پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

هزینه های اقتصادی درک ناقص دموکراسی


هزینه های اقتصادی درک ناقص دموکراسی

«شکست بازار» و «شکست دولت» دو مفهومی هستند که اقتصاددانان برای بیان ناتوانی های این دو نهاد, در تدارک کالاها و خدمات با کمترین هزینه, به کار می برند

ما انسان ها نیازهایی داریم که بدون برآورده شدن آنها احساس رضایت و سعادتی در زندگی نخواهیم داشت. نیاز به خوراک و پوشاک، نیاز به امنیت و سرپناه، نیاز به محبت و کمال، نیاز به نظم و مقررات و نظایر اینها نیازهایی هستند که برای برآورده شدن آنها در هر جامعه یی باید هزاران نوع کالا و خدمت، تولید و عرضه شود. چگونه برای تولید و عرضه این همه کالا و خدمت در جامعه تصمیم می گیریم و چگونه تولید و مصرف هزاران کالا و خدمت را با توانایی ها و امکانات موجود در جامعه هماهنگ می کنیم؟

تجربه تاریخی بشر نشان از آن دارد که مدیریت اجتماعی برای سازگار و هماهنگ کردن انبوه نیازهای هر جامعه با توانایی ها و امکاناتش، در طول تاریخ با سه شیوه یا ساز و کار انجام گرفته است؛ سنت، بازار و دولت.از سنت - به عنوان یک شیوه منسوخ تاریخی برای برآورده سازی نیازها - که بگذریم، حداقل در قرن بیستم مساله اساسی در تمامی کشورها این است که کدام یک از کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه به وسیله دولت و کدام یک با ساز و کار بازار تولید و عرضه شود. اقتصاددانان با برشمردن محدودیت ها و نیز قابلیت های این دو ساز و کار، جوامع را از تکیه بیش از حد بر یکی از آنها، برای برآوردن نیازهایشان، زنهار داده اند. آنها با استدلال و ذکر شواهد تجربی نشان می دهند که هریک از این دو نهاد در مواردی صلاحیت لازم برای تدارک برخی کالاها و خدمات را ندارند.

«شکست بازار» و «شکست دولت» دو مفهومی هستند که اقتصاددانان برای بیان ناتوانی های این دو نهاد، در تدارک کالاها و خدمات با کمترین هزینه، به کار می برند.هرچند که دولت ها معمولاً به بهانه شکست بازار به تدارک برخی کالاها و خدمات می پردازند، ولی چه بسا هنگامی که سیاست هایی را برای اصلاح موارد شکست بازار اتخاذ می کنند، خود نیز دچار شکست شوند. افزون براین، موارد و حوزه های زیادی وجود دارد که تصحیح شکست بازار در آنها، تنها در صلاحیت یک دولت دموکراتیک است، وگرنه هیچ دلیلی وجود ندارد که اعتقاد داشته باشیم که در همه موارد شکست بازار، نتایج حاصل از اقدامات دولت های غیردموکراتیک، بهتر از نتایج کارکرد بازار باشد.

از دیدگاه علم اقتصاد، در عالم خاکی یی که ما آدمیان مخطی بر آن حکومت می رانیم هیچ گامی نمی توان برداشت مگر آنکه هزینه آن را بپردازیم. گرچه ممکن است همه ما نتوانیم همه پیامدهای تصمیمات و اقدامات مان را به شماره آوریم، اما ندیدن غیر از نبودن است. اگر قانون بقای انرژی و ماده بر این عالم حاکم است، مگر می توان کاری کرد که از شمول این قانون بیرون باشد؟ هزینه، چیزی نیست جز بیان دیگری از صرف انرژی.

بی گمان ما آدمیان هرچه کسب می کنیم، حداقل برابر آن، انرژی صرف خواهد شد. اما این صرف انرژی می تواند به صورت مصرف نفت یا پول یا استهلاک تن و جان و نظایر آن باشد - که از نگاه ما آدمیان، کسب همه آنها از ما یا از گذشتگان مان انرژی برده است. پس همه خواستن های ما - پسندیده یا ناپسند، خودخواهانه یا دگرخواهانه، شخصی یا اجتماعی، مادی یا معنوی و... - هزینه می برد. تمام سخن علم اقتصاد این است که چه کنیم که برای اقدامات مان هزینه کمتری بپردازیم، نه اینکه چه کنیم تا هزینه یی نپردازیم.

آنجا که گمان می کنیم برای انجام اقدامی یا کسب چیزی هزینه یی نپرداخته ایم، در واقع هزینه های آن را به فرد یا جامعه دیگری تحمیل کرده ایم. به زبان اقتصادی، برای مجموعه آدمیان ساکن خاک، همه آثار، درونی است. سخن از آثار برونی (بروندادها) زمانی است که آدمی یی در برابر آدمی یی یا جامعه یی در برابر جامعه یی قرار می گیرد.اعضای هر جامعه بسان بازیگران یک بازی فوتبال هستند که دو تیم خودی در آن به رقابت مشغولند.

