پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اسم ها در فروش تاثیری ندارند


اسم ها در فروش تاثیری ندارند

گفت وگو با اشکان خطیبی به بهانه انتشار آلبوم «ترافیک»

گرم و صمیمی است. از همان‌هایی که خیلی راحت می‌توانی ساعت‌ها کنارش بنشینی و از هر دری حرف بزنی. برای کارهایی که انجام می‌دهد دلایل محکمی دارد.

او تا همین لحظه که این مصاحبه نوشته می‌شود آخرین بازیگر مشهور سینما و تئاتر است که قدم در عرصه موسیقی گذاشته و اولین آلبوم خود را با عنوان «ترافیک» روانه بازار کرده است. می‌گوید موسیقی برایش جدی‌تر از همه کارهای دنیا است به نظر می‌رسد برای خالی نبودن عریضه این حرف را نمی‌زند. این مصاحبه با گفت‌وگو‌های دیگرش فرق می‌کند. چرا که قرار است در این گفت‌وگو به‌عنوان موزیسین سوال‌ها را جواب بدهد و این یک گپ و گفت صریح با اشکان خطیبی است. که اولین آلبوم گروهش با آهنگ‌سازی بهنود فدوی، فرشاد حسامی و خودش روانه بازار شده است

شما در جایی گفته‌اید آلبوم «ترافیک» را زمانی منتشر می‌کنید که مخاطبان را شناخته باشید. آیا قبل از آنکه آلبوم خود را منتشر کنید این اتفاق افتاد؟

شناخت مخاطب زمانی به دست می‌آید که واکنش مردم و نظرات آنها درباره این آلبوم را ببینم. هنوز فقط یک هفته از انتشار ترافیک گذشته و من حداقل به یک ماه زمان احتیاج دارم تا بتوانم به نظر سنجی درستی دست پیدا کنم. در حال حاضرهرکسی که من را می‌بیند از آلبوم تعریف می‌کند و بنابراین برای شنیدن انتقادها و پیشنهادها احتیاج به زمان است.

با توجه به نقل قول‌هایی که از شما در خبرگزاری‌ها منتشر شد این سوال را پرسیدم. به نظر می‌رسد شما قبل از هرچیز سعی کردید ذائقه مخاطبان خود را بشناسید و بعد روی آلبوم کار کنید. یعنی این‌گونه نبوده است؟

مشکل دو چیز است. مخاطبانی که هدف گروه ترافیک بودند از همان زمانی که موزیک ویدئو و اولین آهنگمان در اینترنت منتشر شد جذب شدند. طبیعی است که هر کاری مخاطبان مشخصی دارد که آثار مورد علاقه خود را به هر شکل ممکن پیدا می‌کنند. هدف من از بیان آن جمله که احتمالا بد منتقل شده این بود که دنبال طیف وسیع‌تری از مخاطبان بودم که بتوانند با موسیقی من ارتباط برقرار کنند. در پروسه تولید همیشه مشکلاتی به وجود می‌آید که کار را سخت می‌کند. مثلا به این دلیل که جلد آلبوم ما طرحی انیمیشنی داشت خیلی از سوپرمارکت‌ها قبول نکردند کار را توزیع کنند و فکر می‌کردند که کارتون و انیمیشن است. زمانی که توضیح دادیم آلبوم صوتی است گفتند که با این طرح جلد آن را قبول نمی‌کنیم. این نکته به این معنی است که سرنوشت کالای فرهنگی ما را سوپر مارکت تعیین می‌کند و تصمیم می‌گیرد که آیا مخاطب این آلبوم را گوش کند یا نه. در سینما هم همین مشکلات وجود دارد مثلا بعضی از سینما داران حاضر نشدند فیلم «قاعده تصادف» را اکران کنند و وقتی از آنها علت را می‌پرسیدند می‌گفتند که این فیلم فروش ندارد. یعنی خیلی راحت یک فیلم را قربانی نظرات شخصی خود ‌کردند. متاسفانه همیشه این محدودیت سلیقه که معمولا از طرف آدم‌های بی‌سلیقه به بازار تولیدات فرهنگی تحمیل می‌شود وجود داشته است. ما همواره در حال جنگ با چنین معضلاتی هستیم و این یک جنگ ناعادلانه و نابرابر است وزمان زیادی باید بگذرد تا حل شوند. حالا که این بحث‌ها پیش آمد یادم افتاد که من در نشست خبری آلبوم گفتم که حضور بهروز صفاریان به عنوان مشاور پروژه در این گروه به این دلیل بوده که به یک شکل ازمخاطب شناسی دست پیدا کنم.

