جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
سرانجام مردی که صدای مردم را دیر شنید
«یک کشور عالی برای گذراندن تعطیلات؛ ساحلی زیبا با پلاژهای بلوطیرنگ دلخواه، با دهکدههای یکدست سپید که زیر بار گل و سبزه کمر خم کردهاند و مردمانی همواره متبسم». جملاتی شبیه به این، تعبیری بود که تا همین چند هفته پیش بیشتر خارجیها برای توصیف تونس به کار میبردند. از دو هزار سال پیش به این سو، مهمترین رویداد مربوط به این کشور کوچک حاشیه جنوبی مدیترانه که بر جهان پیرامونی تاثیر گذاشت، لشگرکشی ناکام هانیبال سردار کارتاژی به رم در سال ۲۱۸ پیش از میلاد و گذشتن سپاهیانش از رشته کوههای آلپ بود.
پس از آنکه سواران شمشیرزن عرب پا به شمال آفریقا گذاشتند نیز تونس همچنان واحهای آرام و به دور از کشمکشهای خونین ماند؛ سرزمینی آرمانی برای اندیشمندان و فیلسوفان. به این گونه بود که این سرزمین کوچک گاهواره ابن خلدون شد؛ کسی که او را بزرگترین اندیشمند شرق و بنیانگذار دانش تاریخ توصیف کردهاند. او در کتابی که در فارسی به «مقدمه ابن خلدون» مشهور شده و بیشک گرانسنگترین اثرش به شمار میرود از تکرار تاریخ در یک چرخه ششنسلی سخن گفته است. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی و سپس فنون آغاز میشود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند میشود که مردم آن به هنر و موسیقی روی میآورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بینیازی، تعصب خود را نسبت به جامعه از دست میدهند تا اینکه قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح میکند. به این گونه دایره تاریخ کامل و دایرهای دیگر آغاز میشود. او برای نمونه میگوید ایرانیان از عربها شکست خوردند، عربها از ترکان سلجوقی و ترکان نیز از مغولها...
جالب اینکه فرهنگ ایرانی در بخشهای گوناگون فرهنگ تونس از جمله معماری، موسیقی، آداب مردم، خوردنیها و نوشیدنیها و زینتآلات نمود و بروز داشته است. در گویش عربی که تونسیها به آن سخن میگویند نیز بیش از ۲۰۰ واژه با ریشه فارسی دیده میشود؛ واژههایی مانند گلیم، نارنج، مرزبان، میخانه، دهقان و بسیاری دیگر.
● برکناری بهداشتی پدر استقلال
تونسیها مانند دیگر مردمان شمال آفریقا تا آغاز عصر استعمار تبعه امپراتوری عثمانی بودند. در پی تضعیف امپراتوری عثمانی در قرن نوزدهم میلادی، فرانسه این کشور را بر اساس پیمان «باردو» مستعمره خود اعلام کرد. استقلال تونس نیز مانند دیگر مستعمرات آفریقایی فرانسه پس از جنگ جهانی دوم محقق شد. آنها البته استقلال را برخلاف همسایگان الجزایری خود از دل جنگهای خونین پارتیزانی به چنگ نیاوردند. حبیب بورقیبه، دانشآموخته حقوق و علوم سیاسی دانشگاه سوربن، در دهه ۳۰ قرن گذشته میلادی، پیکار برای استقلال را با سامان دادن کارزاری مطبوعاتی و حزبی با هدف تهییج افکار عمومی آغاز کرد. او در اقدامی جسورانه مردم را به تحریم کالاهای فرانسوی و نپرداختن مالیات و برگزاری اعتصاب همگانی دعوت کرد و به همین جرم به زندان و تبعید محکوم شد.
با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط ارتش آلمان نازی، بورقیبه از زندان شهر لیون فرانسه آزاد شد و به کشورش بازگشت. با پایان جنگ جهانی دوم و سست شدن زنجیرهای استعمار، بورقیبه توانست در فرآیندی کم و بیش مسالمتآمیز زمینه استقلال تونس را فراهم کند و خود به عنوان نخستین رئیسجمهوری این کشور قدرت را به دست بگیرد. بورقیبه زمانی زمام کار را در تونس به دست گرفت که موج ملیگرایی شعارزده، سراسر جهان عرب را دربر گرفته بود و یکی از مهمترین سرچشمههای این خیزاب- مصر جمال عبدالناصر- در همسایگی این کشور قرار داشت. تونس بورقیبه اما همواره مرزی روشن و بیعبور میان خود و این موج فراگیر کشیده بود. در روزهایی که شعار «وحدت عربی» لقلقه زبان همه دولتمردان عرب بود او به ائتلافها و پیمانهای منطقهای مانند وحدت مغرب عربی نظر داشت، هرچند برای تحقق این دیدگاه نیز هرگز گامی اساسی برنداشت. در قبال مساله فلسطین نیز سیاست بورقیبه با دیدگاه دیگر رهبران عرب متفاوت بود. او از ابتدا با قطعنامه سازمان ملل متحد مبنی بر تشکیل دو دولت فلسطینی و یهودی موافق بود و اعتقاد داشت فلسطینیها باید با اسرائیلیها مذاکره کنند و کشورهای عربی نیز باید با اسرائیل مناسبات حسنه برقرار کنند.
