چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

موسیقی در بستر تجدد


موسیقی در بستر تجدد

۱۷ شهریور برای موسیقیدانان تأثیرگذار سه دهه اخیر یادآور خاطرات فراوانی است

مجموعه آثاری تحت عنوان چاوش و كانون موسیقی چاوش با موسیقیدانانی نظیر محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشكاتیان به عنوان نقطه آغاز تغییر و تحولات موسیقی كلاسیك ایران در دوران اخیر، با ۱۷ شهریور خاطرات عدیده ای را زنده می كنند. قطعاتی نیز در قیام این روز خونین در چاوش ساخته و اجرا شده است. اما از سوی دیگر ۱۷ شهریور روز درگذشت یكی از تأثیرگذارترین موسیقیدانان و به واقع آغازكننده حركتهای تجددطلبانه در موسیقی ایران نیز هست. علینقی وزیری پس از ۹۲ سال زندگی روز ۱۷ شهریور سال ۵۸ چشم از جهان فروبست.

نوشتار حاضر نگاهی به حركت ها و تأثیرات این موسیقیدان و بازتاب تأثیرات او در دهه های اخیر دارد:

برای برخی موسیقیدانان، وزیر سمبل خلاقیت، ابتكار و توانایی های منحصر به فردی است كه او را چهره ای ممتاز و بی بدیل می شناساند. برای گروهی دیگر، وزیر آغازگر حركت های تجددخواهی در موسیقی و شروع كننده تغییر و تحولات در عرصه موسیقی است.

عده ای او را بنیانگذار بسیاری حركتهای اجتماعی و تأثیرگذار موسیقی می دانند.

در مقابل، پاره ای او را آغازگر تداخل موسیقی غرب و شرق و ندیده گرفتن بنیانهای موسیقی شرق و ایران به حساب می آورند. دسته ای او را باعث و بانی انحطاط در موسیقی و مسبب تغییرات اساسی در بنیانهای زیبایی شناسی موسیقی ایران به شمار می روند. هستند كسانی كه او را دشمن موسیقی ایرانی بدانند.

این نمای كلی در واقع دو طیف دارد. طیفی كه او را می ستاید و مرعوب شخصیت و آثار اوست. طیف دومی كه آثار و زحمات او را ندیده گرفته و تأثیرات منفی او را نكوهش می كند. در میانه این دوطیف، تنها عده ای قلیلی با آگاهی توانسته اند از ورای شخصیت او، با دقت و موشكافی به تحلیل، نقد و بررسی آرا، دیدگاهها و آثار او بپردازند.

به هر حال، علینقی وزیری این قدر در موسیقی ایران مهم است و سهم دارد كه طیف گسترده ای را به خود مشغول سازد.

۱- وزیری چند سالی را در پاریس و برلین به صورت آزاد تحصیل كرده است. او كه از دوران جوانی و پس از فراگیری مبانی موسیقی نواختن كار در مسیر آموزشهای خود مجذوب موسیقی غربی شده بود با حضور و سفر خود این جذابیت را شكل واقعی بخشید. در بازگشت به وطن با ذوق و شوق مدرسه موسیقی وزیری را تأسیس كرد. او اندیشه های بزرگی درسرمی پروراند. شیفتگی و ستایش موسیقی غرب سبب شده بود تا او راه چاره را در تدوین و طراحی سیستم آموزشی موسیقی ایران به همان شیوه پی ریزی كند و یگانه راه رشد و جهانی شدن موسیقی ایرانی را در اركسترنوازی بیابد. امروزه از ورای گذر زمان می توان نقدهای چندجانبه ای به این دیدگاه او وارد كرد. میزان آگاهی و درك ما از واقعیات زمان و شناخت ما از عناصر فرهنگی و جریانهای موسیقی جهان به گونه ای است كه این قبیل رویكردهای احساساتی را مورد نكوهش قرار دهیم. اما واقعیت آن است كه وزیری را در بستر زمانی خود باید مورد بررسی قرار داد. زمان، زمان تغییرات بنیادین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است. بنیانهای فرهنگی غرب به سرعت در جامعه ایران رو به گسترش است و روشنفكران و نخبگان نیز رو به سوی غرب دارند. در این فضا شیفتگی و ستایش هنر و موسیقی غربی نه تنها امری بدیهی است كه رجوع و تأثیر از آن نیز یك امر اجتناب ناپذیر می نماید. سایر عرصه های فرهنگی و هنری نیز چنین رویكردی دارند. مدرنیته غربی قدرت خود را در تمامی عرصه ها به رخ همگان كشانده و جامعه حتی روشنفكران را مرعوب ساخته است. از این رو وزیری خواهان ترقی موسیقی ایران نیز همین سمت و سو را انتخاب كرده و بر او حرجی نیست. ضمن آنكه او در این عرصه متحمل زحمات، تلاشها و پرداخت بهای سنگینی از زندگی خود نیز شده است.

اما اگر بخواهیم از منظری دیگر او را مورد نقد قرار دهیم، شیوه و میزان درك او از موسیقی غربی و اتفاقات در حال جریان آن بوده است. در دورانی كه شوئنبرگ تئوری های موسیقی غربی را به هم ریخته و كسانی مثل البان برگ، وبرن و... بنیانها و زیرساختهای موسیقی غربی را تحت شعاع و مورد پرسش قرار داده اند، وزیری به تئوری ها و موسیقی های قرن ۱۷ دلخوش است. او حتی از كسانی نظیر مالو، دبوسی و حتی واگنر غفلت ورزیده است.

به نظر می رسد این سنت ایرانی است كه هر چیز را از گذشته و كهنه اش بپسندد. شیپور را از سر دمیدن نوعی سنت همیشگی ما است. این درست كه مبانی و پایه هر علم و دانشی اساس و بنیان به شمار می آید، اما در زمینه مورد بحث، جریانها و اتفاقات موسیقایی اواخر سده ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ چه از حیث فرم و ساختار، چه به لحاظ محتوا و حتی از نظر انطباق با موسیقی های مشرق زمین مواردی نیست كه به سهولت از آن بتوان گذشت.

منظور البته در زمینه خلق آثار اركسترال است.

۲- آثار وزیری نیز به نوبه خود حائز اهمیت است. آهنگسازی به معنای جدید در موسیقی ایرانی به نوعی با او آغاز می شود. هر چند درویش خان نیز در این زمینه سهم عمده ای دارد. وزیری اما با ساخت قطعات متنوع و متعدد در فرمهای مختلف، زمینه پیدایش آهنگسازی را بسیار گسترش داده است. او همچنین قطعاتی توصیفی نظیر بندباز و دخترك ژولیده را پدید آورد كه در این زمینه خود یك بدعت بود.

با این حال بسیاری از ساخته های او از زیبایی شناسی و ساختار موسیقی ایرانی بهره كمی دارند. قطعات گرچه دارای تكنیك بالا بوده و امكانات صوتی گسترده ای رادر سازی مانند تار به نمایش می گذارند، اما از جنبه زیبایی شناسی،از خصوصیات موسیقی ایرانی فاصله می گیرند. در زمینه آثار اركسترال، او با تشكیل اركستری متشكل از سازهای ایرانی و غربی و ابداع چندین ساز نظیر بم تار، در این زمینه بسیار كوشید.

نكته حائز اهمیت تأثیر این شیوه در سالهای بعد بود كه تا به امروز نیز ادامه داشته است. اركسترهای مشابه از زمان پیدایش رادیو (۱۳۱۹) با چنین نگرشی پدید آمدند. اما رویكرد اغلب آنها، موسیقی های عامه پسند بربستر یك هارمونی ساده و ابتدایی، استفاده از ملودی های ساده و تكراری و ریتم های بسیار ساده و مرسوم نظیر دو ضربی تركیبی با ضرب آهنگ سنگین بوده است. این رویه عامه پسندانه البته خواهان بسیار داشته و دارد و ردپای آن تا به امروز و در اركستری مانند اركستر ملی قابل ردیابی است.

۳- برخی از ستایش كنندگان امروز وزیری، نه ازخلاقیت و ابتكار وزیری چیزی می دانند و نه با دغدغه ها و دلمشغولی های او آشنا هستند. وزیری عمر، توان، انرژی و تمام زندگانی خویش را مصروف موسیقی كرد تا به این هنر اعتلا بخشد. تلاشهای چند وجهی او گرچه قابل نقد اما بسیار قابل ستایش و در خور سپاس است. به عنوان مثال، حذف فرهنگ مطربی در بستر جامعه رو به رشد ایران و تثبیت مقام و موقعیت اجتماعی هنرمند و پدیده ای نظیر اجرای كنسرت در یك سالن و اجرای موسیقی مستقل از اقدامات قابل توجه وزیری است. با این همه، امروزه استفاده بجا یا نابجا از عنوان، اسم و آثار وزیری در هر شرایطی اگر ناپسند نباشد، قدری ناپسند است. وزیری را بسیاری كسان درك نكردند. این گروه نیز با همه علاقه و میل به این هنرمند، نشان داده اند از وزیری چیزی نمی دانند. آنان نقد وزیری را برنمی تابند، اما خود در درك و تحلیل آثار و آرای وزیری بسیار درمانده اند.

ضمن آنكه آثار وزیری هرچه باشد، متعلق به دوره تاریخی و برآمده از شرایط خاصی است. تكرار این آثار و یا رویكرد دوباره سازی و رو آوردن به چنین فضاهایی به خصوص در قالب آثار اركسترال، با توجه به زحمات و تلاشهای صورت گرفته طی نیم قرن توسط موسیقیدانان بزرگی همانند حنانه، نشان از عدم شناخت پیرامون، مسائل مهم موسیقی و جامعه امروز دارد.این گروه در مدار بسته خویش با هیاهوی بسیار مجذوب جمعیت نسبتاً انبوهی می شوند كه هنوز محو و متحیر خاطرات خوش گذشته، عصر ویلن و اركستر گلها است!

محمد محبوب



همچنین مشاهده کنید