بهروز صفاریان حداقل ۱۵ سال در موزیک پاپ حرفه‌ای ایران حضور داشته و باید به‌عنوان یکی از موفق‌ترین تزریق‌کننده‌های استاندارد بتوانیم از او کمک بگیریم، چون نیازهای مخاطب‌ها را می‌شناسد.

شما روی سوژه‌هایی انگشت گذاشتید که تا به حال در موسیقی ما وجود نداشته یا کمتر وجود داشته است. کارکردن با مضمون‌های مربوطه به کودکان کار و مسائل شهری و... به‌نوعی نیاز به ریسک کردن هم داشت. چرا سراغ چنین سوژه‌هایی رفتید؟

مساله این است که هر کسی در زندگی، کاری را برای هدف مشخصی انجام می‌دهد. من هم همان طور که می‌دانید چند شغل دارم و هرکدام را هم با منظور خاصی انجام می‌دهم. البته ممکن است در این کار‌ها با شکست هم روبه‌رو شده باشم، اما موسیقی را از کودکی دنبال کرده‌ام. همیشه هم سعی کرده‌ام به خاطر دل خودم کار کنم. به‌عنوان مثال کدام تهیه‌کننده حاضر است دو سال برای انتشاریک آلبوم صبر کند ؟ من می‌توانستم عکس خودم را روی جلد بگذارم تا تبلیغ بیشتری شود و حداقل طرفداران خودم آلبوم را خریداری کنند. ما همه این ریسک‌ها را به جان خریدیم.

واقعیت این است که موسیقی برای من یک چیز ایده‌آل است که در شغل‌های دیگر نتوانسته‌ام به آن برسم، چون همیشه کاری را انجام می‌دادیم که بازار از ما می‌خواست. درحالی که من هرگز برای چیزی که بازار از من می‌خواست وارد موسیقی نشدم. من می‌توانستم همان ۱۱ -۱۰ سال پیش با گروهی که تشکیل داده بودیم آلبوم منتشر کنم. گروه آریان همزمان با ما شروع کرده بود، اما این کار را نکردیم. من واقعا دنبال منفعت مالی نبودم. به همین دلیل نمی‌توانم خودم را در قالب کسی که نشسته است و قطعه‌ای عاشقانه را می‌خواند تصور کنم. شاید با گذر زمان مخاطب «ترافیک» مجبورم کند که در همین سبک کارهای نوستالژیک و عاشقانه هم بخوانم. به هرحال تنوع و رنگ در کارها لازم است، اما اینکه قالب کار ما تبدیل به یک کار عاشقانه شود دلیلی برای آن وجود ندارد. این همه کارعاشقانه در بازار وجود دارد و نمی‌فهمم چرا باید کار من هم به آنها اضافه شود؟

در«ترافیک» یک آهنگ هم به زبان انگلیسی خوانده‌اید. دلیل آن چه بود؟

زمانی که ما کار را آغاز کردیم گرایشمان به این کار خیلی اختصاصی‌تر از الان بود. ما اول روی یک آلبوم انگلیسی کار می‌کردیم که آخرین قطعه «ترافیک» از همان آلبوم به یادگار مانده است. بعد‌ها احساس کردم که در درجه اول باید مخاطبان ترافیک را متوجه این موضوع کنم که ما برای فرار از این مساله که نمی‌توانستیم با بازار موسیقی ایرانی و یکسری آدم‌های معروف رقابت کنیم کار متفاوتی را شروع نکرده ایم. بنابراین باید از راه کلاسیک و خط کشی شده و مشخصی وارد می‌شدیم.

درباره مضمون ترانه‌ها هم از ابتدا به بهنود و فرشاد پیشنهاد کردم که اینگونه این راه را ادامه بدهیم. می‌دانستم موفق می‌شویم، چون جای خالی اش به شدت حس می‌شد.

البته به نظر می‌رسد بعضی از قطعه‌ها هم برای عقب نماندن از بازار در آلبوم گنجانده شده است. مثل همان قطعه عاشقانه که اتفاقا خوب هم از آب درآمده است.