بورقیبه در حوزه اجتماعی یک لیبرال به تمام معنا بود، با این جمله معترضه که این لیبرالیسم هرگز مجال بروز و ظهور در حوزه سیاست نمییافت. بیمسما نبود که برخی اسلامگرایان مخالف، او را به طعنه «شاگرد کوچک آتاتورک» مینامیدند؛ او تعدد زوجات را ممنوع و طلاق یکجانبه از سوی شوهر را لغو کرد. همزمان درخواست طلاق از سوی زن نیز ممکن شد. در سالهای بعد، اصلاحات به حداقل سن ازدواج، برنامههای تنظیم خانواده و حتی الزام زنان به کنار گذاشتن حجاب گسترش یافت.
در همین پیوند بود که زنان تونسی نخستین زنان عرب بودند که توانستند دوش به دوش مردان پای صندوق رای بروند (۱۹۵۷). در تونس آزادیهای اجتماعی زنان از بسیاری از کشورهای عربی و شمال آفریقا بیشتر بود. تونسیها از نسبت دادن هنرپیشه دوملیتی (تونسی- ایتالیایی) دهههای ۷۰ و ۸۰ ، کلودیا کاردیناله، که در ایران نیز شهرت فراوانی داشت به خود نهتنها پرهیزی نداشتند، که آن را نشانه موفقیت زنان جامعه خود میدانستند. جنجالیترین تصمیم بورقیبه در حوزه مذهب اما دعوت کارگران به روزه نگرفتن در ماه رمضان و اعلام روز یکشنبه به عنوان روز تعطیل رسمی هفتگی بود که واکنشهای بسیاری را برانگیخت.
این همه البته در شرایطی روی میداد که تونس در عین وفاداری به بلوک غرب در حوزه اقتصاد میان دو قطب متضاد سرمایهداری و سوسیالیسم در نوسان بود و تکانهای سختی را تجربه میکرد. بورقیبه در بدو ورود به قدرت به اقتصاد آزاد و تشویق سرمایهگذاریهای خارجی روی آورد ولی این سیاست، به علت حجم کم سرمایههای خارجی و ضعیف بودن بخش خصوصی، شکست خورد. او در دهه ۶۰ قرن گذشته میلادی در چرخشی ۱۸۰ درجهای اصلاحات ارضی را با خطمشی سوسیالیستی در دستور کار قرار داد و دولت نظارت بر تمامی فعالیتهای اقتصادی را بر عهده گرفت. این سیاست که به صورت دستوری و دیوانسالارانه، به ویژه در روستاها، تحمیل شد سبب اعتراض بسیاری از مردم شد و شورشهایی را در پی داشت.
بورقیبه در اقدامی واکنشی سیاست نگاه به غرب را که با افزایش وامهای خارجی همراه بود، در پیش گرفت. تمرکزگرایی و خودرایی بورقیبه نیز باعث وقوع بحران اقتصادی در دهه ۸۰ میلادی شد. در واکنش به بحران اقتصادی و اعتراض به افزایش بهای نان، در روزهای نخستین سال ۱۹۸۴ تظاهرات گستردهای شکل گرفت که به شورش نان (ثورهالخبز) معروف شد و مردم در این اعتراضها، برای نخستین بار از زمان استقلال، مجسمههای بورقیبه را پایین کشیدند. واکنش بورقیبه مشت آهنین و سرکوب بود؛ دستکم ۸۹ تن کشته و ۱۵۰ زخمی.
پیکره متصلب «پدر استقلال» اما پس از سه دهه ترک خورده بود، به گونهای که نخبگان و دیوان سالاری حاکم برای نجات کل ساختار سیاسی، «تغییر» کنترلشده و «اصلاحات از بالا» را در دستور کار قرار دادند. «زینالعابدین بنعلی» افسر اطلاعاتی و دانشآموخته آکادمی نظامی «سنسیر» فرانسه که به عنوان وزیر اطلاعات و سپس کشور یکی از مهرههای کلیدی سرکوب خونین شورش نان بود پرچمدار این تغییر شد. او در فرآیندی که از سوی بسیاری از ناظران «کودتای بدون خونریزی» توصیف شد بورقیبه را به دلیل آنچه «ناتوانی بدنی در انجام وظایف» نامید، از کار برکنار و خانهنشین کرد؛ انزوایی که تا زمان مرگ بورقیبه در سال ۲۰۰۰ ادامه یافت. تونسیها به طنز، این جابهجایی قدرت را که مقامات دلیل رسمی آن را «ملاحظات پزشکی» اعلام میکردند، «انقلاب بهداشتی» مینامیدند.
