چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مهمترین روز خدا


مهمترین روز خدا

یکی از شناخته شده ترین وجوه فرهنگی اقوام و ملل گوناگون در سرتاسر دنیا برگزاری مراسم جشن و بزرگداشت و در بعضی موارد برپا داشتن مراسم عزاء و ماتم, در برخی روزهای خاص می باشد در واقع انسانها می کوشند با شاخص قرار دادن روزهای خاص در طول تاریخ, همواره یاد و خاطره اتفاق مهمی که در آن روز افتاده است را زنده نگهدارند

یکی از شناخته شده ترین وجوه فرهنگی اقوام و ملل گوناگون در سرتاسر دنیا برگزاری مراسم جشن و بزرگداشت و در بعضی موارد برپا داشتن مراسم عزاء و ماتم، در برخی روزهای خاص می باشد . در واقع انسانها می کوشند با شاخص قرار دادن روزهای خاص در طول تاریخ ، همواره یاد و خاطره اتفاق مهمی که در آن روز افتاده است را زنده نگهدارند.

در دسته بندی چنین روزهایی به طیف وسیعی از دلایل و حوادث برمی خوریم که هر یک در جایگاه خود نقش مهمی در شکل دهی هویت دینی ، ملی و فرهنگی اقوام مختلف دارند . جشن های استقلال ، روزهای تولد شخصیتهای مهم فرهنگی اجتماعی و سیاسی ، تاریخ وفات شخصیتهای مهم تاریخی ، انعقاد پیمانهای مهم ، صدور فرمانهای تاریخی توسط شخصیتهای تأثیر گذار ، حوادث طبیعی سهمگین ، و .... نمونه هایی از چنین روزهایی می باشند که در کشورهای مختلف و در فرهنگهای گوناگون بعضاً با برگزاری جشن و عید گرفتن و برخی با مراسم بزرگداشت و ماتم توأم می باشند .

زنده نگهداشتن یاد و خاطره روزهای مهم تاریخی دستاورد جدید فرهنگی در دوره معاصر نیست . در واقع اقوام و ملل مختلف در طول سابقه تاریخی خود چنین رسم و سنتی را داشته و نسبت به حفظ و تقویت آن اقدام نموده اند . با عنایت به مندرجات مورد بحث در فصل اول این مقاله ، می توان نتیجه گرفت چنین آئینی در واقع یکی از سنتهای إلهی است که در اقوام متفاوت به ودیعه گذاشته شده است .

از دیدگاه دینی احیاء یاد و خاطره برخی ایام به منزله تجلیل از ذکر و یاد خداوند تبارک و تعالی است . در واقع اراده خدواند متعال حوادثی را چه به ظاهر تلخ و چه شیرین در طول تاریخ رقم زده است تا ابناء جاهل و فراموشکار بشر بازگشتی دوباره و خاضعانه بسوی او داشته باشند .

در این دست نوشته بر آنیم تا از منظر قرآن کریم مشخص نماییم مهمترین روز نزد خداوند کریم کدام است و صراحت قرآن در این زمینه چیست .

● أیام الله

« و ذکرهم بایام الله » « تو موظفی که ایام الهی و روزهای خدا را بیاد قوم خود بیاوری » ( سوره مبارکه ابراهیم ؛ آیه۴) مسلما همه روزها، ایام الهی است ، همانگونه که همه مکانها متعلق به خدا است ، اگر نقطه خاصی بنام بیت الله « خانه خدا »نامیده شد دلیل بر ویژگی آن است ، همچنین عنوان ایام الله مسلماً اشاره به روزهای مخصوصی است که امتیاز و روشنائی و درخشش فوق العاده ای دارد.

به همین جهت مفسران در تفسیر آن احتمالات مختلفی داده اند: بعضی گفته اند اشاره به روزهای پیروزی پیامبران پیشین و امتهای راستین آنها می باشد، و روزهائی که انواع نعمتهای الهی بر اثر شایستگیها شامل حال آنها می باشد.

