روایت رزمنده زن مدافع خرمشهر: توپخانه بعثی ها اجازه دفن شهدا را نمی داد/ناگهان فرمان رسید: «خواهرها باید شهر را ترک کنند!»
ساختمان نیمهساز بانک ملت خرمشهر نزدیک خانه ما بود. به آنجا پناه بردیم، بچههای سپاه خرمشهر آمدند و گفتند: «هیچ خواهری دیگر اینجا نماند.» در خرمشهر خانهها زیرزمین نداشت، همسایهای داشتیم جلو آمد و گفت: «بابا علی! تو دختر داری، نباید در شهر بمانی، برو! بعثیها به کسی رحم نمیکنند!»