جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

تام و جری در نبردی همیشگی


تام و جری در نبردی همیشگی

در بسیاری از صحنه ها وقتی تام دستش از همه جا کوتاه می شود برنامه ریزی می کند تا با استفاده از مواد منفجره, جری را از بین ببرد ولی درست در صحنه بعد با خنده های ریز و نمکی جری و صورت پر از دوده و سیاه تام روبه رو می شویم

گربه خاکستری، شیطان و ناقلا در حال کش وقوس دادن بدنش با دیدن موش کوچولو مثل اسفند روی آتش می شود و در یک چشم به هم زدن عرض اتاق را طی می کند تا به او برسد. این توصیف شما را به یاد چه شخصیت هایی می اندازد؟

درست حدس زدید. تام و جری کارتون نام آشنای کودکان و بزرگسالان. شاید هنوز هم والدین شما با دیدن صحنه هایی از این کارتون سراسر شادی و هیجان، مشکلات، گرفتاری ها و غم و غصه های زندگی را به دست فراموشی بسپرند و از ته دل بخندند، حتی اگر این صحنه ها را چندین و چند بار هم دیده باشند. شاید گرسنگی یا انتقام در زمانی که مورد بی توجهی قرار می گیرد و یا لذت و شادی حاصل از این کار است که گربه این کارتون را به تعقیب و گریزی همیشگی وامی دارد. البته به دلیل زیرکی و باهوشی جری هرگز موفق به شکار او نمی شود.

تام و جری با استفاده از انواع شوخی های خطرناک سعی می کنند بر هم غلبه کنند. جری بدن تام را به دو نیم می کند. گاهی نیز با بدجنسی تمام دمش را در فر قرار می دهد، آن را گاز می گیرد و یا با طراحی یک نقشه حساب شده او را در بدترین و خنده دارترین شرایط ممکن قرار می دهد. در این میان تام هم بیکار نمی نشیند و با استفاده از انواع سلاح ها مثل تبر، هفت تیر، تفنگ شکاری، دینامیت و یا سم سعی می کند جری را از بین ببرد.

در بسیاری از صحنه ها وقتی تام دستش از همه جا کوتاه می شود برنامه ریزی می کند تا با استفاده از مواد منفجره، جری را از بین ببرد ولی درست در صحنه بعد با خنده های ریز و نمکی جری و صورت پر از دوده و سیاه تام روبه رو می شویم.

تام گربه ای خاکستری، خانگی و ملوس است که در ناز و نعمت زندگی می کند در حالی که جری موش کوچک و قهوه ای رنگی است که دنبال دردسر می گردد و تقریبا همیشه در آخر داستان با خوشحالی شخصیت فاتح داستان است و تام سرخورده، غمگین و یا عصبانی برجا می ماند.

تام که دستش به جری نمی رسد بعضی اوقات سعی می کند با کنار آمدن با شخصیت های تازه خلق شده انیمیشن مانند یک گربه سیاه ولگرد به نام بوچ که او هم در آرزوی خوردن موش کوچولو است و یا اسپایک، سگ نگهبان غول پیکر و بداخلاق و یا مامی صاحب سیاه پوست خود که ما فقط شاهد کفش ها و پاهای او هستیم، دست به یکی کند. مامی گاهی اوقات از به هم ریختگی خانه توسط تام و جری عصبانی می شود و با جاروی دسته بلندش به جان تام بیچاره می افتد و او را له و لورده می کند.

در قسمت هایی از این انیمیشن دهه ۱۹۴۰ جری، موش خاکستری کوچکی را به فرزندخواندگی می پذیرد، نام او را تافی و یا نیبلز می گذارد و آن دو با کمک یکدیگر، دردسرهای بیشتری برای تام بیچاره به وجود می آورند. در طی دهه ۱۹۵۰، اسپایک، سگ تنومند داستان نیز دارای پسری به نام تایک است. اسپایک نسبت به فرزندش بسیار حساس است و موش ناقلا از این مسئله استفاده می کند.

دائما طوری صحنه پردازی می کند که گویی تام، توله سگ کوچک را اذیت کرده و به این ترتیب در صحنه های تعقیب و گریز تام و جری، گربه بیچاره، ترسان و لرزان مقابل سگ قوی هیکل قرار می گیرد و به سختی آب دهانش را می تواند قورت دهد.

این کارتون جذاب حاصل کمپانی MGM یعنی «مترو گلدن - مایر» هالیوود است که توسط زبده ترین انیماتورهای آن زمان یعنی ویلیام هنا و جوزف باربرا خلق شد. ساخت این کارتون از سال ۱۹۴۰ آغاز شد و تا ۱۹۵۸ یعنی درست زمانی که استودیو تعطیل شد به کار خود ادامه داد. نخستین ساخته آنها به نام «داد و بیدادهای داخل پوتین» در سال ۱۹۴۰ شکل گرفت.

