پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

در جستجوی روش های تازه پژوهش قرآنی


در جستجوی روش های تازه پژوهش قرآنی

جریان نواندیشی دینی می گوید كه ما نمی توانیم مقلّد پیشینیان باشیم گذشتگان در روزگار خود زیسته, اجتهاد كرده و علومی را پی ریخته اند با روش های خویش تمدنی به پا داشته, فلسفه ای ساخته و اندیشه ای بنا كرده اند

جریان نواندیشی دینی می گوید كه ما نمی توانیم مقلّد پیشینیان باشیم. گذشتگان در روزگار خود زیسته، اجتهاد كرده و علومی را پی ریخته اند. با روش های خویش تمدنی به پا داشته، فلسفه ای ساخته و اندیشه ای بنا كرده اند. همه این ها بر روی هم، همان میراثی است كه ما از ایشان به ارث برده ایم. این میراث و سنت همواره در شكل دهی به ذهنیّت و آگاهی ما سهیم است; و بر رفتارهای ما، آگاهانه یا ناخودآگاه اثر می گذارد; اگر چه نمی توانیم این سنت را نادیده گرفته و آن را از قلم بیاندازیم، ولی به همین میزان نیز نمی توانیم آن را در بست بپذیریم، بلكه باید آن را بازسازی كنیم; یعنی، هر آن چه با زمانِ ما سازگار نیست كنار بگذاریم; بر جنبه های مثبتِ آن پای بفشاریم و با زبانی در خورِ زمان خود، آن را از نو بنا كنیم. این همان نواندیشی است كه ما برای رهایی از بحران كنونی مان بدان نیازمندیم.

جستجو در میراث گذشته، صرفاً یك گردش علمی ـ تاریخی در میان میراث گذشته نیست، بلكه بالاتر از این، جستجویی است به دنبال جنبه ای گمشده از این میراث كه می تواند ما را در صورت بندیِ آگاهی علمی و معرفتی نسبت به این میراث كمك كند. پژوهش باید روشی ـ مانند روش تاریخی معرفتی ـ برگزیند و تلاش نماید تا معنای عینی و واقعی اسلام را به دست آورد. اسلام انتزاعی و مرده را كه ساخته و پرداخته گروهی در حجره ها است به اسلام زنده و پویا و اجتماعی تبدیل كند تا راهی به سوی حل مشكلات امروز امت اسلامی بگشاید. تقدیس معرفت های علمایی و فقهایی نه تنها دردی را درمان نمی كند بلكه ما را از شناخت درست و معرفت واقعی باز می دارد. این شیوه تقدیس همان برگزیدن و اتخاذ رهبانان و عالمان به عنوان مرجعیت دینی است كه خداوند آن را نكوهش كرده است. دست كم می توان آن را نمونه ای از تقلید آباء و اجداد ولو به عنوان «میراثِ اسلامی تقلیدی بدونِ تحقیق» بر شمرد كه در قرآن از آن نكوهش شده است.

چالشی كه گذشتگان با آن مواجه بودند هر چند در پاره ای از مسایل با ما مشترك است، ولی در بسیاری از آن ها با ما و مشكلات ما اختلاف اساسی دارد. چالشی كه امروز ما با آن رو به رو هستیم، ما را مُلزَم به بر گرفتن روش دیگری غیر از روش گذشتگان می كند. مسأله امروز ما حفظ میراث و فرهنگ دینی از تباهی و پراكندگی نیست ـ گو این كه مهم است ـ اما سخن ما آن است كه چنین چیزی در شرایط كنونی كه اساس هویت دینی اسلام در چالش افتاده است، اصلی ترین مسأله نیست.

