پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

وحشت آمریكا از قدرت چین


وحشت آمریكا از قدرت چین

«هوجین تائو» رئیس جمهوری چین اخیراً به «پیونگ یانگ» سفر كرد تا كره شمالی را برای اعلام تعهدی صریح پیرامون خلع سلاح هسته ای مجاب كند

نتیجه این تلاش در پنجمین دور مذاكرات شش جانبه ( ۸ نوامبر- ۱۷ آبان ) در پكن به طرف های شركت كننده در آن اعلام شد. صرف نظر از نتایج دور پنجم مذاكرات شش جانبه، اگر این مذاكرات در نهایت به نقطه ای برسد كه آمریكایی ها از آن انتظار داشتند، هو نشان داده كه در دوستی خود با رئیس جمهوری آمریكا كه قرار است ۲۰ نوامبر به پكن سفر كند، صادق است.

اما این پایان ماجرا نخواهد بود. در حالی كه چین و آمریكا هر یك فهرست بلندبالایی از سؤالات و تردید های خود درمورد آینده روابط شان، فراتر از موضوع تاریخی تایوان را تهیه كرده اند و در مقابل یكدیگر قرار خواهند داد، این دیدار را باید مطلعی از داستانی نو دانست. موضوع تایوان اكنون هر چند كه هنوز تا دستیابی به یك راه حل نهایی فاصله دارد، اما به نظر می رسد كه به ثباتی نانوشته در مناسبات پكن و واشنگتن نزدیك شده است. در حالی كه سایه تیره و سنگین موضوع تایوان به تدریج از روی این مناسبات كنار می رود و اقتصاد چین نیز همچنان با سرعتی خیره كننده تر به رشد و پیشرفت خود ادامه می دهد، یك الگوی جدید از سیاست های جدید ژئوپولتیكی در آسیا در حال شكل گیری است. بدین ترتیب در حال حاضر بیش از هر چیزی دیگر این سؤال مطرح است كه آمریكا و چین با وجود این فضای جدید چه رویكردی را در مقابل یكدیگر اتخاذ خواهند كرد.

اصلی ترین سؤال راهبردی كه در مقابل چین قرار گرفته، این است: در صورتی كه چین - احتمالاً یك چین دموكراتیك - از آمریكا ثروتمندتر و قویتر شود، آیا واشنگتن همچنان مواجهه و مخالفت با پكن را در دستور كار خواهد داشت؟ در آمریكا بسیاری مدعی هستند كه موضوع ایدئولوژی عمده ترین نقطه اصطكاك این كشور با چین است. بنابراین واشنگتن روی موضوعاتی نظیر رعایت آزادی ها، دموكراسی و حقوق بشر فشار می آورد. این در حالی است كه در میان چینی ها، این سؤال مطرح است كه پس از دموكراتیك شدن چین چه مسائل دیگری احتمالاً مشكل آفرین باقی می ماند یا از حساسیت بیشتری برخودار خواهند شد.

