِکَند، لحظهای از غر و غر باز نمینشیند. خستگی یک روز کاری یا کلافگی از ترافیک را اگر کسی بخواهد از تن به در کند، پیشانی روی شیشه میگذارد، اما لحظهای بعد پشیمان، سر از روی شیشه اتوبوس برمیدارد؛ لرز موتور اتوبوس شیشهها را هم دیوانه کرده. از میدان هفت تیر تا میدان شهدا را یک ساعت میپیماید و حالا وقت توقف است، برای سوار شدن مسافران بیشتر که از مترو شهدا بیرون میآیند. 5 دقیقه، 10 دقیقه؛ صدای اعتراض ضعیفی به گوش میرسد. «آقا نمیخوای راه بیفتی؟ پختیم!» هر کس با کاغذ، لبه شال یا روسری یا با دست و هر چیز دیگری که دست دهد، شروع به باد زدن خود میکند. دو مسافر پیاده میشوند. ساعت از هشتونیم شب گذشته و پس از 15 دقیقه توقف، راننده که دیگر جای خالی در اتوبوسش نمیبیند، از حاشیه میدان شهدا به سوی اتوبان محلاتی میراند و مسافران جدید را به اتوبوس بعدی میسپارد. هن... هن... هن... دوباره راه میافتد. از روی پله اول اتوبوس تا وسط اتاق آن، تا هر گوشهای از آن، تن به تن، چهره در چهره، آدم ایستاده؛ از پیر و جوان. این اتوبوس هم یکی از همان 5هزار و 786 اتوبوس پایتخت است که 62 درصدشان فرسوده شده است. نشان سهگوش بنز دیگر روی آن درخششی ندارد و سوسوی چراغهایش گویی چشمان پیرمردی فرتوت و خسته است که خانهنشینی و استراحت طلب کند. پارچه صندلیها پوسیده و کنده شده است و یکی از میلههای دستگیر هم کج و معوج. سال 98 قرار بود دولت 6هزار دستگاه اتوبوس به شهرداریها بدهد؛ 3هزار دستگاه به تهران و 3هزارتای دیگر هم به سایر شهرها، اما همین مقدار هم باز کوچک و کوچکتر شد تا به نصف رسید؛ یکهزار و 500 اتوبوس برای تهرانیها و یکهزار و 500تای دیگر هم برای تمام شهرهای ایران به جز تهران.
اصفهان اسرائیل رژیم صهیونیستی پرسپولیس فوتبال ایران عملیات وعده صادق استقلال سیل حمله ایران به اسرائیل فلسطین لیگ قهرمانان اروپا