بین جملاتش مدام در زمان گم میشود، از شکنجههای جنسی که بر خودش و دختر خردسالش گذشته، میگوید و دوباره به زمان حال برمیگردد که در چهاردیواری زندان گیر کرده است. بین صحبتهایش صدایی به طور مداوم تکرار میشود: «این تماس از زندان و تماسگیرنده زندانی است». سعی میکند ماجراهایی را که از سر گذرانده، به ترتیب روایت کند، هرچند فشار روانی این روزها و محدودیتهای تماس از زندان این پروسه را طولانی میکند. به همین دلیل یک هفته زمان برد تا بین مکالمههای کوتاه روزانه، قصهاش را کامل کند.