شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۸/۰۸/۲۶ / /
رنج مهاجران معلول
«هیچ‌چیز مثل افتادن دردآور نیست» «تا به حال/ افتادن شاه‌توت را ديده‌اي!؟ /كه چگونه سرخي‌اش را/ با خاك قسمت مي‌كند؟/ هيچ چيز مثل افتادن دردآور نيست /من كارگرهاي زيادي را ديدم/ از ساختمان كه مي‌افتادند/ شاه‌توت مي‌شدند!»؛ عبدالعزیز سواد خواندن و نوشتن ندارد و هیچ‌گاه این شعر «سابیر‌هاکا» را نخوانده اما آن را زندگی کرده‌ است. از روی داربست که افتاد، پخش زمین شد و دست ‌و پایش افسارگسیخته راه خود را رفتند. نوجوانی ۱۴-۱۵ ساله بود که پایش به مرزهای سیستان‌و‌بلوچستان و بعد از حدود یک ماه به شیراز رسید تا کارگر ساختمانی نیمه‌کاره در این شهر شود. حالا و بعد از گذشت حدود ۲۰‌ سال از آن دوران، ساختمان آن‌ سال‌ها هتلی نام‌آشنا در شیراز است و عبدالعزیز هم تلاش می‌کند که راه ویلچرش به سمت آن خیابان و این ساختمان کج نشود: «از کنارش که رد می‌شوم، انگار دوباره می‌افتم، همان صحنه با جزییات جلوي چشم من می‌آید. تازه چند ماه مشغول به کار شده ‌بودم که یک‌ روز زمستانیِ پس از باران، پایم لیز خورد و بعدش را نفهمیدم. سرد بود و من خیلی بالا بودم. ۱۰-۱۲ طبقه و شاید بیشتر. روی ماسه‌ها افتادم ولی دست و پایم شکست. من بیهوش بودم و یک روز بعد فهمیدم که یکی از پاهایم نیست.» او نه آن زمان و نه الان بیمه‌ای نداشته اما هزینه‌ای برای بیمارستان هم پرداخت نکرده‌ است: «همان پیمانکار هزینه بیمارستان را داد و قرار شد به من هم کمک کند؛ اما چند ماه بعد زیرش زد. من بچه بودم ولی عمویم هم همانجا کار می‌کرد. پیگیر کارم بود ولی هیچ‌کدام مجوز و کارت و… نداشتیم. می‌گفتند اگر شکایت کنید ردِ مرز می‌شوید. چند ماه در بیمارستان و خانه بودم. شب‌ها نگهبان یک ساختمان نیمه‌کاره بودیم و منم همانجا می‌خوابیدم. بعد که خوب شدم، کارهای نگهبانی انجام می‌دادم تا اینکه جانبازی ویلچرش را به من داد، انسان خوبی بود و همیشه کمک می‌کرد.» عبدالعزیر راه بازگشتی هم نداشت: «آن‌ سال‌ها شرایط ما خیلی سخت بود. همه جا امکان داشت ما را بگیرند. باید همیشه پنهان می‌شدیم. بدون پا هم نمی‌توانستم برگردم. حتی اگر سالم برمی‌گشتم در یک روستای کوهستانی و وسط جنگ چطور می‌توانستم زندگی کنم؟» او البته بعدها با پول نگهبانی وسایل کفش‌دوزی و واکس‌زنی خرید و مدتی در یکی از خیابان‌های شیراز به این کار مشغول بود اما این کار هم دوامی نیافت: «هیچ‌وقت به من مدرک اقامتی