پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

«چرا رفتی» چگونه اینقدر محبوب شده


«چرا رفتی» چگونه اینقدر محبوب شده

با توجه به آمار تماشاچیان همین کنسرت اخیر, شاید بتوان او را محبوب ترین خواننده بین این قشر به حساب آورد بی تردید نقش مهم و موثر برند «شجریان» در این محبوبیت عمومی, غیرقابل انکار است

همایون شجریان با وجود تمام خلاقیت ها و نوآوری هایی که در آوازها و تصنیف هایش به کار برده، هنوز روح و جوهر هنرش کلاسیک/ سنتی/ اصیل (یا هر عنوان دیگری که بیانگر همین مفهوم باشد!) به حساب می آید. طی این یک دهه آوازخوانی مستقل و بیرون از سایه پدر، هیچ وقت کلیت آثارش از این محدوده خارج نشده است. با این وجود، اقبال و محبوبیت عمومی اش بین نسل جوان - که به عقیده خیلی ها بخصوص از نسل گذشته، ارتباط عمیق و مدیدی با این جنس موسیقی ندارند و آن را چندان نمی پسندند - همچنان در حال افزایش است و با توجه به آمار تماشاچیان همین کنسرت اخیر، شاید بتوان او را محبوب ترین خواننده بین این قشر به حساب آورد. بی تردید نقش مهم و موثر برند «شجریان» در این محبوبیت عمومی، غیرقابل انکار است اما اگر غیر از این عامل بخواهیم دنبال دلایل دیگری بگردیم، به چه چیزهایی می رسیم؟

۱- نقشه راه درست برای ارائه نوین موسیقی سنتی

اولین آلبوم مستقل همایون (نسیم وصل)، نزدیک به یک دهه پیش منتشر شد، وقتی او هنوز به ۳۰ سالگی هم نرسیده بود. از آن زمان تاکنون او تقریبا در هر آلبومش تجربه ای تازه را آزموده است. از آواز و تصنیف خوانی به شکل صددرصد سنتی و طبق اصول و قواعد آموخته از پدران و نسل های پیش بگیر تا کارهایی که به موسیقی تلفیقی پهلو می زد و در تنظیم و اجرا، رنگ آمیزی های مدرن و ترکیب سازهای متنوعی داشت اما در این بین، شاید هنوز که هنوز است و پیش از این آلبوم آخری، ترانه اول آلبوم اولش («هوای گریه»: نبسته ام به کس دل/ نبسته کس به من دل...) محبوب ترین و شنیده شده ترین آهنگش بین قشرهای مختلف جامعه از سنین گوناگون بود؛ تصنیفی که هم سنتی بود هم نبود. نه آنقدر متفاوت و غریب که بشود آن را از زمره موسیقی کلاسیک مان خارج کرد و در طبقه دیگری گذاشت، نه آنقدر تقلیدی و وفادار نعل به نعل به سنت های پیشین که بتوان آن را بازآفرینی و ادامه از همان مسیر دانست.

همه آن روح گذشته و کهن را داشت اما با هنرمندی و ظریف کاری، گوشه و کنارهایی از آن، چه در شعر، چه در آهنگ و تنظیم و چه در فرم خواندن و تحریر زدن، مطابق اقتضائات و تغییر خواسته ها و سلایق زمانه تغییر کرده بود؛ اتفاقی که تقریبا به همان شکل، در اغلب ترک های آلبوم «چرا رفتی» هم افتاده. انگار همایون به شکلی منحصر به فرد، فرمول زنده نگه داشتن موسیقی سنتی ما را، بدون اینکه اصل و ذاتش تغییر ماهیت یابد، پیدا کرده است.

