پسر نوجوان که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه آمده بود، به جایگاه رفت و گفت: خالهام همیشه در زندگی ما دخالت میکرد و باعث شده بود پدر و مادرم همیشه با هم دعوا کنند. من همیشه به خاطر رفتارهایش از او ناراحت بودم تا اینکه شنیدم پشت سر من هم حرفهای نامربوطی زده و این بار ناراحتیم به کینه تبدیل شد و به فکر انتقام از او افتادم.