اگر دموكراسی در چین بسط یابد، در آن صورت كنترل اعتراض های خیابانی ملی گرایان برای دولت این كشور بسیار مشكل خواهد بود. اگر چین یك تشكیلات رهبری به شدت ملی گرایانه ایجاد كند، آمریكایی ها را با این هراس و وحشت كه اقتصاد چین در حال غلبه بر اقتصاد آمریكا است، مواجه خواهد ساخت. این حس ترس احتمالاً درصورت همراه شدن احساسات ضدژاپنی قوی موجود در میان چینی ها با تب ضدآمریكایی شدت خواهد گرفت.سؤال اساسی این است كه ژئوپولتیك آمریكا در آسیا بر چه مبنایی شكل خواهد گرفت؟ در دهه ۱۹۷۰ تقسیم بندی ها كاملاً روشن بود: آمریكا در برابر روسیه قرار داشت و بنابراین باید با چینی ها وارد معامله می شد اما در حال حاضر و طی ۱۰ تا ۲۰ سال آینده دستور كار آمریكا در آسیا چه خواهد بود؟ اگر مواجهه ژئوپولتیكی با چین هدف باشد، در آن صورت یك تناقض وجود دارد، زیرا یك چین غیردموكراتیك بهتر می تواند افكار عمومی را در كنترل داشته باشد و بنابراین نسبت به چینی دموكراتیك كه به دلیل فشارهای مردمی، رویارویی با آمریكایی ها را برمی گزیند، خطرات كمتری را برای آمریكا در پی خواهد داشت. از این رو دستور كار ژئوپولتیكی آمریكا در آسیا بر جدول زمانی اصلاحات در چین نیز بسیار تأثیرگذار خواهد بود.البته از سوی دیگر آمریكایی ها نیز سؤالات بسیاری را مطرح می كنند. این درست است كه چینی ها از نظر تاریخی هیچ كشوری را مورد تهاجم قرار ندادند، اما این تاریخ است. آیا آینده نیز مانند گذشته رقم خواهد خورد؟ چین در گذشته كشوری منزوی و انزواطلب بود. این كشور فقط تا مرزهای داخلی خود وسعت یافته بود. چینی ها هرگز برای یافتن مواد خام مورد نیاز خود از این مرزها فراتر نرفتند. اما اكنون این روند دیگر نمی تواند ادامه داشته باشد: چین یك دیپلماسی فعال دارد، از سواحل خود گذر كرده است و برای دستیابی به مواد خام بیشتر و محصولات صنعتی، به نقاط دیگر جهان توجه بیشتری دارد. آیا این كشور در آینده به الگوی تاریخی خود پشت می كند و به مسائل جاری درخارج از مرزهایش توجه بیشتری نشان خواهد داد؟ چین اكنون به صلح متعهد است، اما آیا حاكمان این كشور در ۲۰ یا ۳۰ سال آینده یعنی هنگامی كه جوانان چینی برای آرمان ملی خود از قدرت بیشتری برخودار خواهند شد، نیز به این رویكرد متعهد خواهند بود؟افزون بر این، موضوع افزایش توان نظامی را نیز باید مورد توجه قرار داد. چین می گوید كه ناگزیر است همراه با رشد سیاسی و اقتصادی، از نظر نظامی نیز پیشرفت داشته باشد. بنابراین هنگامی كه چین قدرتی برتر در اقتصادی شد، آیا برای تبدیل شدن به یك قدرت نظامی نیز تلاش بسیاری خواهد كرد؟ در آن صورت، از چنین قدرتی چگونه استفاده خواهد شد؟ در آن زمان اگر چین دموكراتیك نباشد خطرات بیشتری را در پی خواهد داشت، زیرا دیكتاتورها بیشتر تمایل دارند كه به جنگ مبادرت ورزند اما دموكراسی ای كه با تب ملی گرایی هدایت شود نیز مشكلات خاص خود را به همراه دارد.

تجربه جنگی كه میان دو شركتCNOOC از چین و «شورون» از آمریكا بر سر تصاحب «آنوكال» در گرفت، تأثیر عمیق و پایداری را بر واشنگتن گذاشت. بسیاری از سیاستمداران آمریكایی به نیات و پیامدهای این اتفاق پی نبردند. آیا چین در صدد دستیابی به منابع نفتی آمریكا بود؟ آیا این كشور تلاش می كرد تا بازار انرژی را در كنترل خود درآورد و سپس مشتریان آمریكایی را در اختیار خود بگیرد؟

چینی ها می توانند پاسخ دهند كه نه این طور نیست. این یك تصمیم اقتصادی بود و وقتی كه با واكنش به شدت منفی آمریكایی ها مواجه شدیم، از آن دست كشیدیم. اما این مشكل كه چگونه باید با نیاز شدید چینی ها به انرژی را تأمین كرد، هنوز به قوت خود باقی است. این نیاز به دو طریق بازار آمریكا را از خود متأثر خواهد كرد:

۱) این وضعیت موجب افزایش قیمت انرژی و به طبع آن افزایش هزینه تولید و مصرف در آمریكا می شود؛

۲) این نیاز همچنین می تواند هزینه های تولید در چین را بالا ببرد و در نتیجه به افزایش قیمت كالاهایی مصرفی كه برای بازار آمریكا تولید می شوند، بینجامد.

