پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اشکی که پاک شد لبخندی که محو شد


اشکی که پاک شد لبخندی که محو شد

جام پادشاهی اسپانیا با قدرت به کار خود ادامه می داد و ورزشگاه های لبریز از محبت کاستیل, صمیمانه به برادران کاتالانی خوشامد می گفتند پیروزی در یک مسابقه, صرفاً شکست رقیب دیرینه بود و معنای دیگری نداشت

● «آنها را دستگیر کن اما نکش!»

هنگامی که با همان لحن خشن همیشگی در بستر مرگ به جانشین خود توصیه کرد اندکی مهربانانه تر با اسرای جنگ و معاندان دولت مرکزی برخورد کند، فکر موفقیت یگانه محبوبش اجازه نمی داد آن آب خوش از این گلوی رنجور پایین برود. به سال ها پیش فکر می کرد؛ به زمانی که با تهدید تیم های مخالف دولت، اسباب پیروزی نهایی رئال مادرید عزیز خود را فراهم می آورد. دیگر به چه چیزهایی می اندیشید؟ خب! خیلی قبل تر از دوران حکومت او، فوتبال به وسیله ای برای تبلیغات تبدیل شده بود و نخستین جرقه در دومین سال قرن بیستم زده شد. تا قبل از سال ،۱۹۰۲ فوتبال در کوچه و محلات اسپانیا قدرت خود را به رخ می کشید اما از آن پس تصمیم گرفته شد به افتخار سیستم حکومتی اسپانیا، یک دوره رقابت با حضور تمام تیم های این کشور برگزار شود. مادرید به عنوان نورچشمی دولتمردان، میزبان اولین فینال جام حذفی اسپانیا نام گرفت و این «ویسکا»ی گمنام بود که با پیروزی ۲ بر یک مقابل بارسلونا، جام قهرمانی را بالای سر برد. «کاتالانیسم» هنوز یک مکتب ادبی محسوب می شد و اعانه های «گامپر» (اولین رئیس بارسلونا) کفاف ترتیب دادن یک مبارزه درست و حسابی علیه مادریدی ها را نمی داد. بر این اساس نخستین دوره های جام حذفی اسپانیا در محیطی کاملاً آرام و به دور از تنش های سیاسی انجام شد. سومین دوره رقابت ها، قهرمان نداشت. مادریدی ها برای اینکه این لکه ننگ! را از دامن اسپانیا پاک کنند، چهارمین دوره جام حذفی را پرقدرت شروع کردند و در نهایت با غلبه بر «ویگواسپورت» گمنام بر بام فوتبال دیار ماتادورها ایستادند. ۱۰ سال گذشت. دوره، دوره قدرتنمایی مخالف خوان هایی مانند بارسلونا و آتلتیک بیلبائو بود و اگر هم دست این ۲ تیم از جام کوتاه می ماند، آن گاه باشگاهی مانند «ایرون» را صاحب عنوان قهرمانی می دیدیم. «تعلق خاطر» معنایی فراتر از فریاد زدن برای تیمی خاص را داشت و حس همبستگی ایجاب می کرد یک هوادار اندلسی توأمان از هر ۲ تیم منطقه محل زندگی خود حمایت کند اما جنگ عامل تفرق بود و تمام رشته ها را پنبه کرد.

● بلای خانمانسوز

جام پادشاهی اسپانیا با قدرت به کار خود ادامه می داد و ورزشگاه های لبریز از محبت کاستیل، صمیمانه به برادران کاتالانی خوشامد می گفتند. پیروزی در یک مسابقه، صرفاً شکست رقیب دیرینه بود و معنای دیگری نداشت. آنهایی که می خواستند از آب گل آلود برای خود ماهی صید کنند، دوستی و محبت به وجود آمده در جام حذفی اسپانیا را عاملی در راه عدم موفقیت تئوری هایشان می دانستند. دشمنی با جنگ آمد. جبهه بندی در فوتبال هم شکل گرفت. اگر روزی روزگاری بتیس و سویا زیر پرچم سویل برای موفقیت جنوب مبارزه می کردند، به لطف تقسیم بندی جدید و اخبار حماسی رادیو و تلویزیون، مقابل هم قرار گرفتند. هر باشگاه یک تریبون به حساب می آمد و سیاسی ها چه نردبان محکمی را برای رسیدن به سقف آسمان موفقیت انتخاب کرده بودند...