در این کارتون گربه ای خاکستری به نام جاسپر دائما در حال تعقیب یک جونده بی نام بود و تمام سعی او این بود که در خلال این تعقیب و گریز، کمتر چیزی را بشکند. مامی صاحب جاسپر او را تهدید می کند در صورتی که دوباره چیزی را بشکند او را از خانه بیرون خواهد کرد. موش هم از این موقعیت استفاده می کند و اقدام به شکستن بلورهای ظریف و زیبا، بشقاب های سرامیکی، قوری چای و خلاصه هرچیز شکستنی در منزل می کند. بنابراین جاسپر آواره و سرگردان می شود. این کارتون بسیار مورد توجه قرار گرفت و محبوب بچه ها و بزرگ ترها شد.

بنابراین هنا و باربرا مسابقه ای برای انتخاب نام این موش و گربه برگزار کردند و سرانجام «جان کر» که خود انیماتوری ماهر بود نام تام و جری را پیشنهاد داد و برنده مسابقه شد. او از اصطلاحات جنگ جهانی اول استفاده کرد. در این دوران هر سرباز انگلیسی تامی و سربازان آلمانی جری نامیده می شدند. بنابراین با استفاده از این مسئله، نام تام و جری برای گربه و موش این کارتون جذاب، انتخاب شد.

در سال ۱۹۴۱ و در کارتون جدید تام و جری با عنوان شام نیمه شب، جزئیات گربه بیشتر نشان داده شد. بدن او پرموتر شد، سه تا سبیل داشت، در کل بسیار شبیه گربه ها بود و روی چهار دست و پا می دوید. در سری کارتون های سال ۱۹۵۰، تام کلاسیک بر روی صحنه آمد. این گربه دارای دو سبیل، با موهای کم پشت تر، چشم هایی شیطان و ناقلا دقیقا همان گربه ای است که ما در داستان های تام و جری به یاد داریم. در سال ۱۹۵۵ کارتون «او مامی من است»، رنگ تام قدری، تیره تر شد و توسط تلویزیون از سالن های سینما به خانه ها راه یافت.

لئونارد مالتین (منتقد) در کتابی با عنوان «موش و جادو؛ تاریخچه پویانمایی های طنز آمریکا» از قدرت شگفت انگیز این دو نفر یاد کرده و می نویسد؛ «این زوج نویسنده ــ کارگردان توانایی دارند تا پویانمایی های برجسته ای را بر مبنای شخصیت هایی مشابه بسازند؛ بدون آن که تغییری در روال کارشان ایجاد کنند.»

در اواخر دهه ۱۹۶۰ شرکت آنها تبدیل به موفق ترین شرکت در زمینه ساخت مجموعه های پویانمایی تلویزیونی شد؛ با مجموعه هایی مثل خانواده فلینت استون، جانی کوئست و اسکوبی دو، تو کجایی؟ این شرکت موفق به دریافت هفت جایزه امی (معادل اسکار برای تلویزیون) شد. در آن زمان بود که هانا به صورت حرفه ای به ریتم و زمانبندی روی آورد و باربرا جذب طراحی شد. هانا یک بار گفت؛ «من هرگز هنرمند خوبی نبودم، اما همکارم می تواند حس و حال را تسخیر و احساسات را بهتر از هر کسی که می شناسم با یک طراحی سریع منتقل کند.»

بعد از تعطیلی MGM، کمپانی برادران وارنر وارد عمل شدند. این کمپانی تا سال ۱۹۶۳اقدام به ساخت سری کارتون های جدید تام و جری کرد و بعد از بسته شدن آن دوباره کمپانی MGM فرصتی دوباره به دست آورد و از «چاک جونز» درخواست کرد تا سری جدید کارتون های جذاب تام و جری را بسازد. جونز یک انیماتور حرفه ای و کهنه کار بود که با پشتکاری بیش از حد توانست شخصیت های کارتونی بامزه و جدیدی مانند «دافی اردک» و «باگز بانی» یعنی یک اردک و خرگوش را خلق کند. قیافه تام هم در این سری جدید دچار تغییراتی شد.

او در سری جدید دارای ابروهایی پرپشت تر بود که ماهیت جنگی او را بیش از پیش نمایان می کرد و در بسیاری از سکانس ها هم شباهت های زیادی به خرگوش داستان یعنی باگزبانی داشت. لوگوی تام و جری نیز در سال ۱۹۶۰ تغییر کرد و حتی لئو که در اول تمامی کارتون های کمپانی MGM دیده می شد جای خود را با تام عوض کرد.

در واقع به جای شیر خشمگین ابتدای انیمیشن، تام بود که می غرید. ۱۳ کارتون تام و جری از جمله «داد و بیداد داخل پوتین» کاندیدای دریافت جایزه اسکار برای بهترین فیلم کوتاه شدند و هفت تا از این فیلم های کارتونی برنده جایزه اسکار شدند و به این ترتیب در میان انیمیشن ها، بیشترین جایزه را به دست آوردند. از فیلم هایی که نامزد دریافت جایزه اسکار شدند می توان به داد و بیدادهای داخل پوتین (محصول ۱۹۴۰)، شب قبل از کریسمس (محصول ۱۹۴۱)، دکتر جکیل و مستر هاید (محصول ۱۹۴۷)، پسر عموی جری (محصول ۱۹۵۱) و... اشاره کرد.

● هانا و باربرا

جوزف رولاند باربرا در بیست وچهارم مارس ۱۹۱۱ از پدر و مادری سیسیلی در محله ایتالیایی منهتن به دنیا آمد. او یک نویسنده، متحرکساز، نقاش، طراح کارتون، کارگردان و تهیه کننده بود و به همراه ویلیام هانا، شرکت هانا ــ باربرا را تأسیس کرد. عمده شهرت آنها به خاطر تام و جری، یوگی و دوستان، عصر حجر، اسکوبی دو و تارشالوت است.

باربرا ابتدا به عنوان پادوی خیاطی شروع به کار کرد. در دوران رکود اقتصادی آمریکا تلاش نافرجامی داشت تا برای نشریات کاریکاتور بکشد. در سال ۱۹۳۲ با سمت فیلمنامه نویس و متحرکساز به استودیوی وان بورن پیوست. در آن جا بر روی مجموعه های مختلفی کار کرد؛ نظیر تام و جری که درباره دو پسربچه بود و ارتباطی به مجموعه موش و گربه ای که بعداً ساخته شد، نداشت.

بعد از آن که استودیوی وان بورن در سال ۱۹۳۶ تعطیل شد، به متروگلدن ما یر آمد. به انگیزه درآمد بیشتر، نیویورک را ترک کرد و به شعبه ای از متروگلدن ما یر در کالیفرنیا رفت. یک سال بعد، گروهی را به همراه ویلیام هانا تشکیل دادند تا پویانمایی کوتاه بسازند. باربرا مسوولیت طراحی و هانا وظیفه زمانبندی را برعهده گرفت. در اواخر سال ۱۹۵۵ آن دو مسوول واحد پویانمایی شرکت متروگلدن ما یر شدند؛ اگرچه این واحد در سال ۱۹۵۷ بسته شد. سپس نمایش روف و ردی را با نام شرکت اچ ــ بی ساختند که بعدها به هانا ــ باربرا تغییرنام داد. آنها شیوه ای را برای ساخت پویانمایی ابداع کردند که منجر به کاهش هزینه های شبکه های تلویزیونی شد.

بعد از مرگ هانا در سال ۲۰۰۱، باربرا فعالیتش را به عنوان تهیه کننده در واحد پویانمایی شرکت برادران وارنر در مجموعه هایی چون تازه چه خبر، اسکوبی دو و ماجراهای تام و جری ادامه داد؛ او در سال ۲۰۰۵ یک نسخه سینمایی کوتاه از تام و جری ساخت و به علاقه مشترکش با هانا برگشت.

جوزف باربرا در هجدهم دسامبر ۲۰۰۶ در سن ۹۵سالگی بر اثر کهولت سن، در لس آنجلس چشم از دنیا فرو بست و به هفتاد سال فعالیت موفقیت آمیز در زمینه پویانمایی پایان داد. همسرش شیلا در هنگام مرگ در کنارش بود. از او که دانش آموخته موسسه بانکداری نیویورک بود، دو دختر (جین و لین) و یک پسر (نیل) به جای مانده است.

ویلیام هانا در چهاردهم ژوئیه ۱۹۱۰ در آمریکا به دنیا آمد. در سال ۱۹۳۲ متوجه شد شرکت لئون شلزینگر در حال استخدام نیروی جدید است؛ پس بی هیچ تجربه ای به این شرکت پیوست و بعد از مدتی سرپرست واحد «جوهر و نقاشی» شد. البته در سال ۱۹۳۳ این شرکت را ترک کرد تا به صورت مستقل فعالیت کند.

در سال ۱۹۳۶ نخستین پویانمایی خود را با نام به سوی بهار کارگردانی کرد. در سال ۱۹۳۷، هانا ارتقا یافت و کارگردان ارشد شد. در همان سال بود که شرکت، جوزف باربرا را استخدام کرد و در سال ۱۹۳۷ همکاری موفقیت آمیز آنها به گونه ای که شرح آن رفت، شروع شد. او در بیست ودوم مارس سال ۲۰۰۱ بر اثر سرطان حنجره، در سن نودسالگی چشم از دنیا فروبست.

ترجمه؛ میترا جلیلی



همچنین مشاهده کنید