سرانجام نبرد آغاز گردید. رستم در آغاز نگران آن بود که زخم کارىاش پیکر اسفندیار را رنجه کند و به همین روى نمایشى از توان خویش را نشان مىداد، اما زخمهاى اسفندیار کارى بود و تن رستم را مىخست و سخت مىآزرد، به همین روى رستم دیگر نمایشى زخم نزد و بدینگونه نبرد اوج گرفت و به نبردى سهمگین تبدیل گردید، نبردى که از پگاه و زودهنگام بامدادان آغاز شده بود، تا دیرگاه و فرونشست آفتاب، بىپایان ماند.