۵۶۰۰ قربانی در سکوت؛ روایت تلخ جوانانی که در دام الکل گم شدند
همه به طرفش دویدند و یکی از مردها بطری آبش را روی صورتش خالی کرد و چند سیلی به گونههایش زد. چند دقیقه بعد، دستهایش هنوز میلرزید و خیس عرق بود، اما زیرلب از خودش میپرسید: «آخرش چی شد؟»