پاهای بی قرار و ذهن ناگفته
وقتی شروع شد ، در دهه بیست و یک سال ، یک یا دو سال به اولین کار ازدواج و تدریس من ، نامی برای آن نداشتم. این یک نوع مناسب در اطراف خواب بود. عضلات گوساله من محکم می شود که گویی برخی از غول های بدخیم آنها را بین انگشتان قدرتمند خود می چسباند. چیزی مانند لولت های برقی از طریق پاهای پایین من شلیک می شود …