نه. این اتفاق زمانی می‌افتد که شما محتاج بازار باشید. یعنی این حرفه را برای کسب درآمد انجام می‌دهید که اشکالی هم ندارد. در همین رابطه من هم بازیگری را برای کسب درآمد انجام می‌دهم. زمانی که یک نفر فعالیت هنری اش تحت تاثیر مسائل مالی و گذران زندگی باشد ناخودآگاه تبدیل می‌شود به جمله معروف «غم نان اگر بگذرد». آن قطعه تنها کاری است که ملودی اش را فرشاد حسامی انجام داده که بعدها به آلبوم اضافه شده است. دو قطعه از ارشاد اجازه پخش نگرفت که مجبورشدیم جایگزین کنیم. فرشاد قبلا این ملودی را ساخته بود ومن احساس کردم که یک حالت نوستالژیک دارد تا عاشقانه و بیشتر درباره فراق است تا عشق. برای همین مخالفتی نکردم و اتفاقا مخاطب هم این آهنگ را دوست داشت.

اگر شما این گونه نگاه می‌کنید پس موسیقی برای شما بسیار جدی‌تر از سینما است؟

به نظر من موسیقی برای هر هنرمندی جلوتر از هنرهای دیگر است. موسیقی بی‌واسطه‌ترین هنری است که وجود دارد.به این دلیل که احتیاج به هیچ وسیله دیگری ندارد و می‌توانید به تنهایی کار را آغاز کنید و مخاطب جذب کنید و مستقیم روی قلب و روح دیگران تاثیر بگذارید. هنر نمایش اگر موسیقی نداشته باشد کامل نیست. تماشای یک فیلم بدون موسیقی کار سختی است. موسیقی نسبت به هنرهای دیگر محبوبیت بیشتری دارد و کسانی که در این حرفه فعالیت می‌کنند هیچ چیز دیگری نمی‌تواند آنها را ارضا کند.

خودتان ازانتشار آلبوم «ترافیک» راضی هستید؟

طبیعتا اگر از آلبوم راضی نبودم نمی‌گذاشتم به بازار عرضه شود.

چند درصد از آن چیزی که فکر می‌کردید در اجرا اتفاق افتاد؟

آن چیزی که ما از اول فکر می‌کردیم با چیزی که الان در بازار است خیلی متفاوت است. آلبومی که عرضه شد خیلی بهتر از چیزی است که ما در مراحل ابتدایی فکر می‌کردیم. غیر از دو آهنگ بقیه آهنگ‌ها بالای چهار یا پنج بار تنظیم شده‌اند. آلبومی که منتشر شده حدود هشتاد درصد کاری که فکرش می‌کردم شده است.

با توجه به وسواسی که در انتشار این کار داشته‌اید وتا اینجای مصاحبه هم مشخص است، به نظرم می‌رسد که آنقدرها به خواسته‌ای که داشتید نرسیده‌اید. حداقل شعرها این‌طور به نظر می‌رسند.

شما از کجا می‌دانید که من چه چیزی می‌خواستم؟

با توجه به حرف‌هایی که می‌زنید و سوژه‌های متفاوتی که انتخاب کرده اید وتوقع شما از یک اثر قدرتمند که شناسنامه کاری تان به حساب بیاید این حس را پیدا کرده‌ام.

منظور شما از قدرتمند چیست ؟ مگر می‌خواهیم در رینگ مسابقه بدهیم؟ مشکل ما همین است که بعضی مسائل را خیلی جدی می‌گیریم و در آن می‌مانیم. به نظر من شما نباید از گروهی مثل ما توقع شعرها و آهنگ‌های مورد نظر خود را داشته باشید. ما گروهی هستیم که سعی می‌کنیم به راحت‌ترین شیوه و محاوره ترین شکل ممکن یک اثر را به سرانجام برسانیم.

یعنی می‌خواستید موسیقی به این شکل از محاوره نزدیک شود؟

بله. زمانی که من درباره بنزین گران حرف می‌زنم نمی‌توانم به زبان نظم شعر بگویم. من نمی‌گویم که ریتم نمی‌توانست قوی‌تر باشد، ریتم می‌توانست قوی‌تر باشد اما من شاعر نیستم. در حدی که بتوانم کار گروهم را راه بیندازم توانستم چیزهایی جمع آوری کنم و در اختیار گروه قرار بدهم. شما زمانی که یک موزیک «کانتری راک» می‌خوانید نمی‌توانید کلمات سنگین و سخت استفاده کنید، چون این سبک موسیقی سرخوشانه است و زمانی که این آهنگ‌ها را گوش می‌دهید صدای بوق، صدای تصادف و غیره را می‌شنوید.

