صدای گریههای سیدمهدی در کوچه پیچیده، رهگذرها دور ماشین پلیس جمع شدند و شاهد مأموری هستند که با تندی بر سر نوجوان ناشنوا داد میزند. مهدی موسوی با گریه جملاتی میگوید: «عمو ولم کن» و بعد مادرش با چادری سیاه که روی سر انداخته، خودش را به فرزندش میرساند؛