عباس با دستان هلال احمر دوباره نوشت - شهروند آنلاین
[ مریم رضاخواه] بعضی قصهها با یک «سلام» شروع نمیشوند؛ با نگاهِ معصومی آغاز میشوند که میان جمع گم است، اما در دل، غوغایی از آرزو دارد. گاهی داستان زندگی یک کودک، نه در کتابها، که در لابهلای دفتر مشقش ورق میخورد؛ دفتری که ورق زدنش با دو دست ممکن نیست، چون دستها هنوز نیامدهاند. عباس، پسربچهای از دیار خاک و آفتاب، مهاجر کوچک یک روستای محروم در حاشیه اروندکنار، سالها فقط با چشمهایش آرزو کرد. با لبهایش نگفت که دستانش نیستند؛ نگفت که وقتی مادر نوازشش میکند، دلش میخواهد او هم دستی برای پاسخ …