چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

كمال الدین و تمام النعمهٔ


دانشمندان شیعه در كتب علمی خویش به تحلیل و تایید و اثبات این دو ركن پرداخته اند تا عصر امامت حضرت امام حسن عسكری ع همت بزرگان شیعه مصروف اثبات ركن اول گردید و پس از ایشان, اثبات ركن دوم نیز به ركن اول افزدوه شد

از جمله مهمترین مسائلی كه مذهب شیعه دوازده‏امامی را از سایر مذاهب ممتاز می‏سازد، اعتقاد به دو ركن اساسی است:

ركن اول: امامت پس از پیامبر به نص ثابت می‏شود.

ركن دوم: زمین ، هیچ گاه خالی از حجت و امام نخواهد بود. امام دوازدهم زنده است و تا آن زمان كه دنیا برقرار است ، حجت‏خدا هم خواهد بود.

دانشمندان شیعه در كتب علمی خویش به تحلیل و تایید و اثبات این دو ركن پرداخته‏اند تا عصر امامت‏حضرت امام حسن عسكری(ع) همت‏بزرگان شیعه مصروف اثبات ركن اول گردید و پس از ایشان، اثبات ركن دوم نیز به ركن اول افزدوه شد. و به این ترتیب كتابها و رساله‏های مختلفی در موضوع امام عصر (عج) و غیبت ایشان تالیف شد. از جمله كتابهایی كه در آن عصر به رشته تحریر درآمده، كتاب «كمال الدین و تمام النعمهٔ‏» شیخ صدوق است. با وجود این كه وی اولین كسی نیست كه در این موضوع دست‏به تالیف زده است و لیكن كتاب وی از اولین كتابها و در عین حال مستندترین آنها در مساله غیبت است.

با آنكه مرحوم شیخ در زمان تالیف كتاب فقط‏۱۰۷ سال از غیبت امام عصر (عج) را پشت‏سر نهاده بود. اما ادله ثبوت انبیاء و اولیاء و اشخاصی را در طول تاریخ آورده است تا غیبت و طول عمر آن حضرت بعید از نظر ننماید.

نام كتاب

در مصادری كه فهرست تصنیفات شیعه در زمانی نزدیك به عصر شیخ صدوق‏اند، همچون فهرست «نجاشی‏» و فهرست «شیخ‏»نامی از این كتاب در مجموعه تالیفات شیخ نیامده و تنها رساله‏های متعدد غیبت و مباحثات شیخ باركن‏الدوله در آنها ذكر شده است.

و در مصادر بعد از آن عصر، نام كتاب با عنوان «كمال‏الدین و تمام النعمهٔ‏» آمده است. وجه تسمیه این كتاب آن است كه امامت در نظر شیخ كمال دین و كمال نعمت است و مرحوم شیخ در آخرین باب كتاب كه «نوادر»نام گرفته است ، در توصیف امامت می‏گوید:

«بها كمل‏الدین و تمت النعمهٔ‏»،

«با امامت دین كامل شد و نعمت را تمام گردید». (۱)

همو در روایتی از امام رضا(ع) نقل می‏كند كه ایشان فرمود:

«امر الامامهٔ من تمام‏الدین‏»

«امامت نشانه تمامیت دین است‏» (۲)

با توجه به گفتار حضرت رضا(ع) و عبارت شیخ صدوق ، همان عنوان «كمال الدین و تمام النعمهٔ‏» برای كتاب صحیح است. لكن كتابشناس بزرگ معاصر مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در كتاب پرارج «الذریعهٔ فی تصانیف الشیعه‏» نام این كتاب را «اكمال الدین و اتمام النعمهٔ‏» ذكر كرده است. (۳) مرحوم صفایی خوانساری نیز در كتاب خود «كشف الاستار عن وجوه الكتب و الاسفار» این كتاب را به همین عنوان آورده است. (۴) روشن است كه مرحوم خوانساری به كلام «الذریعهٔ‏» استناد كرده است. مرحوم شیخ آقا بزرگ در فهرست كتابهایی كه نام آنها با كاف شروع می‏شود نیز نام این كتاب را آورده و در پی آن می‏فرماید: «ظاهر آن است كه نام كتاب «اكمال الدین و اتمام النعمهٔ باشد»، (۵) و دلیل خاصی بر این مدعا ندارد.

مؤلف كتاب

نویسنده این كتاب ، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی ابن بابویه، مشهور به شیخ صدوق است. وی به دعای حضرت حجت (عج) به دنیا آمده است. مشایخ روایی قم چنین روایت می‏كنند كه پدر شیخ صدوق دختر عموی خود را در نكاح داشت و از او فرزندی نیاورده بود. وی نامه‏ای به حسین بن روح (س)- نائب خاص امام عصر (عج) در غیبت صغری - نگاشت، تا از حضرتش درخواست كند برای او فرزندانی دانشمند از خدا بخواهد. پس از سه روز به وی خبر رسید كه آن حضرت برای علی بن حسین ، پدر شیخ صدوق دعا فرمودند و بزودی فرزندی مبارك برای وی متولد خواهد شد و از او اولاد متعدد خواهد بود. (۶)

مرحوم شیخ خود به این جریان مباهات و افتخار می‏نمود.

بطور دقیق تاریخ تولد مرحوم شیخ روشن نیست. اما به قرائنی می‏توان گفت كه تولد وی پس از سال ۳۰۵ ق بوده است. بعضی این تاریخ را ۳۱۱ ق گفته‏اند. اما تاریخ وفات وی بدون هیچ اختلافی ۳۸۱ ق نقل شده است.

وی از بزرگان و شیوخ روایت در عصر خویش و دارای تالیفات زیادی بوده است. بحث از وی و تاریخ حیات او، خود مقالی دیگر می‏طلبد.

سبب تالیف كتاب

شیخ صدوق خود در مورد سبب تالیف این كتاب می‏گوید:

«آنچه كه مرا به نگاشتن این كتاب واداشت این بود كه هنگامی كه سفر زیارت حضرت علی‏بن موسی‏الرضا(ع) را به انجام رساندم، به نیشابور بازگشتم و د رآن شهر اقامت نمودم. اكثر شیعیانی را كه با من رفت و آمد داشتند در موضوع غیبت امام عصر متحیر یافتم. در مورد قائم آل محمد بر ایشان شبهه رخنه كرده بود . آنها از راه تسلیم، به راه قیاس و رای عدول كرده بودند. پس تمام سعی خویش را در ارشاد آنها با اخبار رسیده از پیامبر و ائمه اطهار، به سوی راه حق و صواب مصروف داشتم.» سپس وی جریان برخوردش با محمد بن صلت قمی نقل می‏كند و می‏گوید: «وی روزی با من گفتگو می‏كرد كه كلام مردی از بزرگان فلسفه و منطق در مورد حدیث قائم (عج) به میان آمد. این امر موجب حیرت و شك وی در این موضوع شده بود. پس بحثهایی در اثبات وجود امام و روایات غیبت ایشان از پیامبر و ائمه نقل نمودم، كه موجب اطمینان نفس وی گردید. شك و شبهه‏ای كه در او رخنه كرده بود از قلب وی ناپدید گشت. اخبار صحیحی را كه بر او خواندم به گوش شنید و آنها را به اطاعت و قبول و تسلیم ، پذیرفت . همو از من خواست كه در این باره كتابی تصنیف كنم . پس درخواست او را اجابت نمودم و وعده كردم هر زمان كه توانستم به وطنم، ری بازگردم این كار را خواهم كرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید