سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024


۱۳۹۹/۰۲/۱۷ / /
کاجو همچنان در دسترس نیست
[شهروند] کسی نمی‌داند ناگهان کدام باد بهاری هوس وزیدن کرد و ابر بهاری را کشان کشان بالای سر کاجو آورد. هیچ‌کس نمی‌فهمد چرا ابر روزی بارید که آثار بارش همتایانش همچنان در شهر نمایان بود. سیل بعد از سه ماه هنوز در گوشه گوشه شهر نشسته بود، گل پاچیده بود، راه‌ها را بسته و زمین‌های کشاورزی را زیر و رو کرده بود. کسی نمی‌داند چرا باران این‌قدر کاجو را دوست دارد، وقتی دیده که با آمدنش «جاده را سراسر آب می‌گیرد» و مردم باید روی آب راه بروند. پیرمرد باید خودش بیل به دست بگیرد و سنگ روی سنگ بگذارد و خاک روی خاک بریزد و مسیر را هموار کند. هیچ‌کس چیز بیشتری نمی‌داند. همه آنچه می‌دانیم به دیده‌ها و شنیده‌ها بازمی‌گردد. هیچ‌کس حتی نمی‌داند کاجو چه زمانی از محاصره آب خارج می‌شود.