پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

روسیه را فراموش نکنید


روسیه را فراموش نکنید

یک آمریکای کمتر ایدئولوژیک

بعید است که روسیه مانند اروپا و ژاپن به متحد آمریکا تبدیل شود. این که روسیه به رقیبی تبدیل شود که در صدد فروپاشی ایالات متحده بر آید نیز به همان اندازه غیر محتمل است. به احتمال قوی، روسیه یکی از کشورهای محوری در قرن بیست و یکم خواهد بود که جهت گیری نهایی آن به شکل گیری نظم جهانی آتی کمک خواهد کرد.

با نزدیک شدن ایالات متحده به چهل و چهارمین انتخابات ریاست جمهوری، علاقه شدیدی به نتیجه مسابقه پر هیجان تصاحب کاخ سفید در روسیه ایجاد شد و عده ای آشکارا به دنبال تأثیر احتمالی نتیجه این انتخابات بر روابط ایالات متحده و روسیه بودند. بنا بر یک نظر سنجی عمومی، پس از اتمام ریاست جمهوری هشت ساله "«جرج بوش»، آمریکا به مرحله تجدید نظر اساسی در خط مشی سیاست خارجی خود وارد شده است، لیکن روسیه در کانون این تغییر قرار ندارد. هیچ کس انتظار تحول اساسی در خط مشی سیاست خارجی ایالات متحده را ندارد، اما در عوض این امیدواری وجود دارد که وضعیت مناسبات جهانی باعث شود دولت آتی ایالات متحده به عملگرایی بیشتر سوق یابد و کمتر ایدئولوژیک باشد.

در وضع ایده آل، از دیدگاه روسیه، دولت آتی در جهت منافع ایالات متحده گام برداشته و سعی خواهد نمود از در افتادن با بنیادگرایی رهبران مذهبی مردم سالار و یا مبارزان گروه های دیکتاتور ستیز اجتناب کند. روسیه با طرد هرگونه ایدئولوژی به عنوان مانع و روی آوردن به عملگرایی، سخن واشنگتن درباره ارزش ها را اساساً سخنی ریاکارانه قلمداد می کند که با رفتاری دوگانه آمیخته است و هدف توسعه طلبی جهانی را دنبال می کند. بنابراین، در خواست روسیه از ایالات متحده مبنی بر مهار شوق ایدئولوژیکی اش، در حقیقت، عملاً به در خواست مسکو مبنی بر دست کشیدن واشنگتن از دعوی رهبری سلطه جویانه تعبیر می شود.

این مطلب بدان معنی نیست که روسیه از عقب نشینی آمریکا استقبال می کند. در واقع مسکو میزانی از رهبریت آمریکا را می پذیرد، مشروط بر آن که شفاف باشد. در این صورت با نگاهی خوشبینانه، آمریکا به قدرت مسلط تبدیل خواهد شد، دیگر به برتری های اخلاقی و جهانی بودن ارزش هایش پافشاری نکرده و فضایی را برای دیگر بازیگران عمده در نظر گرفته و تکثیر نظام های ارزشی را به رسمیت خواهد شناخت و توجه به خواسته های دیگران را سر لوحه رفتار خویش قرار خواهد داد. منطقی این است که ایالات متحده هم زمان با گام بر داشتن در راستای منافع خویش لازم است به فکر منافع دیگران نیز باشد.

در یک جهان آرمانی، انتظار می رود ایالات متحده در بیرون از مرزهای خود نیز رفتاری مشابه با اقداماتش در داخل کشور داشته باشد و روسیه نیز در داخل کشور همان دموکراسی را به اجرا بگذارد که در خارج مرزهایش از آن جانبداری می کند. در حالی که اکثر مردم آمریکا احتمالاً آرزوی تغییر سیاست داخلی، و به تبع آن تغییر خط مشی سیاسی روسیه را دارند، دل مشغولی های مردم روسیه نیز منحصراً معطوف به سیاست های خارجی و امنیتی ایالات متحده است، به ویژه مواردی که منافع روسیه را تحت تأثیر قرار می دهد.

● روسیه را فراموش نکنید

مقامات روسیه اظهار می دارند در جستجوی نظم دموکراتیک جهانی هستند؛ اما این ادعا کاملاً با واقعیت منطبق نیست. آرمان ایشان بیشتر نوعی الیگارشی جهانی است که مشترکاً به دست چند قدرت برتر اداره شود. مسکو از زمان «سه کشور برتر جنگ جهانی دوم»، تا «گروه هشت» پس از جنگ سرد، همواره از چنین هیئت حاکمه جهانی پشتیبانی کرده است. از نقطه نظر روسیه محور مشروعیت بین المللی بر این مبنا استوار است. مسکو – که دیگر ابرقدرتی با حاکمیت مطلق حتی در نیمی از سرزمین خود هم به شمار نمی رود – خود را در زمره طرفداران قوانین بین المللی قلمداد می کند. ستایش مسکو از سازمان ملل به دلیل مهم جلوه دادن حق وتوی خود در شورای امنیت است که روسیه از اعضای دائمی این شورا است. تحریم، اشغال و اخراج یک کشور از سازمان ملل به واسطه اتفاق آراء بین قدرت های برتر صورت می گیرد که طی یک قطعنامه در شورای امنیت تصویب شده باشد. روسیه مخالفتی ندارد که ایالات متحده، رئیس آن هیئت حاکمه باشد، بلکه صرفاً به دنبال آن است که به عنوان عضوی که نادیده انگاشته نمی شود، حضور داشته باشد. به فراموشی سپردن منافع روسیه، بزرگ ترین دغدغه مسکو در قبال واشنگتن است. «دنیایی بدون روسیه» که تا پایان قرن بیستم بدیهی تلقی می شد و پیشنهادهایی که با فراغ خاطر در خصوص چگونگی تبدیل روسیه به یک کنفدراسیون مطرح می گردید، از جمله مواردی بودند که روسیه را از توطئه غرب علیه خود عصبانی می کرد. دو رویدادی که عمدتاً به عنوان دلیل تیرگی روابط ایالات متحده و روسیه در دولت کلینتون از آن یاد می شود (یعنی گسترش ناتو و عضویت کشورهای اروپای مرکزی و شرقی در آن و همچنین جنگ یوگسلاوی علیه کوزوو) صراحتاً ضد روسیه نبودند لیکن در تک تک این موارد، اعتراض های مسکو به هیچ انگاشته شد.

با خروج آمریکا از معاهده منع توسعه موشک های ضد بالستیک (ABM)، عدم تمایل به ادامه جدی مذاکرات کنترل تسلیحات با روسیه و اظهار تمایل آمریکا به دایر کردن دفاع موشکی بالستیک در جمهوری چک و لهستان، مسکو را بر آن داشت تا تصور کند دولت بوش نیز رفتار مشابهی را دنبال می کند. کرملین از دولت آتی آمریکا خواهد خواست به توافقات جدیدی برای جایگزینی پیمان کنترل تسلیحات استرتژیک (START۱ ) تن در دهد که اعتبار آن در سال جاری میلادی به اتمام می رسد. در یک وضعیت مطلوب، آمریکا و روسیه همچنین برای ساخت سیستم دفاع موشک نیمه استرتژیک برای حفاظت در برابر تهدیدات خاورمیانه علیه اروپا مشارکت خواهند کرد که جایگزین موارد مطرح شده در جمهوری چک و لهستان خواهد شد. افزون بر این، روسیه از تأیید آمریکا مبنی بر معاهده منع آزمایش جامع (CTBT)، معاهده منع دسترسی به مواد شکاف پذیر و درخواست عدم تجهیز فضای خارج از جو نیز استقبال می کند. در خصوص کنترل تسلیحات متعارف – که مسکو مشارکت خود را در معاهده نیروهای مسلح متعارف در اروپا به حالت تعلیق در آورد – روسیه انتظار دارد ایالات متحده نمونه تغییر یافته آن اسناد را تصدیق نماید که بدون احتساب وضعیت مولداوی و گرجستان – که روسیه، به رغم تعهدش مبنی بر عقب نشینی، هنوز به حفظ برخی از نیروهای خود در آنجا ادامه می دهد – آن اسناد را تأیید کرده است.