۲- انتخاب درست ترانه ها

این نقشه راه درست، برای اجرایی شدن و جامه عمل پوشیدن به جزییاتی نیاز دارد. یکی از مهمترین این اجزا، ترانه است، تجربه گروه های جوان و نوجوان موسیقایی در کشور ما نشان داده استفاده از اشعار درجه یک شاعران کهن (سعدی، حافظ، مولوی، خیام و ...) در قالب آهنگ های تازه، طوری که قرائت و تصویر جدید و به روزی از آن اشعار به دست دهد و اجرای متفاوت شان تجربه ای متفاوت هم در اختیار شنونده بگذارد، اصلا کار ساده ای نیست. قریب به اتفاق تجربه های اینچنینی منجر به شکست شده و به سرعت در طول زمان از یاد رفته اند.

اگر بنا باشد اجرای تازه ای از اشعار کهن در موسیقی «سنتی» اتفاق بیفتد که ماجرا شکل پیچیده تری هم پیدا می کند چون بهترین این اشعار، در شکل کلاسیک شان با حنجره خوانندگانی چون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علیرضا افتخاری، صدیق تعریف، ایرج بسطامی و ... با بالاترین کیفیت اجرایی جان گرفته اند و در خاطره همه ما ماندگار شده اند، و خواندن دوباره شان بعید است چیز ماندگاری به آنها بیفزاید (نکته ای که پاشنه آشیل آلبوم اخیر همایون هم شده و تصنیفی که با شعر مولوی اجرا کرده، ضعیف ترین کار مجموعه است.)

واقعا وقتی بخواهیم با شعر سعدی از فراق یار حرف بزنیم، آیا آوازی بهتر از «شب فراق که داند که تا سحر چند است؟» ناظری سراغ داریم؟ اما همایون با هوشمندی و زیرکی، غزل مثنوی سیمین بهبهانی («چرا رفتی؟») را برای این مضمون انتخاب می کند که همان حرف را با زبان و بیانی تازه می گوید و به این ترتیب یکی از بهترین تجربه های ترکیب موسیقی سنتی ما با شعر معاصر رقم می خورد.

نسل گذشته (مثلا شجریان پدر) هم هر کدام نمونه های خوبی از این تجربه ها داشته اند اما این جنس کار برای هیچ کدام آن چهره ها تبدیل به امضای شخصی نشد و امروز ما هر کدام شان را با ویژگی شاخص دیگری به یاد می آوریم. همایون اما فقط در این آلبوم، با چند قطعه به یادماندنی (همین «چرا رفتی»، «کولی» و «آینه روبرو») کاری کرده تا مدت ها با همین برند در ذهن همه ما بماند.

۳- بی رقیبی

همایون در مسیری که در پیش گرفته، تقریبا منحصر به فرد است. آوازخوانان سنتی هم نسل او یا نزدیک به سن و سال او چهره هایی - مثل علیرضا قربانی و سالار عقیلی - کم و بیش بدون تغییری جدی و چشمگیر، در مسیر همان سنت پدرانه گام برمی دارند و در عین حال که در کار خود مسلط هستند و آثاری ماندگار هم خلق کرده اند اما در نهایت محصول نهایی شان به خاطر انتخاب ترانه ها، ملودی ها و تنظیم ها و فرم خواندن، «خاص پسند» است و هیچ وقت به اندازه آوازها و تصنیف های همایون، بخصوص بین قشر جوان محبوبیت پیدا نمی کند.

گروه های جوان دیگر هم که خلاقیت ها وایده هایی نو در موسیقی سنتی به کار می بندند، - نمونه هایی همچون «پالت» یا «چارتار» - آنقدر حال و هوا و فضای کارهایشان از این فضای کلاسیک فاصله دارد که بعید است کسی آثارشان را در این طبقه قرار دهد. در واقع انگار تنها خواننده ای که محل تلاقی آن سنت های گذشته با این نگاه جدید و تازه شده، همایون شجریان است. طبیعتا این بی رقیبی و بی مثالی، محبوبیت چشمگیر او را هم به دنبال دارد؛ مثل فروشنده ای که عرضه کننده انحصاری کالایی در بازار است و همین باعث می شود مشتریانش از کلیه رقبا بیشتر شود.

