رستم را سر نبرد با شاهزاده اسفندیار نبود و شاهزاده جوان با انگیزه پشتدادن به اورنگ شهریارى و نیز بهجاىآوردن فرمان پدر، رستم را کتفروبسته مىخواست تا او را در پیشگاه پدر به زانو بنشاند و رستم، پهلوان پیر ایرانزمین که پشت و پناه مردم ایران در برابر دشمنان این آب و خاک بود و از روزگار کىقباد تا کىکاووس تنها امید شاهان این سرزمین، بههیچروى به این خواسته شرمآور اسفندیار تن درنمىداد و پس از چند دیدار و بسیار گفتارهاى مهرآمیز و اندرزهاى پدرانه رستم و برخوردهاى نابخردانه اسفندیار، سرانجام رستم …