یك روش در پژوهش درست آن است كه از زاویه دیدی مناسب برخوردار باشیم. اگر در ابعاد روان شناختی یا معرفت شناختی یا فلسفی و عرفانی و مانند آن سخن می گوییم به ناچار باید زاویه دیدی مناسب اختیار و روش مناسبی برگزینم. در جایی می توان قرآن را چنان دید كه فوق فهم عادی باشد و مانند هر كتابی تخصصی به اشارات و لطائف و حقایق آن توجه كرد; ولی آن گاه كه در ابعاد حقوقی ـ اخلاقی و سیاسی نظر می كنیم باید بیشترین توجه را به عبارات قرآن كرد. در این جا روش خاصی و دیگری باید برگزید. در این زاویه دید باید عبارات را بر پایه فهم عرفی و متعارف معنا كرد. در این جاست كه باید گفت: قرآن كریم یك نصّ و كلام در قالب نصّ و كلام بشری است. شناخت ماهیت و مفهوم آن، تابع ویژگی های نصوص بشری است. اگر بخواهیم از این زاویه دید قرآن را بشناسیم، تنها یك راه در پیش روی ما انسان هاست و آن، ورود از مدخل زمین و نه از راه های آسمان است; چرا كه آدمی هر چه دارد بشری و آمیخته با اوصاف بشری و زمینی است. حال كه خداوند خود اراده كرده است كه با زبان آدمیان سخن بگوید، نه به زبان فرشتگان یا شیاطین، چنین متنی تابع قوانین زبانی بشر است، و نمی توان پاره ای از این قواعد را از روی سلیقه شخصی یا به دلیل تقدّس قرآن نادیده گرفت، نه فقط نظریه های زبان شناختی، بلكه حتّی به كارگیری ابتدایی ترین قواعد صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع و مانند آن همه حكایت از آن دارد كه حتی غالب پیشینیان ما از ابتدا به نحوی ضمنی پذیرفته بودند كه قرآن را با زبان بشر و قوانین معناداری و دلالت بخشی از این زبان می توان فهمید. به این سبب در راه فهم عینی قرآن تمام دانش و روش های زبانی كه در ذهن و توان داریم به كار می بندیم، همچنان كه اصولیان به ویژه شیخ انصاری و آخوند خراسانی در مباحث الفاظ می كوشند مباحث زبان شناختی را شناسایی و تحلیل نمایند و راه های تازه ای پیش رو فهم نصوص بگشایند.

اكنون به شرایطی رسیده ایم كه می توان گفت نصوص دینی، نصوص زبانی هستند و ویژگی های هر نصّ دیگری در فرهنگ را دارا می باشند. تأكید بیش از اندازه بر پاره ای از مباحث و معارف قرآنی هم چنان كه زمخشری در كشاف، محی الدین عربی در بسیاری از كتاب هایش و ملاصدرا در مفاتیح الغیب و دیگران در كتاب های تفسیری كه با گرایش های خاص نگاشته اند، هر چند پاره ای از مجهولات در عرصه قرآن بر ما گشوده است، ولی به اندازه بیش از آن قرآن را از یك متن واقع، زنده و پویا به یك كتاب تخصصی ادبی، هنری، عرفانی، فلسفی، فقهی پایین می آورد.

بسیاری از كسانی كه در اواخر هزاره دوم در قرن بیستم و هزاره سوم كتاب هایی درباره قرآن نگاشته اند و از روش نوین علمی بهره جسته اند تأكید بیش از اندازه، به مباحث زبان شناختی بر پایه روش های ساختاری، ساخت شكنی، تأویل گرایی و هرمنوتیكی داشته اند. هر چند این روش ها، برخی از اعجاز هنری و ادبی قرآن را بر ما می گشاید، ولی نباید آن را تمام و كامل دانست. شیخ امین الخولی از استادان نواندیش دانشگاه قاهره در مقاله ای كه با عنوان تفسیر در دایرهٔ المعارف الاسلامیهٔ نوشت، روش و مكتب قرآن پژوهی ای را معرفی كرد كه بعدها «مكتب ادبی تفسیر» نام گرفت. وی هر چند كه همانند محمد عبده زیاده روی در یكی از مقاصد را بازدارنده از مقصود اصلی كتاب الهی بر می شمارد و این كه این زیادروی آدمی از معنای حقیقی قرآن دور می سازد، ولی خود در پی یكی از همین مقاصد راه را دور می سازد و قرآن را به عنوان یك كتاب هنری عربی مطرح می كند كه باید با پژوهش های ادبی و هنری با چشم پوشی از اعتبار دینی اش آن را شناخت و فهمید.

این جریان بر این باور است كه نخست باید آن را از منظر ادبی ـ هنری فهمید و بر پایه روش های زبان شناختی زوایای نهان آن را شناخت سپس هر كس با هر مقصد و هدفی كه دارد می تواند به سراغ این كتاب برود و آن چه می خواهد بردارد و مطلوب خویش را از سفره واژگان و مفاهیم قرآن بر گیرد، و یا در هر مسأله مورد علاقه اش به آن رجوع نماید.

كسانی كه روش امین الخولی را برگزیده و سپس كتاب هایی را در این راستا نگاشته اند عبارتند از «شكری محمد عیاد» در كتاب «من وصف القرآن الكریم; یوم الدین و الحساب» و دیگر «عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی» در كتاب «التفسیر البیانی للقرآن الكریم». در پی ایشان دكتر «حسن حنفی» و «نصر حامد ابوزید» و «محمد اركون» همین شیوه و روش را پی گرفتند.

اینان پس از بررسی های ادبی و هنری در برخی از نصوص قرآنی شواهدی را به قول خود یافته اند كه قرآن متأثیر از فرهنگ زمان و بازتابی از اندیشه های عربی عصر نزول است. مثلاً نصر ابوزید تصریح دارد كه جامعه عربی پیش از اسلام، جامعه ای قبیله ای بوده است. طبیعی است كه این واقع از نظر زبانی و دلالی و احكام و قوانین در متن قرآنی بازتاب و انعكاس می یابد، مثلاً در احكام ازدواج، معاشرت با كنیزان، جواز چهار همسر، احكام زنا، كیفر جاریه، جزیه، سحر و حسد، جن و شیاطین وی می فرماید: از جمله نصوصی كه می باید دلالت آنها را از قبیل «شواهد تاریخی» دانست نصوص مربوط به سحر و حسد و جن و شیاطین است. پاره ای از تفسیرات عصری و جدید در تأویل جنّ و شیاطین، خواسته اند آنها را مطابق با داده های روان كاوی فروید از جمله قوای روانی بدانند، ولی این تأویلات هیچ مبنای معرفت شناختی در باب سرشت نصوص ندارند و تنها هدفشان مقاصد مصلحتی و سودجویانه برای نفی تعارض میان علم و دین است.

وی می افزاید: سحر و حسد و جن و شیاطین مفرداتی از یك بافت ذهنی خاص هستند كه به دوره ای مشخص از مسیر آگاهی و معرفت انسانی مربوط است. نص، شیاطین را به نیروهای مانع و مزاحم مبدل كرد، و سحر را یكی از ابزارهای آنان در ربودن و چیرگی انسان قرار داد. وی سپس تصریح می كند: اگر پذیرفته باشیم كه نصوص دینی از نظر زبانی و فرهنگی، بشری و انسانی هستند، بشر بودن پیامبر با تمام لوازم و نتایج آن ـ از جمله انتساب او به دوره فرهنگ و واقع خاص ـ بین نیاز از اثبات است.

به پیروی از این مكتب «بهاءالدین خرم شاهی» در مقاله ای تحت عنوان «بازتاب فرهنگ زمانه» در قرآن كریم (نظریه ای موقت) می نویسد: قرآن فرهنگ زمانه را باز تافته است، نه لزوماً و در همه موارد حقایق ازلی و ابدی را مثال ها و شواهد روشن تری عرضه می دارم. در قرآن كریم هم سخن از وجود جن می رود و سوره ای به نام جن و در شرح ایمان آوردن بعضی از آن ها و استماع مجذوبانه آنان از آیات قرآنی وجود دارد، حال آن كه بعید است علم یا عالم امروز قایل به وجود جن باشد. یا دست كم دو بار یك بار به تلویح (یوسف/ ۶۷ و ۶۸) و یك بار به تصریح تمام از چشم زخم سخن گفته است.... مورد و شاهدی از این هم قوی تر داریم. در قرآن مجید بارها به سحر اشاره شده و یك بار گفته است كه جادوگران به كسی زیان رسان نبودند مگر به اذن الهی(بقره/ ۱۰۲) كه حاكی از این است كه سحر واقعیت و منشأیت اثر دارد... حال اگر علم امروز یا فردا به نحوی قطعی و تجربی و منطقی واهی بودن سحر را به اثبات برساند در آن صورت مدعیان خواهند گفت (یا هم اكنون هم می گویند) كه این هم یك مورد دیگر از اختلاف قرآن با علم.

خلیل منصوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید