پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سینما و تئاتر ملی معادله چند مجهولی


سینما و تئاتر ملی معادله چند مجهولی

چرا سینما و تئاتر ما ملی نیستند چرا این هنرهای به ظاهر خوش آب و رنگ و مردم پسند, در کشور ما با حمایت مردم اداره نمی شود و اگر پشتیبانی دولتی از آن گرفته شود عن قریب به درک واصل می شود

چرا سینما و تئاتر ما ملی نیستند؟ چرا این هنرهای به ظاهر خوش آب و رنگ و مردم پسند، در کشور ما با حمایت مردم اداره نمی شود و اگر پشتیبانی دولتی از آن گرفته شود عن قریب به درک واصل می شود؟

حالا تئاتر که مال این حرفها نیست اما چرا سینمای ما پس از این همه سال هنوز تبدیل به صنعت نشده و اگر به گیشه و ابتذال رو نیاورد و بودجه دولتی هم پشتش نباشد همان جایی نصیبش می شود که عرب نی انداخت؟!

کار به جایی رسیده که ساخت فیلم دارای ارزش های سینمایی و ارزش های میهنی و آیینی به ریسکی بزرگ و یا عملیاتی انتحاری شبیه شده است! البته نه در جایی که سفارشی سازان بی سواد و معرکه گیر و نان به نرخ روز خور در صف له له می زنند، بلکه در جایی که یک مجاهد سینمایی با انگیزه و مستقل قصد ساخت فیلمی از دل برآمده و متعهد به آرمانهای مردم دارد.

واقعیت آن است که مبتذل سازان و سفارشی سازان همچون دو لبه یک قیچی و به مثابه دشمنان ظاهری و دوستان باطنی به صورتی یکپارچه برای به شهادت رساندن سینمای اصیل و فاخر و جذاب ایرانی و ملی، به معنای درست و دقیق کلمه، هم پیمان شده اند. این وضعیت به شکل و شمایلی دیگر و البته مختصات و رنگ و لعابی دیگر در تئاتر هم وجود دارد.

وضعیتی که در فضای سینما و تئاتر امروز ایران جاری و ساری است موقعیتی است که تعلیق، نمود بارز آن است.

حقیقت آن است که نسل نوینی که در این سال ها در حال تکاپو و جویایی در عرصه سینما و تئاتر ایران است بیش از آن که مدرن شده باشد به پست مدرن رسیده است و پیش از آن که سنت های خود را باز شناخته باشد از آن ها عبور کرده است.

سینما و تئاتر امروز ایران حتی نتوانسته است آن چنان که باید و شاید حدیث نفس و فردیت سازندگانش باشد. فضایی که بیشتر بازتاب یک تکاپوی نافرجام و معلق در بازشناسی و بازسازی ابتر و با تضعیف انگاره های شخصی و شخصیتی بر درک و دریافتی است که سینما و تئاتر غرب آثار ایران به خود مبتلا کرده است.

سینمای امروز ما هم آن چنان که تئاتر بیش از آنکه بازنمایی خویشتن مؤلف با در نظر گرفتن تمام داشته ها و نداشته های آن باشد به نوعی محل یک ابتلاست ابتلایی که در عبور از خود از یک نوع واماندگی در ساحت ناپیدای فرهنگ غرب شکل گرفته و در فضایی موهوم تغییر و تبدیلاتی را شاهد بوده که حتی نتوانسته حدیث نفس مؤلف را آنچنان که بایسته و شایسته است باز نماید و نمودار باشد.

سینمای امروز ما محصول ابتر وامدار بودن به فضایی است که متعلق به ما نیست، برآیند طیفی از جامعه که هنوز در مالیخولیای گذر از سنت به مدرنیته امتحان پس داده و شکست خورده غرب گرفتار است. این سینما در عین حال نتوانسته است وجوه قابل توجه تکنولوژی و مدرنیته را درک کند و آنها را در حداقل هایی از ساختار، زمان و به عبارتی کاملتر فرهنگ بومی خود هضم نماید و بکار گیرد.

سینماگران و اهالی تئاتر در یک معامله چند مجهولی و در یک خواب موهوم و بی تعبیر مظهریت خود را در سینمای امروز به تثبیت بریدن از غنائم برجای مانده از سنت ها و آیین های خود دیده اند و تلاش برای ایجاد افق های نو و روزآمد را در هضم یکپارچه فرهنگ خویشتن و باقیمانده اصالت های پیشینی انگاشتند، بی توجه به آنکه اگر قرار است در یک جغرافیای فرهنگی و در یک فضای بومی هر شکلی از رسانه بوجود آید و قوام یابد الا و لابد بایستی وامدار ریشه ها و پیشینه ای هم افق با فرهنگ بومی خود باشد و نه دستاوردهای موهوم دیگران به ویژه دستاوردهایی که تاکنون به دفعات و در جغرافیای اصلی خود و در متون اولیه خود یعنی غرب بارها شکست خورده و از آزمون تکامل و رهیابی به یک تثبیت اجتماعی ناکام به در آمده.

مگر نه اینکه سینمای امروز جهان با از دست دادن تدریجی تمامی مؤلفه های بایسته و شایسته سینمای کلاسیک به موجودی عجیب الخلقه و غیرقابل اعتماد تبدیل شده است و مگر نه اینکه سینمای امروز آمریکا که تداعی تام و تمام آن را می توان در محصولات هالیوود به تماشا نشست مهمترین مؤلفه و شاخصه هنری سینما و ماهیت و ذات اصلی این هنر را از دست داده است و دیگر نمی تواند از پس «داستان گویی جذاب» به درستی و کفایت برآید.

حال تصور کنید کسی از سینماگران را که در جغرافیای شرقی و با داشتن استغنای متراکم بومی به این ریسمان پوسیده و تصویر موهوم از تفاله های باقی مانده از سینمای غرب دست یازیده و در غبار گرداب تکنولوژی غرقه شده و در تعلیقی دمادم خویشتن خویش را به تدریج از دست بدهد. به راستی چنین کسی چه محصولاتی را در حیطه هنر برای فرهنگ بومی و برای مردمان جامعه خویش به یادگار خواهند گذاشت؟

سینما و تئاتر امروز ایران نیازمند یک تمرکز فکری و بازیابی اندیشه ای است. هنر تصویر و نمایش در ایران امروز به سختی و درستی و ضرورت نیازمند نموداری تئوری مؤلف و بازتابی انگاره های بومی و نشانه گذاری های اصیل ملی و آیینی در آیینه هنر فخیم و والای تصویر و تئاتر است.

این واقعیت که هنرمندان ما با عبور از بدنه فرهنگ ملی و دینی و بازی در میدانی که دشمنان و مهاجمان این فرهنگ میدان و شرایط بازی آن را تدارک دیده اند نمی تواند همچنان هنرمندان ملی باقی بمانند. آنها می بایستی میان بازی کردن در زمین دشمن و تدارک سینمای ملی یکی را برگزینند و دیگری روی برگیرد.

تدارکی که سینمای امروز ایران با در نظر داشت تجلیات برگرفته از تئوری های روزمره سینمایی که تمامی وامداری خود را به فکر و خشونت می داند و تمام تلاش خود را معطوف به اراده ای می داند که هم و غمش عبور یکپارچه و دیوانه وار از مرزهای اخلاقی است، چگونه می تواند ملی باشد.

واقعیت آن است که اگر تئاتر ما به عنوان زنده ترین و گرم ترین هنر در مواجه با مردم توانسته بازتابی از روحیات و آمال و آلام ملی باشد این فضا فقط در شرایطی شکل گرفته است که هنرمند خود را مرهون ارزش های ملی و اصالت های انسانی و آموزه های آیینی خود دانسته است و مگر نه اینکه با نگاهی به تاریخ سینمای ایران می توان تمامی لحظات اوج و نقاط درخشان این سینما را در موقعیت هایی خلاصه کرد که سینماگر ایرانی در زیر آفتاب فروزان و درخشان فطرت آیین و ملیت به تدارک موقعیتی که از صمیم قلب و از سویدای دل وابسته به ارزش های اصیل او بوده است پدید آورده و اتفاقاً همین محصولات که خود را وامدار ارزش های انسانی مردم خویش می دانسته اند توانسته با مردم سایر نقاط جهان هم به خوبی ارتباط برقرار کند و در زبان جهانی نیز تأثیرگذار باشد.

حقیقت آن است که سینما و تئاتر ایران با این زبان و ادبیات و با این فضا و موقعیت به سختی و زیاد فاصله گرفته است و چه بسا که اگر این فضا و دوری با رهیافت ها و راهکارهای جدی و معتبر که برآمده از متن و بطن سینما و تئاتر باشد تدارک نبیند و جبران نشود این سینما به زودی به هضم خویش نائل آید و دیگر نشانه ای از آن به ویژه در عرصه بومی باقی نمانده و رنگی از آن برای هویت و ماهیت ایرانیان پدیدار نباشد.

بایستی هنرمندان و سینماگران و تئاتر ایران زمینه و موقعیت این بازگشت به خویشتن را به ویژه در فضای مستقل و آزاد امروز ایران که سایه هیچ دولت استکباری نتوانسته بر مردمان این سرزمین سنگینی کند بوجود آورند و بار دیگر خود را بیابند و سینما و تئاتر می تواند آیینه صیقل یافته و زیبایی برای بازتاب این خودیابی باشد.

محمد آرمان



همچنین مشاهده کنید