گرچه هر یک از دو تیم تلاشی و انرژی یی و هزینه یی صرف می کند تا به حریف گل بیشتری بزند، اما همه این هزینه ها را یک جامعه می پردازد و البته مجموعه ساکنان آن جامعه نیز از رقابت دو تیم داخلی خود رضایت، شادمانی و نشاط (به عنوان تولید یا دستاورد بازی) کسب می کنند. اکنون جامعه می تواند قواعد بازی فوتبال را به گونه یی برقرار کند که همان نشاط با انرژی کمتر یا بیشتری به دست آید.

هنر جوامع در این است که بازی های اقتصادی و اجتماعی خود را به گونه یی ساماندهی کنند که در عین آنکه اصل بازی متوقف نمی شود و جامعه به نتایج مورد نظر خود می رسد، هزینه کمتری نیز برای آن پرداخت شود.دموکراسی طراحی یک روش بازی است که اندازه منافع و هزینه های آن به توان بازیگران و عادات و خلق و خوی آنان، تماشاگران و رفتار آنان، داور و نحوه مدیریت او و نهایتاً زمین، امکانات مادی و تجهیزات اقتصادی بازی بستگی دارد. گرچه تجربه بشری نشان داده است که دموکراسی در بین روش های موجود و در دسترس بشر برای ساماندهی جوامع، حداقل در بلندمدت، کم هزینه ترین راه حل است اما الزاماً بهترین راه ممکن نیست. همچنین تجربه نشان داده است که بازی دموکراسی در جوامع مختلف عملکردها و هزینه های مختلف داشته است.در واقع، دموکراسی نیز مانند همه خواسته های آدمیان، هزینه ها و منافعی دارد و همانند همه ساخته های آدمیان، کاستی ها و خطاهایی.

دموکراسی نیز زاد و رشد و تکامل دارد و همانند هر موجود پویایی، در هر دوره از زندگی خود نیازمند شرایط، مقدمات و لوازمی است. دموکراسی هدف نیست، ابزار است و کارآمدی آن همانند هر ابزاری، بستگی به کیفیت تولید آن و فرهنگ استفاده کنندگان آن دارد. دموکراسی نیز تکامل می یابد و رشد و تکامل آن از یک سو تابع نیاز کاربران و از سوی دیگر وابسته به فناوری مورد استفاده آن است.

دموکراسی به رای دادن خلاصه نمی شود، همان گونه که مدنیت، تنها با شهرنشینی تحقق نمی یابد. اگر باسواد شدن شرط لازم فرهیختگی است، رای دادن نیز تنها، شرط لازم دموکراسی است اما نه همه آن. اگر شهرنشین کردن اجباری و زودهنگام روستاییانی که هنوز اقتضائات زندگی شهری را نمی دانند یا باور ندارند تنها به بی هنجاری و درهم ریختگی و در نتیجه پرهزینه کردن زندگی آنان می انجامد، رای دادن مردمی که هنوز حقوق طبیعی، حقوق فردی، آزادی اندیشه و بیان، رواداری، تکثر و تحزب را نه می شناسند و نه باور دارند چه حاصلی دارد جز بی ثباتی های پی درپی سیاسی و اقتصادی؟

در واقع دموکراسی یک پدیده ذهنی است نه فقط یک قاعده عینی. دموکراسی یک رفتار است نه فقط یک ساختار. دموکراسی، خلق و خو است نه فقط گفت وگو.دموکراسی نه الهه رهایی است و نه آخرین راه حل. دموکراسی یکی از ابزارها و روش های تجربه شده بشری برای مدیریت جامعه است و البته به تجربه دریافته ایم که - در بلندمدت و برای جوامعی که تجربه دیرپایی از دموکراسی را دارند - کم هزینه تر از سایر ابزارها و روش ها است.

اما همان گونه که اگر کودکان دبستانی که ارزش و هدف نهایی تحصیل را نمی دانند، قدرت و اختیار انتخاب درس ها و معلمان را داشته باشند، آنان تنها به معلمان آسان گیر و درس های بازی گون رای خواهند داد، حق رای و انجام انتخابات در میان مردمی که ارزش و غایت دموکراسی را نمی دانند، می تواند به برآمدن فریبکاران و انتخاب سیاست های بی محتوا بینجامد. شاید این سخن احمد بابامیسکه پر بی راه نباشد که درباره مردم جهان سوم گفته است که بیش از دموکراسی، به خو گرفتن به گفت وگوی فراگیر و ملی درباره مسائل شان نیاز دارند، وگرنه دموکراسی نیز ابزاری برای فریبشان خواهد شد. ۱

پی نوشت ها؛

۱- نامه سرگشاده به سرآمدان جهان سوم، ترجمه جلال ستاری، انتشارات توس، ۱۳۶۳، صص ۱۳۶-۱۱۸

۲- هایک، فردریش فون (۱۳۸۲)، در سنگر آزادی، ترجمه عزت الله فولادوند، انتشارات لوح فکر، ص ۲۲۹

۳- سن، آمارتیا (۱۳۸۲)، توسعه به مثابه آزادی، ترجمه وحید محمودی، انتشارات دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، ص ۳۳۱

دکتر محسن رنانی

عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان

دکتر محمد خضری

پژوهشگر آزاد

*مترجمان کتاب درک دموکراسی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید