پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

آقای آرشیتکت در مانائوس


آقای آرشیتکت در مانائوس

درباره یک فوق ستاره آندره پیرلو

در مرکز تاریخی مانائوس سالن اپرایی وجود دارد که احداث آن در سال ۱۸۸۴ و در اوج دوران موسوم به «شکوفایی لاستیک» آغاز شد. دورانی که رونق استخراج لاستیک از صمغ درختان باعث شد شهری دورافتاده در دل جنگل‌های آمازون، به عنوان ثروتمندترین شهر امریکای جنوبی، «پاریساستوایی» لقب بگیرد. ساخت اپرای «تئاتر آمازون » که معماری آن شبیه کلیساهای اروپایی است، ۱۲ سال به طول انجامید. هر‌چه باشد ساختن بنایی به این درجه از زیبایی آسان نیست، به خصوص در منطقه صعب‌العبوری مثل مانائوس. یک معمار ایتالیایی به نام سلستیال ساکاردیم نظارت بر ساخت اپرای مانائوس را بر عهده داشت. او چیزهای بسیاری را نیز از ایتالیا همراه خود به این شهر و این اپرا آورد. یک ایتالیایی تابلوهای سقف این بنا را نقاشی کرد.

کف ساختمان از جنس مرمر ایتالیایی ساخته شد. در سرسرا و راهروها و سایر بخش‌های اپرا حدود ۲۰۰ چلچراغ آویخته شد که او با وسواس و دقت بسیاری همگی را از ایتالیا با خود بار کشتی کرده و به قلب آمازون آورده بود. او باور داشت وقتی شما نور را به مکانی می‌آورید، برای همیشه مالک بخشی از آن می‌شوید. یکشنبه شب در همان شهر، در بنایی به مراتب جدیدتر و البته بحث برانگیزتر به نام ورزشگاه آمازونیا، بنایی شاید فخرفروشانه که این‌بار نه برای اپرا که به بهانه فوتبال ساخته شده است، یک معمار ایتالیایی دیگر یکی از ماندگارترین اثرهای خود را بر جا گذاشت. آندره‌آ پیرلو که هم تیمی‌هایش به او لقب «آرشیتکت» داده‌اند، در بازی نخست ایتالیا در جام جهانی برابر انگلستان، اگر چه گلی به ثمر نرساند اما مانند ساکاردیم و اپرای زیبایش بر ساخت یک بنای تماشایی نظارت کرد.

شاید حتی کار پیرلو از جنبه‌هایی سخت‌تر از ساکاردیم هم بود. او این‌بار با هیچ کاری نکردن اثر خود را خلق کرد. وقتی یک ضربه کرنر کوتاه?روی دروازه انگلستان برگشت داده شد، او به سمت توپ حرکت کرد، اما اجازه داد از میان پاهایش عبور کند و با این کار دانیل استوریچ را به دنبال خود کشاند، تا توپ در چند قدمی محوطه جریمه نصیب کلودیو مارکیزیو شود و او با ضربه‌یی آن را از میان دو مدافع تیم انگلستان وارد دروازه جو هارت کند. این یک گل به یاد ماندنی بود که سهم پیرلو در به ثمر رسیدن آن در هیچ کتاب آمار و ارقامی به ثبت نخواهد رسید. پیرلو در آن لحظه بیشتر یک معمار بود تا یک مهندس و حضوری نامرئی در ساخته شدن این بنای زیبا داشت.

در صحنه‌یی مانند جام جهانی شاید بسیاری از حرکات کوچک هم با بزرگنمایی اغراق گونه مهم‌تر از آن چیزی که واقعا هست وانمود شوند. شاید با همین نگاه، از دید بسیاری او تنها از روی توپ پرید. کاری که هر پسر بچه‌یی بلد است انجام دهد. هر چند شاید یک کودک هرگز تصور رها کردن توپی که به سویش می‌آید به ذهنش خطور نکند. پیرلو هم می‌توانست انتخاب کند که به توپ ضربه بزند یا نزند، او تصمیم گرفت این کار را انجام ندهد و همه‌چیز بعد از آن خود به خود اتفاق افتاد. گلی که ماریو بالوتلی بعد از آن به ثمر رساند شاید از دید بسیاری دیدنی‌تر و ماهرانه‌تر از این گل بود و شاید همان گل آن چیزی باشد که باید از بازی مانائوس به خاطر سپرد اما همان‌گونه که آن چیزی که من از این شهر به یاد خواهم آورد اپرای آن است، آنچه هم از این بازی به خاطر خواهم سپرد، همین حرکت پیرلو است. این حرکت با حروف بزرگ در ذهنم حک خواهد شد، همچو نامی روی یک نقشه، جایی که باید رفت و به تماشایش نشست.

شاید به این دلیل این بازی را اینقدر دوست دارم که من هم مانند پیرلوی ۳۵ ساله دیگر چندان جوان نیستم و پیرمردها دوست دارند با نگاه کردن به آیینه و پیرمردهای دیگر با همه ناتوانی‌هایشان و سرمست شدن از برتری خود نسبت به آنها، خود را فریب دهند. پیرلو چندان سریع نیست حتی چندان قوی هم نیست. او بعد از سوت پایان بازی با صورتی خسته و رنگ پریده زمین مسابقه را ترک کرد. از لحاظ فیزیکی او نه تنها دیگر همان بازیکنی که پیش‌ترها بود نیست که دیگر همان مرد گذشته هم نیست اما از جنبه‌یی دیگر او از گذشته هم بهتر شده است. او از همیشه زیرک‌تر است شاید زیرکی توجیه مودبانه‌یی برای هر پیرمردی باشد که به بهانه آن می‌خواهد سستی و کاهلی خود را پنهان کند. همه پیرمردها از فضیلت صرفه‌جویی، عقل معاش و عاقبت‌اندیشی داد سخن سر می‌دهند. شاید دلیل این همه خودداری آنها این باشد که این طور راحت‌تر می‌توانند این حقیقت تلخ را به خود و دیگران بقبولانند که دیگر قادر نیستند آنچه را امثال بالوتلی در زمین انجام می‌دهند، تکرار کنند. باید باور کنیم همه بناهای ماندگار حتما لازم نیست پر جلال و جبروت باشند، گاهی فروتنی است که در یادها می‌ماند. حتی اگر بدانیم هر آنچه ساخته بشر است جاودانه نخواهد بود، همین که تنها گاهی بتوانیم به اندازه نور همان چلچراغ‌های اپرای مانائوس کمی به اطراف خود روشنایی ببخشیم می‌تواند مایه تسلی خاطر شود.

کریس جونز

مترجم: امیر طلوعی

منبع: ESPN



همچنین مشاهده کنید