«برای چند لحظه احساس کردم تنفسم مختل شده. انگار که دَم برود و بازدم، جایی میان ریه و راه گلو متوقف شود. حس میکردم صورتم ابتدا قرمز و بعد کبود شده و بعد از مدتی که نمیدانم به ثانیه گذشت یا دقیقه، لرز از فرق سرم شروع شد و تا انگشت پا ادامه داشت. رعشهای هولناک همه وجودم را فراگرفته بود و هر آن حس میکردم الان است که قسمتی از دست یا پا یا حتی چشمانم از بدنم جدا شود.