حدود 10 روز پیش خبری از تلآویو رسید که نشان داد کابینه اسرائیل به رهبری نفتالی بنت، قرار است از درون فروبپاشد. عدهای در همان 10 روز پیش مدعی بودند که این یک حقه و تاکتیک سیاسی برای باج گرفتن اعضای کابینه ائتلافی اسرائیل از بنت است اما آرام آرام اوضاع و احوال به سمتی رفت که نشان داد فروپاشی کابینه اساساً چندان هم دور از انتظار نیست. تمام تحلیلهایی که ارائه شده بود درنهایت 5 روز دوام آورد و بسیاری از این تحلیلها هم از اساس غلط بود؛ چراکه در نهایت کابینه ائتلافی بنت- لاپید فروپاشید و خط بطلانی بر تمام معادلات کشیده شد. آنچه در این میان ارزش تحلیلی و مولفهای دارد، بحث این است که چرا کابینه تحت رهبری نفتالی بنت واژگون شد؟ دلایل زیادی برای این امر میتوان برشمرد اما یکی از مهمترین این دلایل، بحث پرونده فلسطین و این چالش اساسی است که به ساختارهای رژیم برمیگردند. هر دولتی در تلآویو روی کار بیاید (چه دولت بنت باشد یا نتانیاهو یا حتی ایهود اولمرت) این بحران اساسی همچنان وجود دارد و نه فقط ادامه پیدا میکند، بلکه حتی عمیقتر میشود. مساله دیگر باجخواهی و وامخواهی از منافع سیاسی توسط احزاب اسرائیل است. واقعیت این است که تمام احزاب دخیل در تشکیل کابینه ائتلافی رژیم صهیونیستی به هر ترتیبی که شده به دنبال آن هستند تا بتوانند اوضاع را آنگونه که خودشان میخواهند تحلیل و بررسی کنند و از همان تحلیلهای حزبی یکباره کوهی از مطالباتِ عجیب و غریب شکل میگیرد که هرکدام برای خود یک فلسفه دارد. به عنوان مثال «فهرست عربی» به رهبری منصور عباس در کنست اسرائیل به دنبال آن بود که بتواند اعراب فلسطین را در تشکیل کابینه شریک کند اما نفتالی بنت و احزاب راستگرا در خاک اسرائیل با این موضوع به شدت مخالفت کردند و همین مساله به اختلافات دامن زد و اوضاع را بدتر کرد. برخی دیگر از احزاب هم به دنبال قبضه وزارتخانههای اصلی در کابینه بودند اما به هر ترتیب این اختلافات به جایی رسیده که نه تنها دولت بنت بلکه کنست هم منحل شده است. آنچه در این میان به نظر عمومِ تحلیلگران و صاحبنظران غربی باعث شد تا کنست منحل شود، صرفاً موضوعاتی که در بالا بدان اشاره شد، نیست؛ بلکه عملاً در