اتفاقا من بیشترین وسواس را روی کلمات داشتم و نمی‌خواستم که از کلمات سنگین و سخت استفاده کنم. ژانری که سعی داریم خودمان را در آن جا بیندازیم احتیاج به زبان محاوره، آشنا و گرمی دارد تا شنونده احساس صمیمیت پیدا کند و آهنگ‌ها برایش غریبه نباشند. این سبک موسیقی در برخورد اول با مخاطب بیگانه است و زمانی که کلام هم سخت باشد دیگر مردم عام نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند. بنابراین باید سعی کرد که از نظر ترانه و کلام به مردم و زبانشان نزدیک‌تر باشد.

شما راهی را آغاز کردید که پیش‌ترها در موسیقی ما سابقه چندانی نداشته است. از برخوردها و حاشیه‌هایی که امکان داشت برایتان به وجود بیاید نترسیدید؟

در یک سری اتفاقات لازم است که کسی خودش را جلو بیندازد و برای اولین بار آن کار را انجام دهد. در همین آلبوم چند اتفاق شکل گرفت که اولین بار است در دنیای موسیقی اتفاق افتاده است. این حرف من نیست، بلکه حرف کسانی است که در این موسیقی فعالیت می‌کنند. مثلا ما مراسمی برای رونمایی آلبوم برگزار کردیم که بی‌سابقه بود و خود بچه‌های موسیقی تعجب کرده بودند. کار دیگر طراحی جلد بود که تا به حال کسی این ریسک را انجام نداده که عکس خودش را روی جلد کار نکند و به فکر فروش اثر نباشد. من حتی نمی‌خواستم که پوستر این کار هم عکس باشد، ولی سرانجام قانعم کردند که پوستر عکس باشد. چند اتفاق لازم بود که رخ بدهد و مهم هم نیست موفق باشد یا نباشد. مهم این است که بعد‌ها بگویند برای اولین بار چه کسی این کار را انجام داده است. مهم این است بگویند گروه ترافیک جرات کرد از ۸ آهنگ در یک آلبوم در ۷ تای آن درباره مسائل شهری و اجتماعی حرف بزند و مردم هم از آن استقبال کردند و اگر استقبال صد درصدی صورت نگرفت حداقل استقبال ۵۰ درصدی شکل گرفت.

درست است که عکستان روی جلد آلبوم نبود، اما اسم اشکان خطیبی به تنهایی برای جذب مخاطب کافی نیست؟

اسم در دنیای موسیقی تاثیرزیادی روی فروش ندارد. اگر شما ۳۰ ثانیه از آهنگی را گوش کنید و به آن علاقه‌ای نشان ندهید قطعش می‌کنید وسراغ آهنگ دیگری می‌روید و با کسی هم تعارف ندارید. بنابراین اینکه اسم من روی این کار است دلیل فروش و جذب مخاطب نیست.

اشکان خطیبی که کسی نیست، در دنیای بازیگری رضا عطاران با آن همه طرفدار هم باشی کار موسیقی انجام بدهی و مردم دوست نداشته باشند آن کار را گوش نمی‌کنند. ممکن است که مردم آلبوم را بخرند، اما جذب نمی‌شوند. شما برای فروش آلبوم تنها دو هفته وقت دارید. حتی این روزها کمتر از دو هفته آهنگ‌ها را برای دانلود روی اینترنت می‌گذارند همین باعث می‌شود تمام تلاش کسانی که زحمت کشیده‌اند از بین برود. اگر فروش آلبوم در مدت زمان دو هفته‌ای به ۳۰ درصد برسد بعد از آن تبلیغات دهان به دهان است که باعث فروش بیشتر می‌شود و اگر کار قوی و خوبی نباشد با همان حرف‌هایی که دهان به دهان می‌چرخد زمین می‌خورد.

یاسین‌نمکچیان

عاطفه‌چهره‌گشا



همچنین مشاهده کنید