موضوع تأمین انرژی برای سایر كشورهای جهان چه پیشرفته و چه در حال پیشرفت، بسیار اهمیت دارد. آمریكا می خواهد و مجبور است كه بداند موضع چینی ها دقیقاً در مواجهه با مشكل تأمین انرژی خود چیست؟

پس از این مباحث این موضوع مطرح می شود كه آمریكا و چین هر دو یك دوران امپراتوری را در تاریخ خود سپری كردند. چین در گذشته ای دور و آمریكا اخیراً و در حال حاضر. امپراتوری ها نیازمند هم پیمان یا كشورهای پیرو كه بخشی از وزن آنان را تحمل كنند، هستند. چین هیچ هم پیمان یا دوستی واقعی ندارد و تنها پیروانی نظیر میانمار یا كره شمالی را كه فاقد اعتبار جهانی هستند و در جامعه جهانی نیز جایگاهی ندارند، در اعداد طرفداران خود جای داده است.

چین نیاز به دوستان، هم پیمانان و كشورهایی دارد كه در مسؤولیت ها و مشكلاتش سهیم شوند. در سوی دیگر آمریكا قرار گرفته است كه هم پیمان های بسیار و پیروان زیادی دارد. آیا آمریكا درصدد آن است كه چین را به عنوان هم پیمان، پیرو خود برگزیند؟