● ناکامی مردی که گمان میکرد همه چیز را میداند
به قدرت رسیدن زینالعابدین بنعلی در تونس امیدهای بسیاری را برانگیخت. او وعده فضای باز سیاسی و اصلاحات داده بود و گامهایی- هرچند مردد و ناکافی- در این راه برداشت. مهمترین دستاورد حکومت ۲۳ساله بنعلی اما در حوزه اقتصاد بود. تونس کشور کوچکی است در حاشیه مدیترانه که برخلاف بسیاری از کشورهای عربی بر دریایی از طلای سیاه نخفته که بیرنج و تلاش فوران میزند و امکان بسیاری از ریخت و پاشها و طرحهای بلندپروازانه را برای حاکمان فراهم میسازد. در اوج بحران اقتصاد جهانی، تونس از رشدی بالا و باثبات برخوردار بود. نزدیک به ۸۰ درصد کالاهای تولیدی این کشور قابل رقابت و عرضه در بازارهای جهانی است.
با وجود اجرای کلمه به کلمه سیاستهای بانک جهانی که جذب سرمایههای خارجی و حذف یارانهها در سرلوحه آن قرار دارد آمارها نشان میدهد تنها کمتر از چهار درصد مردم تونس زیر خط فقر قرار دارند و شاخص توزیع ثروت (ضریب جینی) در این کشور، کمتر از ۴/۰ یعنی بهتر از کشورهایی همچون امریکا، روسیه، چین و ترکیه است. این کشور از لحاظ شاخصهای توسعه انسانی نیز در وضعیت مطلوبی قرار دارد. برای نمونه آمار دانشآموختگان دانشگاهی به ویژه در میان زنان از هر کجای دیگر در جهان عرب بالاتر است.
میزان توسعهیافتگی سیاسی البته به هیچ روی با توسعه خیرهکننده اقتصادی، همگن و همتراز نبود. در تونس بنعلی، هر فرد یک شماره مخصوص داشت که در شناسنامهاش ثبت شده بود. هر وقت این شماره به بانک مرکزی اطلاعات داده میشد کلیه مشخصات فرد بر صفحه کامپیوتر ظاهر میشد؛ از مسیر شغلی او گرفته تا خطاها و مجازاتهای احتمالی و حتی اسرار حساس زندگی شخصیاش. پیش از روی کار آمدن بنعلی، تونس ۴۰ هزار پلیس داشت. وقتی او سر کار آمد تعداد افراد پلیس را به ۱۳۰ هزار نفر افزایش داد، یعنی برابر با تعداد پلیس در فرانسه با این تفاوت که جمعیت فرانسه شش برابر تونس است.
با این همه تا آخرین روزهای سال گذشته میلادی، رژیم بنعلی در تونس چون بنایی ساخته از سیمان، سخت و تزلزلناپذیر به نظر میآمد. تکیه کلام دیکتاتور ۷۴ساله زمانی که در اوج قدرت بود این بود: «من از همه چیز باخبرم». رویدادهای منتهی به فرار خاندان پرشمار بنعلی از کشور اما نشان داد این سخن گزافهای بیش نبوده است. گرداگرد رژیم به ظاهر باثبات بنعلی را که روزگاری جزیره ثبات شمال آفریقا به شمار میرفت دریایی از ناامیدی و خشم فروخفته فراگرفته بود. دیکتاتور بسیار دیر و تنها زمانی صدای مردم را شنید که شهروندان ساکت و سربهزیر دیروز آشکارا در خیابان فریاد میزدند: «بنعلی گم شو!»
آیا تونس سرمشقی برای سایر ملتهای عرب خواهد شد؟ پاسخ هم میتواند آری باشد، هم نه. فرآیندی که منجر به برکناری بنعلی شد بیشک در برابر صدام حسین تکریتی شانسی نداشت همچنان که در برابر معمر قذافی شانسی ندارد. شکلگیری جنبش اعتراضی نیازمند حداقلی از فضای تنفس در حوزه جامعه مدنی است که بسیاری از رژیمهای عربی سرسختانه از به وجود آمدن آن جلوگیری میکنند. محتملترین گزینه مصر است و در مرتبه بعدی اردن و الجزایر هستند. در کرانه نیل اکنون همه «بادها خبر از تغییر فصل» میدهند. همه چیز هم ظاهراً آماده است در یک سو حسنی مبارک دیکتاتور پیر و بیماری قرار دارد که با وجود نارضایتیهای گسترده سیاسی و اجتماعی، در واپسین سالهای عمر برای مهیا ساختن زمینه جانشینی فرزندش آشکارا در صندوقهای رای دست میبرد و انتخابات را بیمعنا ساخته است و در سوی دیگر، جامعه مدنی پویا و مشتاق دگرگونی - البته با معیارهای عربی- که بختیارانه یک چهره شناختهشده بینالمللی- محمد البرادعی- را به عنوان نماد «تغییر» در پیشانی و ویترین خود قرار داده است. کاخ کارتاژها در نخستین روزهای سال ۲۰۱۱ لرزید. شاید تا واپسین ماهها و روزهای همین سال پایههای اهرام نیز بلرزد.
مازیار خسروی
منابع :
۱- صد میلیون عرب، تیری دژاردن
۲- دایرهالمعارف اسلامی، اصغر صادقییکتا
۳- اشپیگلآنلاین