به طور عمده، سرزمین های مرزی اتحاد جماهیر شوروی سابق به مانع بزرگی بر سر راه روابط ایالات متحده و روسیه تبدیل شده است. اگر بخواهیم تنها از یک مانع یاد کنیم که پس از حملات ۱۱ سپتامبر، مسکو و واشنگتن را از تحکیم دوستی و ایجاد اتحاد بلند مدت باز داشته، باید از مخالفت آشکار در خصوص وضعیت کشورهای شوروی سابق نام ببریم.

حقیقت این است که، مسکو از واشنگتن می خواهد اولویت منافع روسیه را در سراسر فضای پس از تقسیم شدن شوروی به رسمیت بشناسد؛ البته به استثنای کشورهای حوزه بالتیک که عضو ناتو و اتحادیه اروپا هستند. روسیه مسلماً به دنبال بازگرداندن اتحاد شوروی یا امپراتوری تزار نیست بلکه در پی آن است حکومتی ایجاد نماید که در آن، منافع روسیه بر منافع دیگر کشورها ارجحیت داشته باشد. بیشتر از همه این مناسبات با مسائل امنیتی مرتبط است. در اصل، روسیه از واشنگتن می خواهد برنامه عضویت گرجستان و اوکراین در پیمان آتلانیک شمالی را کنار بگذارد. همچنین روسیه مخالف حضور نیروهای آمریکا در کشورهای مستقل مشترک المنافع است. روسیه از تصمیم ازبکستان مبنی بر اخراج ایالات متحده از پایگاه هوایی K۲ استقبال کرد و همچنین در زمینه درخواست خروج ایالات متحده از دیگر مناطق آسیای مرکزی و اخیراً به طور تلویحی خروج از قرقیزستان نیز به چین پیوسته است.

بر خلاف تصور اشتباه عمومی، کرملین در جستجوی تبدیل کشورهای مستقل مشترک المنافع – که مشتمل بر کلیه جمهوری های شوروی سابق به استثنای کشورهای حوزه بالتیک است – به سد دفاعی در برابر دیکتاتوری نیست. انگیزه های ایدئولوژیکی برای رهبری روسیه عمدتاً منشاء خارجی دارند. مسکو واهمه ای از پیام دموکراسی انقلاب رنگین در گرجستان و اوکراین نداشت، بلکه آنچه روسیه را آزرده ساخت ترس از این بود که انقلاب ها به ویژه شورش مردم اوکراین برای تغییر حکومت در مسکو از جانب آمریکا هدایت و سرمایه گذاری می شد. پس از فرو کش کردن این ترس، تصور شد این انقلاب ها عملیاتی برای تجلی نفوذ ایالات متحده در اوراسیا بوده و عمدتاً با هدف تضعیف قدرت روسیه صورت گرفته اند؛ البته در مورد وضعیت خاص اوکراین، دسترسی به کشورهای غنی از انرژی در حاشیه دریای خزر و همچنین راه های مواصلاتی منتهی به غرب نظیر راه های گرجستان نیز از جمله دلایل این اقدامات عنوان شد. از این رو، روسیه از ایالات متحده در خواست کرد مناسبات منطقه ای و شیوه های روابط را محترم بشمارد، که در حقیقت درخواستی مبنی بر عدم مداخله و به رسمیت شناختن اولویت روسیه بود.

● ادامه سیاستگذاری جهانی

کرملین کشورهای مستقل مشترک المنافع را در زمره منافع خویش قلمداد می کند تا از توصیف مورد تردید دخالت در امور دیگران برائت جوید. علاوه بر این که این عبارت صرفاً نوعی بازی با کلمات است، آنقدر کلی است که نمی تواند مبین مطلبی خاص باشد. این گونه می توان تشریح کرد که مسکو می خواهد هم مرز فنلاند باشد تا این که کشور خود را در محاصره کشورهای پیمان ورشو ببیند. علاوه بر این حوزه، مسکو انتظار دارد ایالات متحده رویکردی همراهانه تر نسبت به مسائل امنیت جهانی اتخاذ کند.

