«وقتی دست خالی از زندان به خانه برگشتم هما با تعجب، و طبیعتا با نگرانی، پرسید پس سهند کو...؟ من با خونسردی جواب دادم، گفتند فردا بیا. باز هم با تعجب، ولی اینبار بدون نگرانی، پرسید، فردا؟ گفتم، آره، فردا. گفتند فردا بیا. هما پرسید، ماشین بهمن را بهش پس دادی؟ گفتم، آره. هما ناراحت شده بود. یعنی میدونید مشکل کار ما مدرسهاش نبود.