کتایون، اسفندیار را اندرز داد: «اى فرزند برومندم، گشتاسب آن پدرى نیست که به آسانى اورنگ شهریارى واگذارده، به تو بسپارد، چنانکه خود با نیرنگان بسیار، پدر خویش، لهراسب را واداشت تا از پادشاهى کناره گیرد و گوشه آتشکدهاى به نیایش بنشیند و دست از آرزوهاى خویش بشوید و اکنون پدرت تو را روانه مرگزار مىکند و نیک مىداند رستم آن کسى نیست که به فرمان تو به درگاه گشتاسب آید، به پاىبوسى و آن هم کت فروبسته».