شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

غلبه بر هوای نفس, راه رسیدن به کمال


غلبه بر هوای نفس, راه رسیدن به کمال

حضرت علی علیه السلام در خطبه ۴۲ نهج البلاغه می فرمایند ای مردم شدیدترین خوف و هراسی که درباره شما دارم, برای دو چیز است پیروی از هوی و درازی آرزو اما پیروی از هوی آدمی را از برخورداری از حق محروم می کند و درازی آرزو, آخرت را به فراموشی می سپارد

حضرت علی علیه‌السلام در خطبه ۴۲ نهج‌البلاغه می‌فرمایند:ای مردم شدیدترین خوف و هراسی که درباره شما دارم، برای دو چیز است: پیروی از هوی و درازی آرزو. اما پیروی از هوی آدمی را از برخورداری ‏از حق محروم می‏کند و درازی آرزو، آخرت را به فراموشی می‏سپارد.

پیروی از هوی مزاحم حق یابی

هوی عبارتست از امواجی که از جوشش غرائز حیوانی سر می‏کشد و فضای درون را تیره و تاریک می‏سازد و عوامل و وسایل درک و دریافت‏ حقیقت ‏را فلج می‏کند. این هوی با اینکه دارای جوهر و مبنای اصیلی جز خواستن‏ بی‏محاسبه چیز دیگری نیست، می‏تواند همه اصالت‏ها و حقایق ریشه‏دار را از جلوی چشم انسان و عقل و وجدان او دور کند. این همان ‏«می‌خواهم‏» است که به هیچ علت و دلیلی جز خود تکیه نمی‌کند. و این یک سخن بی‏اساس‏ است که در موقع سوال کسی که مطابق هوی عملی کرده است، بعنوان‏ جواب بگوید: که‏ «دلم خواست‏» کدام دل؟

ویرانگر موجودیت انسان

دل جایگاه دریافت عالی‏ترین حقایق است، دل همان ‏جنبه ملکوتی انسان است که خدا را به وسیله آن در می‏یابد. دل جایگاه تصفیه ‏همه مفاهیم و موضوعاتی است که حواس طبیعی آنها را به عقل نظری تحویل ‏می‏دهد و عقل نظری بدون اینکه بتواند آنها را از جنبه ارزشها و عظمت‏ها درک کند،به دل تحویل می‏دهد. «دلم خواست، کردم‏» از آن جملات ویرانگر موجودیت آدمی است که با صورت حق بجانبش، آتش به ریشه همه اصول‏ و قوانین مبتنی بر حق و حقیقت می‏زند.هوی همان امواج بی‏محاسبه‏ایست که ‏از جوشش غرایز انسانی سر بر می‏کشند و بدون اعتنا به‏ «باید»ها و «شاید»ها و «نباید»ها و «نشاید»ها همه اصالت‏ها را به بازی گرفته و سرمایه‏های حیات‏ گرانبهای آدمی را مستهلک می‏سازند. گاهی‏«هوی محوری‏» بقدری شدت ‏پیدا می‏کند که تا سرحد معبودیت پیش می‏رود. این خطر تباه کننده را خداوند سبحان در قرآن مجید گوشزد فرموده است: افرایت من اتخذ الهه هواه (جاثیه ۲۳) آیا کسی که هوای خود را برای خویشتن ‏معبود اتخاذ کرده است؟!)

مهار هوی نفس

مهار کردن‏ هوی برای وصول به حق و حقیقت، درست ‏شبیه مهار کردن کوه آتشفشان ‏است که می‏تواند مقدمه‏ای برای استخراج مواد معدنی با ارزش آن کوه بوده‏ باشد. درون آدمی دارای نیروها و استعدادهای بسیار گرانبهایی است مانند معادن با ارزش در شکم کوه آتشفشان، هنگامی که هوی‏ها به تموج در می‏آیند، نه تنها آن نیروها و استعدادها خفه می‏شوند، بلکه انسان در آن موقع بصورت ‏آتشفشانی در می‏آید که تبدیل به موجود خطرناک نیز می‏گردد. بطور قطع باید گفت دردهای بی‌درمان بشری که سرتاسر تاریخ ما را فرا گرفته است، میکروبی جز هواهای نفسانی نیست. هر کجا ستمی و تجاوزی ‏دیدید، فورا به سراغ کشف ریشه اصلی آن بپردازید، خواهید دید که ریشه‏ اصلی آن ستم و تجاوز هوای نفسانی یک یا چند نفر بوده است. دلیل اینکه ‏در این مسئله ادعای قطع و یقین کردیم این است که هر چه مقابل هوی است، اصیل ‏و حقیقت است و جای تردید نیست که از واقعیات اصیل و حقیقت هرگز ظلم ‏و تجاوزی به‌وجود نمی‏آید. خطاها و اشتباهات ممکن است مردم یا خودانسان را برای مدتی حتی برای همیشه از برخورداری از حقایق و اصالتها محروم نماید، ولی این محرومیت ظلم و تجاوز نیست، دلیل روشن این مسئله ‏این است که بشر در طول تاریخ گذشته‏اش به خاطر غوطه‏ور شدن در مجهولاتی ‏که به ضرر او تمام شده است، احساس ظلم و تجاوز نمی‏کند، بلکه تاسف‏ می‏خورد از اینکه چرا آن مجهولات را دیر کشف کرده است. بعنوان مثال: هزاران و شاید میلیون‌ها نفر در قرون و اعصار گذشته از بیماری سل رنج‏ برده و رخت از این دنیا بر بسته‏اند، اما بدان جهت که جهل به معالجه سل یک پدیده ‏اختیاری و از روی هوی نبوده است، هیچ عاقلی نمی‌تواند گذشتگان را توبیخ ‏کند به اینکه چرا بیماران شما رنج کشیدند و از دنیا رفتند و شما ظالم هستید ولی اگر یک یا چند انسان در امروز دوای بیماری سل را به جهت سود کردن که آشکارترین مصداق هوی پرستی است، برای بالا بردن ‏قیمت آن احتکار کنند، بدون تردید اینان ستمکار و متعدی و مبارزه کننده با حق هستند. از این‌رو مبارزه و جهاد با نفس امری ضروری و واجب است.

ثمرات جهاد با نفس

همان گونه که در جبهه نظامی، مبارزان با دشمن، به پیروزی و عزت می‌رسند و وادادگان و فراریان از جبهه، شکست می‌خورند و بدنام می‌شوند، در جبهه «جهاد نفس» هم هر کس ایستادگی کند و تن به «اسارت نفس» ندهد و از «فرماندهی عقل» پیروی کند، نفس اماره را از میدان به در می‌کند و به جای اسیر نفس شدن، «امیر نفس» می‌شود.همه دوست دارند به خودسازی و کمال برسند و گناه نکنند؛ راهش چیست؟ تقویت اراده و غلبه بر هوای نفس و «نه» گفتن به شهوات و آزادی از اسارت هوس‌ها و نتیجه آن هم رسیدن به «رضای الهی» و «بهشت برین» خواهد بود. در کلمات رسول خدا(ص) آمده است: «جاهدوا اهواءکم تملکوا انفسکم؛(میزان الحکمه، حدیث ۲۷۶۶) با هوای نفس خود بجنگید تا مالک خودتان بشوید».وقتی کسی مالک نفس خود شد، زمام اختیارش در دست هوای نفس نخواهد بود و همچون سواری است که زمام در دست اوست؛ هر گاه که بخواهد، حرکت می‌کند و هر گاه که بخواهد، می‌ایستد؛ در برخورد با گناه‌ها «توقف» می‌کند؛ از بیراهه ها، بر می‌گردد؛ درآمدهای حرام را نمی‌پذیرد؛ ارتباط‌های خلاف شرع را نفی می‌کند؛ به لبخندهای مسموم و هولناک، اخم می‌کند؛ به ورطه شهوت‌ها نمی‌افتد؛ به شیطان، سواری نمی‌دهد و عاقبت و آینده اش را در قمار هوس و لذت‌های زودگذر نمی‌بازد.قرآن کریم، به کسانی که از خدا می‌ترسند و نفس خود را از هوا و هوس باز می‌دارند، مژده بهشت می‌دهد و دستاورد این جهاد با نفس و مخالفت با هوا را خلود در بهشت می‌داند؛«و اما مَن خافَ مَقام ربّه و نهی النّفس عَنِ الهوی فَإنّ الجنّه هی المأوی». امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: من این نفس خود را با تقوا رام می‌سازم؛ تا روز قیامت، ایمن به صحرای محشر آید. (نهج‌البلاغه ترجمه دشتی نامه ۴۵).

مریم پناهنده



همچنین مشاهده کنید