«ریمدان» آخرین نقطه امید چابهاریها
تابلوی سبزی که رنگوروی آن زیر آفتاب پریده، کمکم نمایان میشود. فلش کجی است که روی آن نوشته به سمت پاکستان… میگویند مرز ریمدان امنترین و بهصرفهترین مرز سیستانوبلوچستان است و از آن طرف نزدیکترین فاصله را با کراچی و بندر گوادر پاکستان دارد. همین است که تا پای وزیر و مدیری از تهران به سیستانوبلوچستان میرسد، تجار نامهمیدهند و جلسه میگذارند که فکری به حال تجهیز مرز ریمدان کنند. آنها میگویند مرز ریمدان قابلیت آن را دارد که روزی ٥٠٠کامیون از آن رفتوآمد کند، اما حالا به زحمت روزی ٣٠-٤٠ کامیون از مرز میگذرد. مرزنشینان چابهار میگویند تنها نقطه امیدشان همین ریمدان است. خشکسالی و بیآبی سالهاست باغهای موز، انبه و لیموی باهوکلات را خشکانده است و برخی باغداران ثروتمند سالهای دور این روزها ورشکستههای خشکسالی هستند که روزگار خانواده پرجمعیتشان با یارانه ٤٥هزار تومانی میگذرد.
چابهاریها میگویند باغهای خشکیده پیشکش… آسمان آنقدر بخیل شده است که دیگر هیرمند را مانند سالهای دور وحشی و سرکش نمیکند تا دستکم موجهای بلندش از سدهای افغانستان بگذرد و به مزارع فصلی ماش و سورگوم بریزد. ماهیگیران پیر هم وضعشان بهتر از باغداران ورشکسته نیست. آنها میگویند گاهی یک ماه- ٤٥ روز به دریا میروند و با تورهای خالی برمیگردند. خودشان اعتقاد دارند برکت از دریا رفته است، اما جوانترها میگویند کشتیهای تجاری بزرگ سهم قایقهای صیادی کوچک را میدزدند و آنقدر صید میکنند و صید میکنند که مجالی به تخمریزی ماهیها و رشد بچهماهیها نمیدهند.
چابهاریها حالا تنها نقطه امیدشان همین ریمدان است. ریمدانی، نخستین نقطه طلوع خورشید… درست در منتهیالیه جنوبشرق ایران، جایی که خشکی را به اقیانوس هند میچسباند. بلوچهای منطقه میگویند با رونق تجارت از ریمدان بالاخره کارگری میخواهد که بارها را خالی کند، راننده کامیون میخواهد، دفتر و دستکی میخواهد و تشکیلاتی که همه اینها کسبوکار چابهاری را رونق میدهد و زندگی را به مرز برمیگرداند. ریمدان اما از سال ٩٥ کمی جان گرفته است و صاحب گمرک و قرنطینه دام و بازارچه مرزی و پاسگاه شده است. با این حال، ریمدان هنوز با یک مرز پیشرفته و استخواندار فاصله زیادی دارد. از کوتاهی مدیران که بگذریم، اینجا چالشی اساسی دارد.