پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

عطار نیشابوری, پارسی سرای عارف


عطار نیشابوری, پارسی سرای عارف

این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت مولوی که بیشترین تاثیر را بر ادبیات عرفانی ایران زمین نهاده و به همراه فردوسی, سعدی و حافظ در کاخ ادب پارسی بر رفیع ترین اورنگ ها نشسته در سبک, معنا و شیوه سرایش سخن از نفوذ شعر عطار به دور نمانده است

ابوحامد فریدالدین محمد عطار نیشابوری یکی از پارسی سرایان برجسته، سخن سرایان نام آور، تواناترین گویندگان متصوفه و از جمله ستارگان درخشان آسمان ادب پارسی در نیمه دوم سده ششم هجری و دهه های نخستین قرن هفتم هجری است. او که بر پایه برخی روایت های تاریخی در روزگار قدرتمداری اوکتای قاآن به توسط یورشگران مغول کشته شد، پس از سنایی غزنوی بزرگترین شاعر و چکامه سرای عارف مسلک زبان پارسی است. به تعبیر دکتر محمد غلامرضایی، نگارنده کتاب سبک شناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو، شعر عطار از نظر تکامل شعر عرفانی پارسی میان سنایی و مولوی قرار دارد. به تعبیر مولوی:

عطار روح بود سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم

البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت مولوی که بیشترین تاثیر را بر ادبیات عرفانی ایران زمین نهاده و به همراه فردوسی، سعدی و حافظ در کاخ ادب پارسی بر رفیع ترین اورنگ ها نشسته در سبک، معنا و شیوه سرایش سخن از نفوذ شعر عطار به دور نمانده است. ناگفته پیدا است، تاثیرگذاری سخن عطار برعارف و شاعر توانمندی چون مولوی تا به چه اندازه بر اهمیت افزون و ارج و اعتبار والای عطاردر وادی عرفان و ادب دلالت می کند. بایسته و شایسته یادکرد است مولوی خود با اشاره به گشت و گذار عطار در هفت شهر عشق به این نکته اشاره داشته است.

هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

از این شاعر و سراینده نامدار تاریخ ایران آثاری همچون دیوان قصاید و غزلیات، الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، مختارنامه و منطق الطیر که شماری از ادب پژوهان آن را شاهکار خوانده اند به یادگار مانده است. علاوه بر این عطار کتابی به نثر با عنوان تذکره الاولیا دارد که کتابی است با نثر ساده و روان که در پاره ای از قسمت ها به سجع نیز آمیخته است. عطاردر این کتاب شرح حال شمار زیادی از اولیا، عارفان و مشایخ تصوف را با ذکر مقامات، مناقب، مکارم اخلاق، مواعظ و سخنان حکمت آمیزشان به رشته تحریر آورده است. ظاهرا عطار در نگارش تذکره الاولیا» از کتاب های کشف المحجوب جلابی هجویری و طبقات الصوفیه عبدالرحمن سلمی بهره جسته بود.

عطار که به گفته نورالدین عبدالرحمن جامی، شاعر و عارف نامور سده نهم هجری، از جمله دست پروردگان شیخ مجدالدین بغدادی خوارزمی بود و بر پایه برخی روایات دیگر از مریدان شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری بود، اشعارش، چه آنها که در قالب قصیده و غزل سروده شده و چه آنها که در قالب مثنوی به نظم درآمده اند سرشار از پند، اندرز، موعظه و زهد است. به عبارتی، جنبه تعلیمی، اخلاقی و عرفانی در آنها به نسبت افزون است. البته دکتر عبدالحسین زرین کوب، تاریخ نگار و ادیب نامی، دراین باره بر آن باور است که: «عطار، با آنکه تمام مثنویاتش شعر تعلیمی است داعیه تربیت یا تعلیم اخلاق ندارد. موعظه او ارائه راه هایی است که سالک را در سیر الی الله کمک می کند». عطار همچنین به مسایل اجتماعی و انتقادی نظر داشته و گاها سخنان تند و اعتراض آمیز از زبان شخصیت های آثار خویش بیان کرده است. البته در مجموعه رباعی های مختارنامه با وجود آنکه مضامینی چون موارد فوق یادشده، گه گاه اندیشه مرگ نیز به گونه ای مطرح شده است که خواننده را بی درنگ به یاد تفکر خیام می اندازد.

عمری به هوس گذاشتی خیز و برو

سر بر که و مه گذاشتی خیز و برو

دانی تو که هر که زار ناچار بمرد

به از من و از همچو تو بسیار بمرد

آنچه روشن است و آنچه از منابع ادبی، تاریخی و عرفانی همچون تذکره ها برمی آید آثار او و به ویژه مثنوی های منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه و اسرارنامه به همراه حدیقه الحقیقه سنایی غزنوی همواره مهمترین و ارزشمندترین مثنوی های تعلیمی در عرفان ایرانی به شمار می آمدند و عرفا و متصوفه درجهت آگاهی یافتن بر رمز و راز عرفان و تصوف به مطالعه آموزه های این کتاب ها می پرداختند.

تاریخ پژوهان بر آن باورند روزگاری که عطار نیشابوری در آن می زیست دوران ضعف روحیات ملی و اندیشه های ملی گرایانه بوده است، زیرا سده های طولانی حکومت اقوام بیگانه و یورش مغولان اندیشه ملیت را واجد سیری قهقرایی ساخته بود. با تمام این اوصاف و با وجود آنکه عارفان به سبب دیدگاه های الهی و جهان وطنی معمولا ملیت را چندان مهم نمی پنداشتند عارفی چون عطار در شعر خود نوعی تمایل به اساطیر ملی نشان داده است. به عنوان نمونه، عطار در کتاب الهی نامه با استفاده از داستان بیژن، ترکیب هایی چون افراسیاب نفس، ترکستان طبیعت، ایران شریعت، را به کار برده و رستم را استعاره از پیر آورده است:

تو را افراسیاب نفس ناگاه

چو بیژن کرد زندانی در این چاه

ولی اکوان دیو آمد به جنگت

نهاد او بر سر این چاه سنگت

چنان سنگی که مردان جهان را

نباشد زور جنبانیدن آن را

تو را پس رستمی باید در این راه

که این سنگ گران برگیرد از چاه

تو را زین چاه ظلمانی برآرد

به خلوتگاه روحانی برآورد

ز ترکستان پرمکر طبیعت

کند رویت به ایران شریعت

بر کیخسرو روحت دهد راه

نهد جام جمت بر دست آنگاه

که تا زان جام یک یک ذره جاوید

به رای العین بینی همچو خورشید

تو را خود رستم این راه پیر است

که رخش دولت او را بارگیر است

عطار از جمله شاعرانی بود که مدیحه سرایی را نمی پسندید. او به سان ناصرخسرو و سیف فرغانی در درازنای عمر خویش هیچگاه زبان به مدح شاهان نیالود، قدر و منزلت سخن را نکاست و لطافت شعر خود را با ستایش دونان تیره و کدر نساخت. در حقیقت، او از قید و بند مدح و تعلق به دستگاه های حکومت و قدرت آزاد بود.

لاجرم اکنون سخن با قیمت است

مدح منسوخ است و دقت حکمت است

دل ز منسوخ و ز ممدوحم گرفت

ظلمت ممدوح در روحم گرفت

تا ابد ممدوح من حکمت بس است

در سر جان من این همت بس است

چنانکه پیشتر نیز گفته شد براساس بیشتر روایات تاریخی عطار در جریان هجوم بیگانگان مغول کشته شد. شیخ بهایی، اندیشمند نامدار روزگار صفوی، دراین باره داستانی را بیان داشته است که ذکر آن خارج از راستی یا ناراستی و درستی یا نادرستی آن داستان به عنوان پایانی بر این گفتار خالی از لطف نمی نماید «وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید و اهل نیشابور را قتل عام می کردند ضربت شمشیر بر دوش شیخ عطار رسید با همان ضربت از دنیا رفت، نقل کرده اند که وقتی خون از حراقش می ریخت و مرگش نزدیک شده بود شیخ با انگشت خود از خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:

در کوی تو رسم فرازی این است

مستان تو را کمند بازی این است

با این همه رتبه هیچ نمی یارم گفت

شاید که تو را بنده نوازی این است

نویسنده : امیر نعمتی لیمایی



همچنین مشاهده کنید