اساس نیات و تفكرات پكن چیست: آیا چین بار دیگر می خواهد كه به یك امپراتوری تبدیل شود و چگونه؟ چین در دوران امپراتوری پیشین فاقد هم پیمان و پیرو بود، اما این رویكرد دیگر قابل اجرا نیست. این كشور نیازمند هم پیمانانی با وجهه و اعتباری همسان با خود است. اما چین هرگز در گذشته چنین تجربه ای نداشته است و واقعاً نمی داند كه چگونه از عهده اش برآید. اگر چین بخواهد این رویه جدید را فرابگیرد، چگونه باید این كار را بكند؟ آیا این كشور می تواند در موقعیتی یكسان با آمریكا یك رابطه هم پیمانی با این كشور در آینده داشته باشد؟این بحث، موضوع اساسی ژاپن را به میان می كشد. چین اصرار دارد كه رهبران ژاپن باید دیدار از معبد «یاسوكونی» را متوقف كنند، اما ژاپنی ها معتقدند كه در ورای این خواسته نیت دیگری نهفته است: اگر توكیو این دیدارها را متوقف كند، در واقع برتری چین در شرق آسیا را پذیرفته است. آیا چین علایمی را مبنی بر این كه ژاپن باید به تفوق چین در منطقه گردن نهد، از خود بروز داده است؟نقش و جایگاه آمریكا در این موقعیت بسیار حساس است. اگر چه «دونالد رامسفلد»، وزیر دفاع آمریكا در اكتبر گذشته در اعتراض به دیدار «جونیچیرو كوایزومی» نخست وزیر ژاپن از معبد یاسوكونی و در واكنش به مشكلات مربوط به آینده پایگاههای آمریكا در «اوكیناوا»، سفر خود را به توكیو لغو كرد، اما واشنگتن نمی تواند زیاد به ژاپن فشار آورد. اگر آمریكا، ژاپن را تنها بگذارد و موضعی بی طرفانه را میان چین و این كشور در پیش بگیرد، توكیو نیز احیای توان نظامی خود را در دستور كار قرار می دهد و در نتیجه ثبات منطقه ای را با چالشی بزرگ تر مواجه خواهد كرد. این اقدام می تواند حتی باعث تحریك چین شود و این كشور را به افزایش بنیه نظامی اش ترغیب كند.موضوع اختلاف مرزی نیز میان چین و ژاپن مزید بر علت شده است. بله، این درست است كه روابط اقتصادی دوطرف بسیار بهبود یافته است. طی چند سال گذشته، موازنه تجاری با ژاپن به چین كمك كرد تا عملكرد اقتصادی اش را بهبود ببخشد و خود را از وضعیت ركود بیرون بكشد. بر اساس آماری كه توسط چینی ها منتشر شده است، در سال ۲۰۰۲ میزان مبادلات تجاری چین و ژاپن ۱۰۱‎/۹ میلیارد دلار آمریكا بود. ۱۶‎/۴ درصد از مجموع این میزان به چینی ها اختصاص داشت و این كشور یك سهم ۵ میلیار دلاری كسری را تحمل كرد. درسال ۲۰۰۳ مجموع مبادلات تجاری میان دو طرف به ۱۳۳‎/۵ میلیارد دلار رسید، ۳۱ درصد بیشتر از سال پیش از آن و كسر بودجه چین در این مبادلات رقم ۱۴‎/۷ میلیارد دلاری را تجربه كرد. اما موضوع منطقه گازی در نزدیكی جزایر «سنكاكو» كه ژاپن و چین هر دو مدعی تملك آن هستند، از جمله موارد مورد اختلاف شدید دو كشور است. این اختلاف در حالی ادامه دارد كه چین و ژاپن به شدت در پی دستیابی به منابع جدید انرژی هستند. همچنین مسیر خط لوله نفت روسیه در سیبری یكی دیگر از موارد مورد نزاع دو طرف محسوب می شود. از سوی دیگر این نگرانی در میان ژاپنی ها وجود دارد كه تایوان بار دیگر به چین مسترد شود. زیرا ۷۰ درصد از انرژی مورد نیاز ژاپن و ۵۰ درصد از مواد غذایی مصرفی در این كشور از تایوان گذر می كند. اگر كنترل این جزیره در اختیار چینی ها قرار گیرد، به عقیده ژاپنی ها این بدان معنا است كه چین دستانش را به دور گردن ژاپن حلقه زده باشد.سپس جنبه های جهانی و تاریخی، خود را به میان می كشند. هنوز كاملاً معلوم نیست كه جنگ سرد در آسیا به پایان رسیده باشد. ویتنام، متحد و هنوز كمونیست باقی مانده است. چین كمونیست نیز زنده است و می خواهد كه بر تایوان استیلا یابد. این شاید به این معنی باشد كه جنگ سرد در آسیا هنوز به پایان نرسیده یا این كه با نتایجی متفاوت از اروپا پایان یافته است. به تعبیری، دیگر، در واقع جنگ سرد در آسیا داستانی دیگر را دنبال كرد. یكی از نشانه های صحت چنین تعبیری همراهی آمریكا با چین كمونیست در دهه ۱۹۷۰ است.تاریخ جنگ جهانی دوم در آسیا نیز سرنوشتی مشابه جنگ سرد در این قاره داشت و بی پایان باقی ماند. «ما لینگ»، یكی از تحلیلگران در ماهنامه مینگ بائو معتقد است كه ژاپن تصور می كند كه این جنگ را نه به چینی ها كه به روسیه و آمریكا باخته است و ژاپنی ها به چین همچنان به دیده تحقیر می نگرند. این موضوع را می توان از كمی گذشته تر بررسی كرد: آیا تهاجم ژاپن به شرق آسیا در دهه ۱۹۳۰ و حكومت این كشور بر كره بهتر یا بدتر از وقایعی كه میان اروپایی ها و آمریكا گذشت، بود؟ آیا آن چه كه ژاپن در آسیا مرتكب آن شد، آزادی از حاكمیت استعمار بود؟«وانگ ژیائودونگ»، نویسنده چینی در بسیاری از آثار خود از احساس حقارت چینی ها سخن گفته است. این در حالی است كه «شینتارو ایشیهارو»، نویسنده ژاپنی، مدعی یك حس تفوق در ژاپنی ها شده است كه مردم چین و كره را نگران می كند. تمام این مباحث باعث می شود كه آمریكا نتواند به سادگی از وقایع جاری در آسیا بگذرد. این موضوع حس تعهد بیشتر آمریكا را در آسیا طلب می كند، نه چیزی كمتر. اما این تعهد نمی تواند شكل تحدید علیه رشد چین را به خود بگیرد. بدین ترتیب به نظر می رسد كه نظرات، چارچوب ها، گفت وگوها و پاسخ های _ و بی شك سؤالات _ جدیدی در راستای منافع روابط دوجانبه و رفاه منطقه طی دیدار بوش از پكن بیرون بیاید.

منبع: آسیا تایمز ‎/ ترجمه: حسن بنانج



همچنین مشاهده کنید