مسکو که از منع گسترش سلاح های هسته ای جانبداری می کند، واهمه آن را دارد که اقدامات پیشگیرانه و اعمال فشار آمریکا موجب گسترش سلاح های هسته ای شود. روسیه نسبت به نتایج سیاست تنبیه بدون تشویق در قبال برنامه های هسته ای کشورهای دیگر بسیار بدبین است. همچنین روسیه خواستار آن است که ایالات متحده با دیگر قدرت های بزرگ مشورت کند و در خصوص مسائل هسته ای و دیگر مسائل با آنها به صورت گروهی وارد عمل شود. مذاکرات گروه شش عضوی در مورد کره شمالی، نمونه چنین رویکردی است. روسیه خواستار آن است که این شیوه در مورد ایران نیز تعمیم یابد و این که ایالات متحده ایده هرگونه تغییر رژیم در تهران را کنار بگذارد و آمادگی آن را داشته باشد که به ایرانیان تضمین امنیتی بدهد.

روسیه در افغانستان نسبت به قبیله ها و فرماندهان نظامی متفاوت، نظر مساعدتری را پیش خواهد گرفت تا این که بخواهد پروژه های طرفدار دموکراسی را یکسره به کناری نهد. در مورد خاورمیانه، روسیه انتظار دارد ایالات متحده منطقه را منحصراً به صورت سیاه و سفید ندیده و آمادگی داشته باشد با تمام بازیگران صاحب نفوذ شامل حماس و حزب الله، وارد تعامل شود. از نظر روسیه مدرنیزاسیون در جهان اسلام، از طریق مجموعه ای از پروژه های اقتصادی، آموزشی و تجاری – که قدرت های منطقه این موارد را حق خود تلقی می کنند – بیشتر تسهیل می شود تا اینکه از جانب غرب بر آنها تحمیل شود، و مهم تر این که آمریکا از اعمال زور به استثناء موارد خاص اجتناب کند. روسیه جهان را در حال گذر از فرآیند رهایی می بیند که از تسلط هر قدرت مطلقه یا اتحادی از چنین قدرت هایی سر باز می زند. دیدگاه کرملین از دموکراسی در وهله نخست بر این نکته تأکید دارد که خود را از هر قطبی نظیر اروپا، چین و بلکه ایالات متحده مستقل می پندارد. افزون بر این، خود را با هر یک از آنها برابر می داند. عامل دموکراسی علاوه بر معناهای دیگر مخصوصاً مؤید این نکته است که هرگونه دخالت خارجی در تحول روسیه مطرود است چه از طریق پند و رایزنی و چه از طریق حمایت گروه های معارض و جدایی طلب.

همکاری با ایالات متحده و بطور کلی با غرب که «ولادیمیر پوتین» – رئیس جمهور وقت روسیه – در کنفرانس سال ۲۰۰۷ میلادی مونیخ به آن اشاره کرد، می تواند به شکل زیر خلاصه شود: ما را همان گونه که هستیم پذیرا باشید، ما را همسطح خود بشمارید، بر اساس قانون بده و بستان با ما وارد معامله شوید و انتظار نداشته باشید که روسیه به احتمال برنده شدن گروه شما، با گروه تان همراه شود. تضعیف روسیه بر سر مسائلی که برای مسکو حائز اهمیت است، در ضمن این که همکاری روسیه بر سر مسائلی که برای واشنگتن حائز اهمیت است را خواستار باشیم، اصلاً منطقی و قابل پذیرش نیست.

روسیه به شدت خواستار آن است که در سیاستگذاری های مالی و اقتصادی سهیم شود. تداوم «گروه هفت» که روسیه عضو اصلی آن نیست خوشایند مسکو نیست. روسیه که هنوز به عضویت سازمان تجارت جهانی در نیامده، از الحاق به این سازمان به هر قیمتی امتناع می ورزد. به ویژه تولید کنندگان محصولات کشاورزی نسبت به خواست های ناعادلانه و زیاده از حد طرف های تجاری روسیه معترض هستند. این طرز تلقی به منزله انزوا نیست: روسیه بسیار مشتاق پیوستن به سازمان توسعه و همکاری اقتصادی است که سازمانی با منزلتی ویژه محسوب می شود. روسیه همواره نگرانی خود را از تسلط اروپا و آمریکا بر مؤسسات مالی بین المللی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ابراز داشته است. روسیه خواستار آن است که ایالات متحده بپذیرد نظر واشنگتن دیگر برای مقابله با تنش هایی که جهان پیش رو دارد کافی نیست. روسیه بر این باور است که یکه تازی دلار آمریکا به تدریج رو به افول خواهد نهاد و حتی چنین پیش بینی می کند روبل روسیه به ارز جایگزین منطقه تبدیل شود. در رابطه اقتصادی مسکو و واشنگتن، روسیه پشتیبانی ایالات متحده از ایجاد مانع بر سر راه سرمایه گذاری در بازارهای نوپدید شامل روسیه را تقبیح می کند. دولت جدید باید این پیام را به روسیه ارسال کند که ایالات متحده به تجارت جهانی معاصر با دیدی باز می نگرد. این امر از طریق استقبال از سرمایه گذاری های مالی خارجی و مؤسسات خصوصی، کاهش ارتباط توافقنامه های تجاری با شرایط سیاست خارجی، عدم دخالت در وضع قانون در بیرون از مرزهای آمریکا و خاتمه دادن به پیمان Jackson - vanik مصوب سال ۱۹۷۴ میلادی، که حقوقی را از اتحاد جماهیر شوروی زایل می کرد و همچنان علیه روسیه اعمال می شود، امکان پذیر است. پیمان Jackson - vanik در اعتراض به سیاست های محدود کننده مهاجرت به اتحاد جماهیر شوروی اتخاذ شده بود که در آن زمان مانع مراجعت یهودیان شوروی سابق به روسیه می شد. افزون بر این روسیه از ایالات متحده ای خرسند است که مسافرت به آنجا دردسر کمتری داشته باشند.

● گسترش ارتباط ایالات متحده و روسیه

کسانی که در روسیه انتظار دارند به زودی شاهد چنین آمریکای ایده الی باشند هستند، بسیار اندکند. نگرانی های مختلفی در مورد هر یک از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در روسیه وجود داشت. درخواست سناتور مک کین مبنی بر کنار گذاشتن روسیه از گروه موسوم به G - ۸ در روسیه فراموش نشد و به زعم برخی افراد، مک کین نسخه امروزین رئیس جمهور رونالد ریگان در دوره اول ریاست جمهوری بود که لحن شدید را با بسیج نیروهای عمده نظامی توأم می ساخت. با وجود این، دیدگاه مذکور ترسی در مسکو القا نکرد، زیرا چنین تصور می شد که متحدین ایالات متحده خروج مسکو از G – ۸ را چندان جدی تلقی نکرده اند. بنابراین انتظار می رفت مک کین در صورت تکیه بر مسند ریاست جمهوری صرفاً از بیانات افراطی خود علیه روسیه دست بکشد. افزون بر این، مواضع مک کین در خصوص کاهش تسلیحات هسته ای، نشانه هایی امیدوار کننده بود.

در روسیه برخی دیگر باراک اوباما را بهترین گزینه برای ایالات متحده می دانستند که قادر است کشور خود را در سیاست گذاری های خارجی و داخلی گسترده که نیازمند بازنگری کلی هستند، رهبری کند. البته این دسته در خصوص تأثیر ریاست جمهوری اوباما بر روابط روسیه و ایالات متحده محتاط هستند. نخبگان روسیه غالباً جمهوری خواهان را ترجیح می دهند، البته نه به دلیل این که جمهوری خواهان به مسائل حقوق بشر و گسترش دموکراسی علاقه نشان می دهند – که پس از روی کار آمدن دولت بوش این مطلب مصداق ندارد – بلکه به دلیل آن که تصور می کنند جمهوری خواهان موانع داخلی کمتری برای پرداختن به مسائل امنیتی و سیاستگذاری خارجی دارند.