۴- تنوع سلیقه ها

این یکی را شاید بعضی ها نقطه ضعف کار همایون به حساب بیاورند. اینکه معمولا آلبوم هایش یک روح و کلیت واحد ندارد، هویت یگانه ای نمی سازد و مثل مجموعه های پاپ، همه جور آهنگی برای هر سلیقه و حال و هوایی در آنها پیدا می شود اما فارغ از اینکه این ویژگی را برای کار یک هنرمند ضعیف بدانیم یا نه، وجودش باعث شده طیف گسترده و متنوعی از سلیقه ها را پوشش دهد و هر کس با هر خواسته ای این آلبوم یا کنسرت را بشنود، دست خالی از آن برنگردد.

«چرا رفتی» چگونه اینقدر محبوب شده؟

هم حال و هوای عاشقانه و دل سوختگی از فراق یار و غصه از جای خالی اش را می توان در آن یافت («چرا رفتی؟» و «کولی»)، هم آهنگ هایی با مضمون درگیری ها و چالش های شخصی و انسانی معاصر («آینه روبرو»، که شاید برای بعضی ها مود و فضای ترانه «آینه» فرهاد را هم تداعی کند)، هم تصنیف هایی با مضمون اجتماعی تر که داغدغه ارتباط انسان ایرانی با جامعه پیرامونش را در شرایط فعلی دارند («نه فرشته ام نه شیطان» و «در حصار شب» محمدرضا شفیعی کدکنی). این ویژگی کمیاب آلبوم/ کنسرت جدید همایون بین هنرمندانی که در این حوزه فعالیت می کنند، خود به خود کمیت مخاطبان بالقوه اش را افزایش می دهد و باعث می شود مشتاقان دیدن و شنیدن اجرای زنده اش، بیش از سایرین باشند.

۵- پورناظری ها

موسیقی مثل سیما و تئاتر و برخلاف نقاشی و داستان نویسی، اغلب وقت ها یک هنر گروهی است. غیر از خود خواننده، شاعر/ ترانه سرا، آهنگساز، تنظیم کننده و تک تک نوازنده ها در موفقیت یا ناکامی یک اثر موسیقایی نقش بسزایی دارند و هر کدام اگر وظیفه خود را به درستی ایفا نکنند، می توانند حاصل زحمات دیگران را به باد دهند.

آنچه که تا به حال درباره ویژگی خاص کارهای همایون گفتیم، همین اضافه کردن نگاهی جدید و به روز به موسیقی سنتی، طبعا بدون هماهنگی و همراهی گروه دور و برش هرگز ممکن نمی شد. به این ترتیب، نمی توان تاثیر مهم حضور تهمورس و سهراب پورناظری، آهنگسازان و نوازندگان جوانی که تقریبا هم سن و سال خود همایون هستند و دغدغه ها و سلیقه های مشابهی دارند، در شکل گیری آلبوم اخیر و محبوبیت همایون را از قلم انداخت.

ساخت ملودی ها، نحوه رنگ آمیزی صوتی آهنگ ها و ساختن مود و فضایی مخصوص برای هر آهنگ (که مشخصا در دو قطعه «کولی» و «آینه روبرو» به اوج خود رسیده) نشان می دهد که این دو برادر جوان در کنار خواننده گروه شان، چه تیم خوب و یکدستی ساخته اند که نتیجه اش، موفقیت و محبوبیت فعلی شده است.

برای اینکه وزن مهم آهنگسازی و تنظیم در این قطعات دست تان بیاید، کافی است ترانه «چرا رفتی؟» را با تصنیف زیبا و درخشان تیتراژ پایانی سریال «وضعیت سفید»، («گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را...» با صدای علیرضا قربانی) مقایسه کنید، می بینید با وجود معاصر بودن ترانه هر دو قطعه، شباهت صدای خواننده ها و نزدیک بودن مضمون اشعار، چقدر حال و هوا، مود و فضای دو کار با هم فرق می کند؟

احسان عمادی



همچنین مشاهده کنید