چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

خود رأیی , هرجا که بد باشد, این جا, به ترین است


خود رأیی , هرجا که بد باشد, این جا, به ترین است

پیش از این گفتیم که در انتخاباتِ آینده ی فدراسیون فوتبال, نشانه های بسیار بسیار ناچیزی از دموکراسی دیده می شود این انتخابات, نه نمایشِ دموکراسی , که دموکراسی ِ نمایشی است در این انتخابات, هیچ کس هرگز سیمای شگفتِ معجزه ی دموکراسی را نخواهد دید دموکراسی در این انتخابات, نه دموکراسی طبیعی , که دموکراسیِ معجزه ای است

پیش از این گفتیم که در انتخاباتِ آینده‌ی فدراسیون فوتبال، نشانه‌های بسیار بسیار ناچیزی از دموکراسی دیده می‌شود. این انتخابات، نه "نمایشِ دموکراسی"، که "دموکراسی ِ نمایشی" است. در این انتخابات، هیچ کس هرگز سیمای شگفتِ "معجزه‌ی دموکراسی" را نخواهد دید. دموکراسی در این انتخابات، نه "دموکراسی طبیعی"، که "دموکراسیِ معجزه‌ای" است. و چه اعجازی از این بالاتر که "گزینش‌‌شده"، پیش از "گزینش"، روشن و آشکار باشد!! و این عجوزه‌ی اعجاز‌آمیز، هرچه باشد، دموکراسی نیست. اما این نیز گفتیم که در فدراسیون فوتبال، با تلاش ِ کارشناسانِ ایرانی ـ فیفایی، یکی از ویژگی‌های دموکراسی، یعنی "قانون کمابیش دموکراتیک"، به میانه‌ی میدان آمده است.

و در این آشفته‌بازار ِ دروغ و دغلی و پول و پلشتی، این قانون، امیدی هرچند بسیار بسیار کم و کوچک به ما داده است و دِلک‌مان را اندکی خوش کرده است! هرچند که پیش از این گفتیم که قانونِ دموکراتیک، بدون بستر ِ دموکراتیک، هم‌چون پیرزنِ زشت‌رویی است که می‌خواهد با هزار آرایش، خود را زیبا بنمایاند!! بستری که تشک‌اش چاه‌های نفت است و بالش‌اش، ذهنیتِ زورگویی و زورپذیری، هرگز بستر ِ دموکراتیک و آزادمنشانه‌ای نیست. تا پولِ مفت و هنگفتِ نفت در جیب داریم، و تا اندیشه‌ی زر و زور و تزویر در سر داریم، هزار قانونِ خوب هم که بنویسیم، داستان، همین است که هست!!

سوی دیگر ِ دموکراسی، "گزینش‌کنندگان"اند. بسیار گفته‌اند و می‌گویند که اینان، زیرِ فشار ِ پنهانِ فروتن‌نمایانِ فریب‌کار و دیکتاتورخویانِ دموکرات‌نما هستند تا رأی به فلان دهند و به بَهمان ندهند. البته از این نیز نمی‌توان گذشت که میانِ دو نامزدِ کنونی ِ ریاستِ فدراسیون، دوگانگی ِ چندانی‌ دیده نمی‌شود. این‌دو، کمابیش، از یک جنس‌اند و هر دو نیز وابسته‌ به دولت‌اند. و از این دید، شاید به‌ترین کار این باشد که رأی سفید در صندوقِ رأی انداخته شود! اما، به‌هر روی، اگر فشاری بر رأی‌دهندگان هست که به فلانی رأی بدهند، شاید چیزی هست که بود و نبودش برای آقایان، یکسان نیست! پس بر شما گزینش‌گران است که در این میان، مردانه به میانه‌ی میدان آیید و کاری کنید کارستان! بر شما گزینش‌گران است که خودخواهانه، به هر که خود می‌خواهید رأی دهید؛ و یا اگر هیچ‌یک را نمی‌پسندید، برگه‌ی سفید در صندوق ِ رأی بیاندازید! به‌هر روی، این‌جا، همان‌ جایی است که باید خودخواهانه، خود باشید و خودی نشان دهید و خودر‌أیانه، رأیِ خود به صندوق بیاندازید!

این‌جا، همان ‌جایی است که باید بر همگان جا بیندازید که شما، انسانید و آزاد و آزاده؛ و خواستِ انسانِ آزاد و آزاده، خواستی است برخاسته از خود. چرا که آزاده، کسی است که خود باشد. این‌جا، همان ‌جایی است که باید جانمازِ جان، نه در بارگاهِ خوانِ خانان، که در پیشگاهِ جان ِ جانان دراندازید! این‌جا، همان ‌جایی است که باید گرد و غبار ِ جادوی جادوگرانِ معجزه‌گر را یکسره جارو کنید! این‌جا، همان ‌جایی است که باید نشان دهید که شما، هستید؛ آری، هستید! با همه‌ی هستی‌تان هستید! این‌جا، همان ‌جایی است که باید به همگان نشان دهید که شما، انسانید؛ انسان! خودخواهانه، بر رأیِ خود باشید و خودرأیانه، رأی به هر که خود می‌خواهید، بدهید! اگر بر آنید که نامزدها، کمابیش، یکی‌ هستند، رأی سفید بدهید! مهم این است که خود باشید؛ رأی‌تان و مرام‌تان هرچه می‌خواهد باشد، باشد. بگذارید در این آشفته‌بازار ِ فوتبال، گامی هرچند بسیار بسیار کم و کوچک و اندک، به سوی آزادی و دموکراسی و دین‌داریِ راستین برداریم! آن‌گونه که می‌گویند، رأی‌تان پنهان است.

پس دستِ کم، نزدِ خود و در نهانِ خود، جسور باشید! هرچه رأی‌تان است، همان را بنویسید: رأی به این نامزد، رأی به آن نامزد، و یا رأی سفید! اگر نامزدی از نامزدها، نامرد است، مردانه مرده‌ریگش به دور اندازید و راهِ پربار ِ خود و خدای خود را بروید! همه‌ی سخنِ فوتبال‌دوستانِ دل‌سوز ِ این ‌سرزمین این است که خود باشید تا در اوج باشید! فرادست باشید تا بازار ِ فرودستان، بی‌رونق کنید! انسان باشید تا پرده از رویِ سیاهِ انسان‌نمایان بردارید! شما هر کدام‌تان انسانید؛ انسان! و انسان، بزرگ است؛ خیلی بزرگ! انسان، بزرگ است؛ به بزرگی ِ خدا! آری؛ به بزرگی ِ خدا! چرا که انسان، جانشین ِ خداست! پس خودخواه باشید و خودرأی! و بدانید که "خودخواهی"، در این‌جا، همانا همان "خداخواهی" است! بدانید که "خودرأیی"، هرجا که بد باشد، این‌جا، به‌ترین است!

با چه کسانی سخن می‌گویی آقای نویسنده؟! خود را خسته نکن! گزینش‌کنندگان و برگزیدگان، همگی، از یک جنس‌اند! اینان، بیش از آنی که گمان کنی، آلوده‌‌ی آزند و مست ِ میز و مال و بنده‌ی نیاز!... نمی‌دانم!... شاید چنین باشند! و اگر چنین ‌اند، باشد؛ بگذار چنین باشند! از ما گفتن است و گفتن است و گفتن؛ و از آنان که باید بشنوند، شنیدن... یا... نشنیدن!! بگذار بگویند که این آقای نویسنده، ابلهی بیش نیست که دارد در آسمان ِ آرمان‌شهر ِ خیالی ِخویش، بیهوده بال‌بال می‌زند! بگذار اینان در این قفس ِ پندار ِ خویش بپوسند که "در دنیای امروز، دیگر، درست‌گویی و راست‌خویی، مرده است!". نه؛ نه؛ هرگز! اینان، خود،‌ مرده‌اند. درست‌گویی و راست‌خویی، هم‌چنان زنده است. هنوز گوشه و کنارِ این سرزمین، درست‌‌گویان و راست‌خویانی هستند که آینده‌ی نیکِ همه‌ی ما، برپایه‌ی‌شان پا خواهد گرفت. آری، آینده‌ی همه‌ی ما نیازمندانِ آز و بندگانِ نیاز، بر پایه‌ی پاکانِ روزگار ما، پا خواهد گرفت.

سید هادی جعفری



همچنین مشاهده کنید