● طبقه بندی ها

مادرید به اشراف پایتخت اسپانیا تعلق داشت، بارسلونا از آن مردم بود و بیلبائو بار استقلال طلبی باسک را به دوش می کشید. در این شرایط برخی تیم ها در سرگردانی محض، حامیان خاص خود را یافتند. به طور مثال هر بازی آتلتیک آویاسیون (که بعدها منحل شد) محلی برای حضور نظامی های بلندپایه پایتخت اسپانیا بود. این باشگاه در معادلات ورزشی- سیاسی کوچکترین جایگاهی نداشت اما درست هنگام برپایی حکومت نظامی در شهر و به قدرت رسیدن فرماندهان ارتش به یکباره هواداران خاصی پیدا کرد. «آویاسیون» هرگز رنگ لالیگا را ندید اما تا توانست در جام حذفی اسپانیا نام و نشان خود را عرضه کرد! در این بین شرایط آتلتیکومادرید جالب توجه به نظر می رسید. تیم دوم پایتخت اسپانیا همواره از حمایت مردم منطقه سن کریستوبال (جایی در حومه مادرید) برخوردار بوده اما در راستای سیاست های دولت مرکزی مجبور شد در رقابت های جام حذفی اسپانیا نقش مبلغ پادشاه و ملکه را ایفا کند. آنها که روزگاری به هیچ عنوان حاضر نبودند پا روی اعتقاداتشان بگذارند، با گردش روزگار مجبور شدند کنار ارکان قدرت اسپانیا لبخند بزنند و عکس یادگاری بیندازند!

● شنا در جهت مخالف

آتلتیکومادرید قبل از به قدرت رسیدن ژنرال «فرانکو» از مبارزه علیه رئال مادرید دست برداشت. دیکتاتور بزرگ وظیفه داشت در جام پادشاهی (که گویی به نام وی سند زده شده بود) اسپانیول را بر ضد کاتالان ها بشوراند و البته همه می دانند کار سختی پیش رو نداشت. اصلاً هدف از تأسیس این تیم، مخالفت با آرمان های بارسلونا، رقیب همشهری بود و طبیعی به نظر می رسید آنها شرایط حضور در جام پادشاهی اسپانیا را با جان و دل بپذیرند. ظاهراً اندکی قبل از به صدا در آمدن سوت آغاز یکی از بازی های اسپانیول در جام حذفی، به بازیکنان این تیم گفته شد اگر مایل هستند، می توانند به سبک دولتی ها موهای خود را از ته بتراشند. این توصیه مورد پذیرش ستاره های وقت تیم قرار نگرفت اما هواداران فداکار! از آن زمان تا همین امروز با همان صورت ظاهری توصیه شده در استادیوم «مونته جویس» علیه کاتالونیا شعار می دهند! جام حذفی اسپانیا عجایب دیگری هم داشته است...

● رادیوی پرگو

همان طور که گفته شد، سویا و بتیس تا قبل از صحبت تحریک آمیز گوینده رادیو ملی اسپانیا، اصلاً با یکدیگر مشکل نداشتند اما این اظهارات یک خودفروخته شاغل در رادیوی اسپانیا، آتشی در دل جنوبی ها انداخت؛ «این سفیدها از ما نیستند و باید برای نابودی آنها تلاش کنیم. بتیس باید «رئال» بماند و سویا نمی تواند قداست کارگران منطقه را از بین ببرد.» به روایت تاریخ، اولین جنجال دربی سویل در رقابت های جام حذفی اسپانیا شکل گرفت. سرودهای بی ارتباط با مسائل فوتبالی، هواداران را به جان هم می انداخت. بله! در هیچ رقابتی نمی توان با یک جمله،داستان دشمنی را باز نویسی کرد .

● دستگیری در میدان مسابقه

می رسیم به عجیب ترین اتفاق تاریخ فوتبال! در یکی از بازی های رئال مادرید و بارسلونا در جام پادشاهی اسپانیا، عده ای از بازیکنان آبی و اناری پوش «یاغی» شناخته شده و به جرم شرکت در جنگ های داخلی اسپانیا و عدم همراهی دولت اسپانیا در زمین مسابقه دستگیر شدند. در شبی که داور علناً از سوی مقامات دولتی تحت فشار قرار گرفته بود، به دروازه بان بارسلونا گفته شد چنانچه اجازه ندهد مادریدی ها با اختلاف فراوان به پیروزی برسند، دیگر خانواده و نزدیکان خود را نخواهد دید! نتیجه چه شد؟ رئال مادرید با نتیجه ۱۱ بر یک از سد بارسلونا گذشت. دنیا برعکس شد. هنوز تصاویر سیاه و سفید سنگ خوردن بازیکنان بارسلونا پس از پیروزی در یک فینال جام حذفی اسپانیا مقابل رئال مادرید، آرشیو فدراسیون فوتبال ماتادورها را کثیف جلوه می دهد! آن سال داور هم نتوانست برای مادریدی ها پنالتی بگیرد تا بارسا در ورزشگاه خانگی سفیدپوشان به برتری یک بر صفر دست یابد. باران سنگ و چوب بر سر هواداران فروریخت و کسی نپرسید این مسابقه فوتبال است یا میدان جنگ؟

● نقطه سر خط

«آنها را دستگیر کن اما نکش!» این جمله، وصیت ژنرال فرانکو به «خوان کارلوس» پادشاه فعلی اسپانیا بود. منظور او از «آنها» همان اسرای جنگی بودند که باید از تجربیاتشان نهایت استفاده را برد! متأسفانه در عرصه فوتبال هرگز این اتفاق نمی افتد و آنکه به دلایلی مورد تنفر واقع می شود، فراموش می شود و می میرد...



همچنین مشاهده کنید