روسیه که قبلاً رقیب آمریکا بود و غالباً از پایان جنگ سرد به این طرف مسئله ساز تلقی میشود، در وضعیتی متفاوت از وضعیت سایر متحدین آمریکا قرار دارد. به رغم این که اوباما موفق به جذب آرای عموم و نخبگان در اروپا و روسیه شد، تفاوت حاضر تا حدودی مبین این نکته است که چرا حمایت از اوباما در روسیه گسترده نبود. روسیه به دنبال آن بود که ببیند اوباما در صورت پیروزی در انتخابات با دیگر دموکرات ها متفاوت است یا خیر. به طورکلی، در میان نخبگان و افکار عمومی، تنها مردم بسیار اندکی در روسیه به قطع و یقین چنین می پندارند که اوج نفوذ و قدرت ایالات متحده به پایان رسیده، و این که ایالات متحده تدریجاً رو به افول می رود. برخی از مردم روسیه که خود تجربه سقوط ناگهانی از بلندای ابرقدرتی را از سر گذرانده و جان به در برده است، چنین احساس می کنند که خرد تازه یافته خود را در اختیار آمریکا قرار دهند که در گذشته رقیب اصلی آنها بود.

به زعم برخی آمریکائیان، این پیشنهاد بسیار مهمل به نظر می رسد، زیرا آنان روسیه را به رغم غنی بودن از منابع نفتی به عنوان کشوری تلقی می کنند که با مشکلات عدیده ای روبرو است و همچنان در سراشیبی سقوط حرکت می کند. مسلماً روسیه به دنبال برخورد جدید با ایالات متحده نیست. مسکو انتظار دارد آمریکا از این پس بازیابی و تجدید حیات روسیه را تهدیدی برای خود تلقی نکند که مستلزم سیاست های بازدارنده جدیدی باشد. برخی اعتراض های مخالفت آمیز در گوشه و کنار مسکو به گوش می رسد که آمریکا دقیقاً به دنبال اتخاذ واکنش های بازدارندگی است. دیدگاه مسکو در قبال واشنگتن، بازتاب خط مشی های ایالات متحده و دگردیسی خود روسیه است که این تحول با مرحله پایان بسیار فاصله دارد. همچنین ترس های جدید و قدیم، آرزوهای دیر پا، جاه طلبی های جهانی و شادی های مغرضانه گاه به گاه نیز در دیدگاه روسیه مؤثرند.

با تمام موارد گفته شده، روسیه کشوری است که ایالات متحده نباید آن را به دست فراموشی بسپارد. بعید است که روسیه مانند اروپا و ژاپن به متحد آمریکا تبدیل شود. این که روسیه به رقیبی تبدیل شود که در صدد فروپاشی ایالات متحده بر آید نیز به همان اندازه غیر محتمل است. به احتمال قوی، روسیه یکی از کشورهای محوری در قرن بیست و یکم خواهد بود که جهت گیری نهایی آن به شکل گیری نظم جهانی آتی کمک خواهد کرد. آرمان ها و تفکرات روسیه را باید با دیدگاه شک و تردید نگاه کرد هر چند که صرفاً خارج از موضوع به نظر برسند. ایالات متحده ای که برای مهم جلوه دادن خود در انظار بازیگران عمده مستقل جهان تلاش می کند، نباید خود را بی جهت خیلی آرمانی فرض کند و در نتیجه باید به رهبری مؤثر و محترم تر تبدیل شود، چیزی که با واقعیت جایگاه امروز آمریکا فاصله ای زیاد دارد.

نویسنده: دمیتری - ترنین

مترجم: رضا - مهدیان

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فصلنامه واشنگتن، پاییز ۲۰۰۸



همچنین مشاهده کنید