و بعضی گفته اند اشاره به روزهائی است که خداوند اقوام سرکش را به زنجیر عذاب میکشید و طاغوتها را با یک فرمان درو می کرد! و بعضی اشاره به هر دو قسمت دانسته اند. اما اصولا نمی توان این تعبیر گویا و رسا را محدود ساخت ، ایام الله ، تمام روزهائی است که دارای عظمتی در تاریخ زندگی بشر است .

در واقع « هر روزی که در آن یکی از فرمانهای خدا آن چنان درخشیده ، که بقیه امور را تحت الشعاع خود قرار داده ، از ایام الله است »

هر روز که فصل تازه ای در زندگی انسانها گشوده ، و درس عبرتی به آنها داده و ظهور و قیام پیامبری در آن بوده ، یا طاغوت و فرعون گردنکشی در آن به قعر دره نیستی فرستاده شده ، خلاصه هر روز که حق و عدالتی بر پا شده و ظلم و بدعتی خاموش گشته ، همه آنها از ایام الله است .و چنانکه خواهیم دید، در روایات ائمه معصومین در تفسیر این آیه نیز انگشت روی روزهای حساسی گذاشته شده است .

همانگونه که در تفسیر آیات فوق گفتیم اضافه « ایام » به « الله » ، اشاره به روزهای سرنوشت ساز و مهم زندگی انسانها است که به خاطر عظمتش به نام « الله » اضافه شده است ، و نیز به خاطر اینکه یک نعمت بزرگ الهی شامل حال قوم و ملتی شایسته و یا یک مجازات بزرگ و دردناک الهی دامنگیر ملتی سرکش و طغیانگر شده است ، که در هر دو صورت شایسته تذکر و یادآوری است .

در روایاتی که از ائمه معصومین به ما رسیده « ایام الله »به روزهای گوناگونی تفسیر شده است : مانند حدیث ذیل که از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است : « ایام الله نعمائه و بلائه ببلائه سبحانه » « ایام الله روزهای نعمتهای او و آزمایشهای او بوسیله بلاهای او است » همانگونه که اشاره گردید وجود چنین احادیثی دلیل بر انحصار لفظ « ایام الله » نیست، بلکه بیان قسمتی از مصداقهای روشن آن است .

و به هر حال یادآوری روزهای بزرگ (اعم از روزهای پیروزی یا روزهای سخت و طاقت فرسا) نقش مؤ ثری در بیداری و هشیاری ملتها دارد و با الهام از همین پیام آسمانی است که ما خاطره روزهای بزرگی را که در تاریخ اسلام بوده همواره جاودان میداریم ، و هر سال برای تجدید این خاطره ها روزهای معینی را اختصاص ‍ میدهیم ، که در آن به تاریخ گذشته باز میگردیم و درسهای مهمی از آن می آموزیم ، درسهائی که برای امروز ما فوق العاده مؤ ثر است .

و نیز در تاریخ معاصر خود، مخصوصا در تاریخ پرشکوه انقلاب اسلامی ایران روزهای فوق العاده ای وجود دارد که مصداق زنده « ایام الله » است ، و باید در هر سال خاطره آنها را زنده کرد که آمیخته با خاطره شهیدان ، رزمندگان ، مجاهدان و مبارزان بزرگ است ، و سپس از آنها الهام گرفت و میراث بزرگشان را پاسداری کرد. و بر همین اساس باید این روزهای بزرگ در متن زندگی ما و در تعلیم و تربیت فرزندان ما داخل گردد، و وظیفه ذکر هم در باره نسلهای آینده نیز پیاده شود.

در قرآن مجید نیز کرارا ایام الله تذکر داده شده یعنی هم نسبت به بنی اسرائیل و هم نسبت به مسلمانها روزهای نعمت و مجازات خاطر نشان گردیده است . ایام مهم در دین مبین اسلام از بدو تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز گردیده اند . برخی ظهور یافته و برخی دیگر نیز در آینده محقق خواهند گردید .

