پیرمرد تا زانو توی آب شور خلیج فارس فرو رفته و دارد سیمهای «مشتا» را میبندد. چهاردیواریهای فلزی که قرار است با بالاآمدن آب، سهمی از دریا برگیرند و توی سفره او و عائلهاش بگذارند. موهای سپیدش از فراز و فرود روزهایی سخت خبر میدهد؛ روزهایی که گاه در وسط دریا گرفتار موج شده و گاه تن خسته و رنجور او را به کنار ساحل کشانده است.