جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

خلاق پریشی شبه هنری


خلاق پریشی شبه هنری

در حوزه ای از هنر و هنرمند که می شناسم, به قطع و یقین می توانم بگویم هیچ اثر هنری ـ در معنا و تعریف واقعی آن ـ توسط کسی که در شرایط طبیعی و مطابق هنجارهای معمول و پذیرفته اجتماعی, روانی, اقتصادی و و به دور از تنش های درونی و بیرونی زندگی می کند, خلق نمی شود بی شک تولد یک اثر هنری نیاز به مجموعه ای از این نوع علل اولیه, انگیزه ها و بایدها دارد

رصد جریانات کوچک و بزرگ در هنر به‎ویژه در ارتباط با تحولات اجتماعی لازمه شناخت کافی و برنامه‎ریزی‎های دقیق هنری است. این یادداشت، تلاشی است برای دعوت از اهل فن در نوعی بازشناسی

و آسیب‎شناسی حواشی هنر امروز و هنر مدرن در ایران.

در حوزه‎ای از هنر و هنرمند که می‎شناسم، به قطع و یقین می‎توانم بگویم؛ هیچ اثر هنری ـ در معنا و تعریف واقعی آن ـ توسط کسی که در شرایط طبیعی و مطابق هنجارهای معمول و پذیرفته اجتماعی، روانی، اقتصادی و... و به دور از تنش‎های درونی و بیرونی زندگی می‎کند، خلق نمی‎شود. بی‎شک تولد یک اثر هنری نیاز به مجموعه‎ای از این نوع علل اولیه، انگیزه‎ها و بایدها دارد.

وجود اختلافات قابل تأمل در جهان‎بینی، شرایط زندگی و... و شاید اختلالات برون‎ریز و یا بیرونی هنرمند در مرحله نخست، و در پی آن تأثیرپذیری آگاهانه و یا ناخودآگاه از این اختلالات و بالاخره فشار احساسات دردناک ناشی از این تأثیرات، اولین مجموعه انرژی‎زایی هستند که باید وجود بالقوه یک هنرمند را به سمت واکنشی انفجاری، غیرمعمول و خارج از عرف و ضوابط پیشین جامعه و انسان سوق دهند، که البته ممکن است محصول نهایی آن به‎صورت اثری هنری ظهور نماید. (اگرچه گاهی در اشکال دیگر، حتی به شکل بزه اجتماعی و اخلاقی به نمایش درمی‎آید.)

احساس ضعف و یا قوت در هریک از شئون زندگی، سرگشتگی و پریشانی در مقابل سئوالات شخصی و بنیادی، عدم تعلقات روحی و اجتماعی معمول، بیماری‎های خفیف روانی، احساسات اغراق‎آمیز در عواطف انسانی همچون نفرت یا عشق، نبوغ یا عزلت و تمایز، اتصال به منابع فرامادی و... همه و همه نمونه‎هایی از اختلالات و اختلافات مورد اشاره می‎توانند باشند.

انسان به‎هنجار، تولید به‎هنجار و طبیعی دارد. قانون و رفتارهای ضابطه‎مند، آثاری منضبط همچون گذشته دارند و همپای ثبات این قوالب، تکرار می‎شوند. و از آنجا که تکرار مغایر روح و ذات وجودی هنر است، نمی‎توان ریشه‎های هنر را در آبشخور سکون، ثبات و تعادل فراگیر جستجو کرد. هنر مبتنی بر قانون و هنجاری قائم به خود است و از این جهت از منظر طبیعت یکنواخت و پذیرفته شده اجتماع، عین طغیان، اغتشاش و ناهنجاری است. هنرمند قداره‎بند بی‎رحمی است که رشته‎های دیرسال تکرار و آرامش ساکن شهر را ـ به فتوای لحظه ـ پاره می‎کند. به پایداری و دوام، به یکنواختی و هم‎نواختی با « همه»، اعتراض می‎کند و با مدال « ناهنجار»ی که به گردنش می‎آویزند، فخر می‎فروشد. خواسته و یا ناخواسته فریاد می‎زند که « من» از این « همه» جداست و در انتخابی ناگزیر، نیروی خلق و آفرینش را به شعور تبعیت ترجیح می‎دهد.

از همین روست که در شناوری این تعاریف، برخی ـ ناکام و نامراد ـ گاه در رسیدن به این مقصود دیریاب، عجولانه و خام به دامن نوعی « خلاق‎پریشی» در می‎غلتند و در تکمیل نیمه نخست لوازم خلقت و بداعت، به صناعت می‎افتند. به تعبیری شاید سوزن به رگ می‎زنند تا فریادشان جان‎خراش‎تر باشد. انگشت در گلو فرو می‎کنند تا حاصل تهوع جانشان را در بازار هنر بفروشند. خلاقیت مصنوعی!

قرن حاضر به تناسب فشارها و تبعات زندگی مکانیکی و افزایش تقاضا برای کالای کیمیای هنر، چرخه عرضه را بیش از پیش برای تولید بیشتر تحریک و زمینه گرایش به دوپینگ‎های هنری را بیشتر مهیا کرده، سودای هنر قلب را رونق داده است. در حالی که روز به روز سرعت تحولات بر فرصت محک تجربه و زمان، برای تفکیک سره و ناسره بیشتر پیشی می‎گیرد. عمده هجوم معنادار هنرمندان و شبه‎هنرمندان سرشناس و گمنام به سمت انواع داروهای توهم‎زا و آموزه‎های روان‎گردان و انشعابات افراطی بعضی ایسم‎ها را باید متأثر از همین وضعیت برشمرد. حاصل این تحریکات ـ در مقاطعی ـ تولد کودکان عجیب‎الخلقه‎ای است که غیرقابل پیش‎بینی می‎نمایند و چند صباحی با اتکا به اعجاب و شگفتی مفرط، فریبکارانه به عنوان جعلی هنر مفتخر می‎شوند. شبه‎خلق!

این شیوه را به کنایه باید « حشیشیسم» نامید. تولیدات این شیوه مبتنی بر نوعی مالیخولیای مصنوعی، تلقینی و ساختگی بوده و حاصل آن ـ فارغ از کیفیات تکنیکی و چند و چون اجرایی ـ ره‎آوردی است از دنیایی پریشان، غیرقابل هضم، بی‎مقصد و بیمارگونه .

فراوانی و استقبال از تولیدات حشیشیسم، گروهی دیگر را به میدان عرضه و رقابت کشانده است. این گروه ـ مرعوب، شیفته و فریفته قدرت ظاهرا" خلاقه حشیشیسم‎ها ـ مسیر هنری خود را به سمت قله‎هایی اینچنین ترسیم کرده و تلاش می‎کنند تا سرحد ممکن، نامتعارف جلوه نمایند تا تردیدی برای تعلق و حضور ایشان در فهرست هنرمندان باقی نماند. اگرچه از قوای تمایز اجتماعی و انسانی ـ چنان که رفت ـ بهره کافی نبرده‎اند. این گروه به دلایل مختلف به‎طور مستقیم وارد دنیای توهم‎زای القائات، محرک‎ها و داروهای مرسوم نمی‎شوند و این تلاطم مصنوعی را نیز در توهم ناشیانه خود و یا حتی به واسطه اثری دیگر از گروه نخست، تصور و بازسازی می‎کنند. با این وصف این گروه‎ها را باید « شبه‎حشیشیسم» قلمداد کرد که ـ ندانسته و گنگ ـ تظاهر به برگشت از دنیای حشیشیسم‎ها (و حتی تمارض به جنون) می‎کنند! [امروزه این گروه توانسته است با شتاب زیادی، جانشین جریانات انحرافی دیگری مثل « عسس منو بگیر» شود.]

حاصل فعالیت این گروه‎ها (که به‎طور عمدی نقش غیرعمد می‎زنند و آگاهانه و هوشیار، هذیان می‎بافند!) معمولا" آثاری است سفارشی که به‎طور سطحی، ترحم‎برانگیز و آزاردهنده‎ای غریب و آشنایی‎گریز بوده و از زیبائی‎های عمیق اصالت‎های هنری تهی می‎نماید. عمدتا" داعیه پوچ کشف، تحیر اغراق‎آمیز و سردرد، بزرگترین آرزوی این گروه برای مخاطبان خود خواهد بود.

سعید فلاح فر

۱ـ نمونه‎های متعددی از این موجودات را به راحتی می‎توان در اکثر شاخه‎های موسیقی، ادبیات، نقاشی و... سراغ گرفت که البته به نظر می‎رسد ـ علی‎رغم هر نوع تلاش برای یافتن شباهت‎ها ـ نسبتی با مکاتب جوششی همچون فوویسم و اکسپرسیونیسم هیجانی و... نخواهند داشت. صاحبان این نوع آثار معمولا" در کوتاه مدت بسیار پرکار و تأثیرگذار جلوه می‎کنند.

۲ـ با نگاهی به حشاشیون (حشیشیون) قلعه صباح که از جهتی فرمول مشابه سیاسی این موضوع بودند.

۳ـ در مقابل دنیای تخیل، رها و توسعه‎پذیر هنرمندانه

۴ـ به تعبیر دکتر رضا براهنی، که برای خطاب هنرمندان شبه‎سیاسی و شعارزده‎ای که از زندان، دستگیری و مخالفت‎های سیاسی سطحی خود به‎عنوان وسیلة کسب محبویت و مخاطب استفاده می‎کنند، به کار رفته است./ طلا در مس

۵ـ گیریم به سفارش خود سازنده



همچنین مشاهده کنید