تولد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، بعثت ، وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه ، پیمان عقبه ، لیله المبیت ، هجرت ، ورود به مدینه ، و روزهای مهم بسیار دیگری که در طول حیات پربرکت نبی خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داده اند از جمله مهمترین ایم الله دین شریف اسلام می باشند .

علاوه بر حوادث تاریخی ، برخی از روزها نیز در تقویم اسلامی دارای شرافت خاصی می باشند و تکریم آنها جزء شعائر دین محسوب می گردد .عید سعید فطر و عید معظم قربان از جمله این روزها هستند که مورد تکریم و توجه جمیع مسلمانان می باشند . در ادامه عبارتهای یوم و الیوم را در قرآن مورد بررسی آماری و محتوایی قرار می دهیم تا مشخص گردد چه روزهای مهم و تاریخی در قرآن مورد تأکید قرار گرفته اند و وظائف ما مسلمانان در این خصوص چه خواهد بود .

● کلمه روز و امروز (یوم و الیوم) در قرآن

عبارت یوم در قرآن بیش از ۱۰۰ بار تکرار شده است . اما بررسی این کلمه یک اشکال محتوایی در قواعد زبان عربی دارد . در زبان عربی کلماتی که فاقد الف و لام (الـ) می باشند اصطلاحاً نکره بوده و الزاماً به موقعیت شناخته شده خاصی اشاره نمی نمایند . عموماً کلمه یوم در قرآن در عبارت های ترکیبی و به معنی روز قیامت مورد استفاده واقع شده است . همچنین در برخی داستان های قرآنی نیز کلمه یوم در متن داستان مورد استفاده واقع شده است . به عنوان مثال در دوآیه ۱۵ و ۳۳ سوره مبارکه مریم جمعاً ۶ بار از کلمه یوم استفاده شده است . این گونه عبارات نیز به روز خاصی اشاره نمی کنند و الزامی برای بزرگداشت آنها احساس نمی شود .

اما کلمه الیوم به معنی امروز که اصطلاحاً کلمه ای معرفه محسوب و بصورتی هدفمند استفاده می گردد، جمعاً ۷۵ بار در قرآن آمده است . از نظر آماری در ۸۵ درصد موارد کلمه الیوم در قرآن در جایگاه روزقیامت آورده شده است . این عبارت در ۲۶ موضع دقیقاً به شکل « الیوم الاخر » استفاده شده است که صریحاً از اسامی روز قیامت می باشد .

همچنین سایرترکیباتی که اسامی روز قیامت می باشند نیز ۳۷ بار مورد استفاده واقع شده اند ، مانند « الیوم الحساب». عبارت الیوم نیز مانند کلمه یوم در داستانهای قرآنی استفاده شده است . الیوم همچنین ۹ بار در موضوعات داستانی قرآن آمده است ، مانند آیه ۲۴۹ سوره مبارکه بقره که اشاره دارد به روز نبرد بنی اسرائیل به فرماندهی طالوت و لشگر کافران به فرماندهی جالوت .این عبارت در آیه ۴ سوره مائده نیز بصورت تأکید در تسری حکم الهی در خصوص نحوه استفاده از گوشت و قربانی کردن می باشد که در بخش نخست آیه سوم سوره مائده به آن اشاره گردیده است .

بنابراین کلمه الیوم در قرآن تنها در دو مورد به روز خاصی از دوره حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره دارد . این مورد آیه سوم سوره مبارکه مائده می باشد که دقیقاً به یک حادثه تاریخی اشاره می نماید .ویژگی دیگر کلمه الیوم که در این آیه استفاده شده است و در هیچ یک از موارد بکار گرفته شدن این عبارت در قرآن مشاهده نمی شود ، استفاده از صیغه فعلی متکلم وحده توسط خداوند تبارک و تعالی است که نشان دهنده میزان اهمیت موضوع است . حادثه مورد تأکید آیه سوم سوره مبارکه مائده در روز ۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری قمری ، در مسیر بازگشت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از حجه الوداع و در محل غدیر خم اتفاق افتاده است .

بدین ترتیب می توان به جرأت گفت تنها روز مهم در دوره رسالت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که در قرآن با استفاده از عبارت الیوم به آن مستقیماً اشاره شده است ، روز غدیر خم می باشد . اگر چه روزهای مهم دیگری نیز در دوره حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشند که مورد اشاره قرآن قرار گرفته اند مانند « یوم حنین » در آیه ۲۵ سوره مبارکه توبه ، اما آیه ۳ سوره مبارکه مائده ویژگی های کاملاً منحصربفرد دیگری نیز دارد که ما را بر آن می دارد تا این آیه را مورد بررسی بیشتری قرار دهیم .

ویژگی های روز غدیر خم تنها با این آیه محدود نمی شود و فلسفه شکل گیری این روز عظیم در دل آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده نهفته است . لذا قبل از پرداختن به آیه مرتبط به روز غدیر خم ، مختصری از تفاسیر ارائه شده در خصوص آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده را ارائه می نماییم .

● یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک

« یَأَیهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ» (سوره مبارکه مائده ؛ آیه ۶۷) « ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا (به مردم ) برسان و اگر نکنی ، رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی ) مردم نگاه میدارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج ) را هدایت نمیکند.»

● انتخاب جانشین نقطه پایان رسالت

این آیه لحن خاصی بخود گرفته که آنرا از آیات قبل و بعد، مشخص می سازد، در این آیه روی سخن ، فقط به پیامبر است ، و تنها وظیفه او را بیان می کند، با خطاب ای پیامبر « یا ایها الرسول » شروع شده و با صراحت و تأکید دستور می دهد، که آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند.

سپس برای تأکید بیشتر به او اخطار می کند که اگر از این کار خودداری کنی (که هرگز خودداری نمی کرد) رسالت خدا را تبلیغ نکرده ای !سپس به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که گویا از واقعه خاصی اضطراب و نگرانی داشته ، دلداری و تامین می دهد و به او می گوید: از مردم در ادای این رسالت وحشتی نداشته باش ، زیرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت. و در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات ، به آنهائی که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن از روی لجاجت کفر بورزند، میگوید: «ان الله لا یهدی القوم الکافرین »خداوند کافران لجوج را هدایت نمی کند.

جمله بندی های آیه و لحن خاص و تاکیدهای پی در پی آن و همچنین شروع شدن با خطاب یا ایها الرسول که تنها در دو مورد از قرآن مجید آمده و تهدید پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به عدم تبلیغ رسالت در صورت کوتاهی کردن که منحصرا در این آیه از قرآن آمده است ، نشان می دهد که سخن از حادثه مهمی در میان بوده است که عدم تبلیغ آن مساوی بوده است با عدم تبلیغ رسالت ، بعلاوه این موضوع مخالفان سرسختی داشته که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتی برای اسلام و مسلمین داشته باشد، نگران بوده و به همین جهت خداوند به او تأمین می دهد.

اکنون این سؤ ال پیش می آید که با توجه به تاریخ نزول سوره که مسلما در اواخر عمر پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده است ، چه مطلب مهمی بوده که خداوند پیامبر اسلام(صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را با این تأکید مأمور ابلاغ آن می کند؟

آیا مسائل مربوط به توحید و شرک و بتشکنی بوده که از سالها قبل برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود؟ آیا مربوط به احکام و قوانین اسلامی بوده با اینکه مهمترین آنها تا آن زمان بیان شده بود؟ و آیا مربوط به مبارزه با اهل کتاب و یهود و نصاری بوده با اینکه می دانیم مسأله اهل کتاب بعد از ماجرای« بنی النضیر، بنی قریظه ، بنی قینقاع ، خیبر ، فدک و نجران مشکلی برای مسلمانان محسوب نمی شد. و آیا مربوط به منافقان بوده در حالی که می دانیم پس از فتح مکه و سیطره و نفوذ اسلام در سراسر جزیره عربستان منافقان از صحنه اجتماع طرد شدند، و نیروهای آنها در هم شکسته شد، و هر چه داشتند در باطن بود.

راستی چه مسأله مهمی در این آخرین ماه های عمر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مطرح بوده که آیه فوق این چنین درباره آن تأکید می کند؟!

این نیز جای تردید نیست که وحشت و نگرانی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) برای شخص خود و جان خود نبوده بلکه برای کارشکنیها و مخالفتهای احتمالی منافقان بوده که نتیجه آن برای مسلمانان خطرات یا زیانهائی به بار می آورد. آیا مساءله ای جز تعیین جانشین برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین می تواند واجد این صفات بوده باشد.

اکنون به روایات مختلفی که در کتابهای متعدد اهل تسنن و شیعه در زمینه آیه فوق وارد شده باز می گردیم تا ببینیم از آنها در زمینه اثبات احتمال فوق چه استفاده می شود؟ سپس اشکالات و ایرادهائی را که در زمینه این تفسیر از طرف جمعی از مفسران اهل تسنن اظهار شده است مورد بررسی قرار میدهیم :

▪ شأن نزول آیه

گرچه متاسفانه پیشداوریها و تعصبهای مذهبی مانع از آن شده است که حقایق مربوط به این آیه بدون پرده پوشی در اختیار همه مسلمین قرار گیرد، ولی در عین حال در کتابهای مختلفی که دانشمندان اهل تسنن ، اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ نوشته اند، روایات زیادی دیده می شود که با صراحت می گویند: آیه فوق درباره علی (علیه السلام ) نازل شده است .

این روایات را جمع زیادی از صحابه از جمله زید بن ارقم و ابو سعید خدری و ابن عباس و جابر بن عبد الله انصاری و ابو هریره و براء بن عازب و حذیفه و عامر بن لیلی بن ضمره و ابن مسعود نقل کرده اند و گفته اند که آیه فوق درباره علی (علیه السلام ) و داستان روز غدیر نازل گردید.

بعضی از احادیث فوق مانند حدیث زید بن ارقم به یک طریق .

و بعضی از احادیث مانند حدیث ابو سعید خدری به یازده طریق !

و بعضی از این احادیث مانند حدیث ابن عباس نیز به یازده طریق !

و بعضی دیگر مانند حدیث براء بن عازب به سه طریق نقل شده است .

دانشمندانی که به این احادیث در کتب خود تصریح کرده اند، عده کثیری هستند که به عنوان نمونه از جمعی از آنها نام می بریم :

ـ حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (بنقل از خصائص صفحه ۲۹ ).

ـ ابو الحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول صفحه ۱۵۰.

ـ حافظ ابو سعید سجستانی در کتاب الولایه (بنقل از کتاب طرائف) .

ـ ابن عساکر شافعی (بنا بنقل در المنثور جلد ۲ صفحه ۲۹۸ .

ـ فخر رازی در تفسیر کبیر خود جلد ۳ صفحه ۶۳۶.

ـ ابو اسحاق حموینی در فرائد المسطین .

ـ ابن صباغ مالکی در فصول المهمة صفحه ۲۷.

ـ جلال الدین سیوطی در در المنثور جلد ۲ صفحه ۲۹۸.

ـ قاضی شوکانی در فتح القدیر جلد سوم صفحه ۵۷.

ـ شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی جلد ۶ صفحه ۱۷۲.

ـ شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة صفحه ۱۲۰.

ـ بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری جلد ۸ صفحه ۵۸۴.

ـ شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار جلد ۶ صفحه ۴۶۳.

ـ حافظ ابن مردویه (متوفای ۴۱۶) (بنا به نقل سیوطی در در المنثور)

ـ جمع کثیری دیگر این شأن نزول را برای آیه فوق نقل کرده اند.

اشتباه نشود منظور این نیست که دانشمندان و مفسران فوق نزول این آیه را درباره علی (علیه السلام ) پذیرفته اند بلکه منظور این است که روایات مربوط به این مطلب را در کتب خود نقل کرده اند، اگر چه پس از نقل این روایت معروف آنها به خاطر ترس از شرائط خاص محیط خود، و یا به خاطر پیشداوریهای نادرستی که جلو قضاوت صحیح را در اینگونه مباحث می گیرد، از پذیرفتن آن خودداری کرده اند، بلکه گاهی کوشیده اند تا آنجا که ممکن است آن را کم رنگ و کم اهمیت جلوه دهند، مثلا فخر رازی که تعصب او در مسائل خاص مذهبی معروف و مشهور است برای کم اهمیت دادن این شان نزول آن را دهمین احتمال آیه قرار داده و ۹ احتمال دیگر که غالبا بسیار سست و واهی و بی ارزش است قبل از آن آورده است !.

از فخر رازی زیاد تعجب نمیکنیم ، زیرا روش او در همه جا چنین است ، تعجب از نویسندگان روشنفکری همچون سید قطب در تفسیر فی ظلال و محمد رشید رضا در تفسیر المنار داریم که یا اصلا سخنی از این شان نزول که انواع کتابها را پرکرده است به میان نیاورده اند، یا بسیار کم اهمیت جلوه داده اند به طوری که به هیچ وجه جلب توجه نکند، آیا محیط آنها اجازه بیان حقیقت را نمی داده و یا پوششهای فکری تعصب آمیز بیش از آن بوده است که برق روشنفکری در اعماق آن نفوذ کند و پرده ها را کنار زند؟! نمی دانیم ولی جمعی دیگر نزول آیه را در مورد علی (علیه السلام ) مسلم دانسته اند، اما در اینکه دلالت بر مساءله ولایت و خلافت دارد تردید نموده اند که اشکال و پاسخ آنها را بزودی بخواست خدا ذکر خواهیم کرد.

به هر حال همانطور که در بالا گفتیم روایاتی که در این زمینه در کتب معروف اهل تسنن ( تا چه رسد به کتب شیعه) نقل شده ، بیش از آن است که بتوان آنها را انکار کرد، و یا به سادگی از آن گذشت نمی دانیم چرا درباره شان نزول سایر آیات قرآن به یک یا دو حدیث قناعت می شود اما درباره شان نزول این آیه اینهمه روایت کافی نیست ، آیا این آیه خصوصیتی دارد که در سایر آیات نیست ؟ و آیا برای این همه سختگیری در مورد این آیه دلیل منطقی می توان یافت ؟

موضوع دیگری که در اینجا یادآوری آن ضرورت دارد این است که روایاتی که در بالا ذکر کردیم تنها روایاتی بود که در زمینه نزول آیه درباره علی (علیه السلام) وارد شده است (یعنی روایاتی مربوط به شاءن نزول آیه بود) و گرنه روایاتی که درباره جریان غدیر خم و خطبه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و معرفی علی به عنوان وصی و ولی نقل شده به مراتب بیش از آن است ، تا آنجا که نویسنده محقق علامه امینی در الغدیر حدیث غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه و یاران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و با اسناد و مدارک و از ۸۴ نفر از تابعین و از ۳۶۰ دانشمند و کتاب معروف اسلامی نقل کرده است که نشان می دهد حدیث مزبور یکی از قطعی ترین روایات متواتر است و اگر کسی در تواتر این روایت شک و تردید کند باید گفت که او هیچ روایت متواتری را نمی تواند بپذیرد.

● روز غدیر خم در قرآن

« الیوم یئس الذین کفرو من دینکم ، فلا تخشوهم واخشون ، الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا »( سوره مبارکه مائده ؛ آیه ۳)

می فرماید : « امروز کافران از دین شما مأیوس شدند ، پس از آنها نترسید و از من ( خداوند تبارک و تعالی ) بترسید ، امروز دین و آئین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و راضی شدم تا اسلام به عنوان آئین شما باشد .»

روز اکمال دین کدام روز است ؟ در اینجا بحث مهمی پیش می آید که منظور از«الیوم » «امروز» که در دو جمله بالا تکرار شده چیست ؟ یعنی کدام روز است که این « چهارویژگی » در آن جمع شده، هم کافران در آن مایوس شده اند، و هم دین کامل شده ، و هم نعمت خدا تکامل یافته ، و هم خداوند آئین اسلام را به عنوان آئین نهائی مردم جهان پذیرفته است و به آن راضی شده است .نکته بسیار مهم دیگر این است که عبارتهای «اکملت»، «اتممت» و «رضیت» در کل قرآن فقط یکبار و در همین آیه آمده اند .

در میان مفسران در اینجا سخن بسیار است ولی آنچه جای شک نیست این است که چنین روزی باید روز بسیار مهمی در تاریخ زندگی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد، نه یک روز ساده و عادی و معمولی ، زیرا اینهمه اهمیت برای یک روز عادی معنی ندارد، و لذا در پاره ای از روایات آمده است که بعضی از یهود و نصاری با شنیدن این آیه گفتند اگر چنین آیه ای در کتب آسمانی ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عید قرار می دادیم .

اکنون باید از روی قرائن و نشانه ها و تاریخ نزول این آیه و این سوره و تاریخ زندگانی پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و روایاتی که از منابع مختلف اسلامی بدست ما رسیده این روز مهم را پیدا کنیم .

آیا منظور روزی است که احکام ابتدای آیه درباره گوشتهای حلال و حرام نازل شده ! قطعا چنین نیست ، زیرا نزول این احکام واجد این همه اهمیت نیست . نه باعث تکمیل دین است زیرا آخرین احکامی نبوده که بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده ، بدلیل اینکه در دنباله این سوره به احکام دیگری نیز برخورد میکنیم ، و تازه نزول این احکام سبب یاس کفار نمی شود، چیزی که سبب یاس کفار می شود، فراهم ساختن پشتوانه محکمی برای آینده اسلام است ، و به عبارت دیگر نزول این احکام و مانند آن تاثیر چندانی در روحیه کافران ندارد و اینکه گوشتهائی حلال یا حرام باشد آنها حساسیتی روی آن ندارند.

آیا منظور از آن روز عرفه در آخرین حج پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است !! (همانطور که جمعی از مفسران احتمال داده اند )؟ پاسخ این سؤ ال نیز منفی است ، زیرا نشانه های فوق بر آن روز نیز تطبیق نمی کند، چون حادثه خاصی که باعث یاس کفار بشود در آن روز واقع نشد، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است که قبل از روز عرفه نیز در خدمت پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مکه بودند و اگر منظور نزول احکام فوق در آن روز است که آن نیز همانطور که گفتیم چیز وحشتناکی برای کفار نبود.

و آیا مراد روز فتح مکه است (چنانکه بعضی احتمال داده اند) با اینکه تاریخ نزول این سوره مدتها بعد از فتح مکه بوده است ؟! و یا منظور روز نزول آیات سوره برائت است که آنهم مدتها قبل از نزول این سوره بوده است ؟!

و از همه عجیب تر احتمالی است که بعضی داده اند که این روز، روز ظهور اسلام و یا بعثت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد با اینکه آنها هیچگونه ارتباطی با روز نزول این آیه ندارند و سالهای متمادی در میان آنها فاصله بوده است .بنابراین هیچ یک از احتمالات ششگانه فوق با محتویات آیه سازگار نیست .

در اینجا احتمال دیگری هست که تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آورده اند و روایات متعددی آن را تایید میکند و با محتویات آیه کاملا سازگار است و آن اینکه :

منظور روز غدیرخم است ، روزی که پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) امیر مؤ منان علی (علیه السلام ) را رسما برای جانشینی خود تعیین کرد، آن روز بود که کفار در میان امواج یاس فرو رفتند، زیرا انتظار داشتند که آئین اسلام قائم به شخص باشد، و با از میان رفتن پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجا برچیده شود، اما هنگامی که مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در میان مسلمانان بی نظیر بود بعنوان جانشینی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) انتخاب شد و از مردم برای او بیعت گرفت یاس و نومیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و فهمیدند که آئینی است ریشه دار و پایدار.

در این روز بود که آئین اسلام به تکامل نهائی خود رسید، زیرا بدون تعیین جانشین برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان ، این آئین به تکامل نهائی نمی رسید. آن روز بود که نعمت خدا با تعیین رهبر لایقی همچون علی (علیه السلام) برای آینده مردم تکامل یافت . و نیز آن روز بود که اسلام با تکمیل برنامه هایش بعنوان آئین نهائی از طرف خداوند پذیرفته شد (بنابراین جهات چهارگانه در آن جمع بوده است )

علاوه بر این ، قرائن زیر نیز این تفسیر را تایید می کند:

الف) جالب توجه اینکه در تفسیر فخر رازی و تفسیر روح المعانی و تفسیر المنار در ذیل این آیه نقل شده است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد. و با توجه به اینکه وفات پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در روایات اهل تسنن و حتی در بعضی از روایات شیعه (مانند آنچه کلینی در کتاب معروف کافی نقل کرده است ) روز دوازدهم ماه ربیع الاول بوده چنین نتیجه می گیریم که روز نزول آیه درست روز هیجدهم ذی الحجه بوده است .

ب) در روایات فراوانی که از طرق معروف اهل تسنن و شیعه نقل شده صریحا این مطلب آمده است که آیه شریفه فوق در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت علی (علیه السلام ) نازل گردید، از جمله اینکه :

۱) دانشمند معروف سنی ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید بن ارقم صحابی معروف نقل می کند که این آیه در روز غدیر خم درباره علی (علیه السلام ) نازل گردید.

۲) حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب « ما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام) » از ابو سعید خدری (صحابی معروف ) نقل کرده که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در غدیر خم ، علی (علیه السلام ) را به عنوان ولایت به مردم معرفی کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اینکه آیه الیوم اکملت لکم ... نازل شد .

در این موقع پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:

« الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی وبالولایة لعلی (علیه السلام ) من بعدی ، ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله »

« الله اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی (علیه السلام ) بعد از من ، سپس فرمود: هر کس من مولای اویم علی (علیه السلام ) مولای او است ، خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر کس او را یاری کند یاری کن و هر کس دست از یاریش بر دارد دست از او بردار»

۳) خطیب بغدادی در تاریخ خود از ابو هریره از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین نقل کرده که بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت علی (علیه السلام ) و گفتار عمر بن خطاب . بخ بخ یا بن ابی طالب اصبحت مولای و مولا کل مسلم . آیه الیوم اکملت لکم دینکم نازل گردید.

در کتاب نفیس الغدیر علاوه بر روایات سه گانه فوق سیزده روایت دیگر نیز در این زمینه نقل شده است . در کتاب « احقاق الحق» از جلد دوم تفسیر « ابن کثیر» صفحه ۱۴ و از « مقتل خوارزمی» صفحه ۴۷ نزول این آیه را درباره داستان غدیر از پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده است .

محمد تقی رفیعی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید