جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
چطور در اقیانوس اطلاعاتی این روزها غرق نشویم
سالها پیش، «کیهان بچهها» -که مال مؤسسه کیهان بود-اولین منبع اطلاعاتی من بود. بعداً که بزرگتر شدم، و دوران دبستان تمام شد، عاشق «دنیای ورزش» شدم. شاید تمام آنرا میخواندم، نه فقط مطالب مربوط به فوتبالش را، بلکه وزنهبرداری، کشتی، پینگ پنگ، دومیدانی و دیگر ورزشها را هم. اسم همه تیمهای فوتبال آن زمان و بیشتر بازیکنانشان را میدانستم (از سازمان گوشت و گسترش بگیرید تا هما و شاهین و استقلال و پرسپولیس که جای خود دارند).
آن زمانها، دوتا روزنامه عصر وجود داشت، یکی دوتا روزنامه صبح، یک کانال رادیویی سراسری و دو کانال تلویزیونی. (یادتان هست که شبکه دو از ساعت ۵ بعد از ظهر شروع میشد و حدود ۹ شب هم تمام میشد؟) تمام رسانههای ما همین بود و بس. برای همین، نسل ما اساساً هر چه را که «وجود داشت» میدید، میخواند و میشنید، و تازه وقت هم اضافی میآورد. خود من، هرشب شبکه یک تلویزیون را تا اخبار عربی هم میدیدم! (اخبار عربی یادتان هست؟) یا مثلاً همه جمعه شب ها مینشستند و مسابقه «نام ها ونشانهها» میدیدند. بچهها یک برنامه داشتند از ساعت ۵ تا ۶عصر در شبکه یک (تیتراژش را یادتان هست؟) و جمعه صبحها هم شبکه دو (کارتون داستانهای جزیره را یادتان میآید؟) هیچوقت بازیهای فوتبال مستقیم پخش نمیشد، و اگر از سر تصادف، یک فوتبال خارجی پخش میشد، امکان نداشت کسی آن را از دست بدهد و نبیند. کما اینکه یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون، «دیدنیها» بود که یکشنبه شبها از شبکه دو پخش میشد، و محبوبترین بخشش هم «تصاویر دریافتی از ماهواره»بود. آن موقع تنها چیزی که از «خارج» میدیدیم، همین «تصاویر ماهواره» بود که یک سری گزارشهای خبری کوتاه را میگرفتند و به خورد ما میدادند و الحق هم که مردم آنها با ولع میدیدند.
آن زمان، اطلاعات آنقدر نبود که کسی مثلا وقت نکند مطالب مورد علاقهاش را ببیند، بشنود یا بخواند. (یک «صبح جمعه با شما» بود و تمام مردم ایران!).
اما حالا تازه میتوان معنای «هجوم اطلاعات» را فهمید. کلی روزنامه و مجله خواندنی، پنج، شش کانال تلویزیونی داخلی، کلی کانال ماهواره، کلی مجله خارجی و...؛ اینترنت را هم اگر اضافه کنید که دیگر هیچ. حالا باز ایران خوب بود، اگر بدانید من اینجا چه میکشم! از شیر همیشهباز اینترنت بگذریم که در ایران آرزوی ده دقیقهاش را داشتم،- روزنامههای اینجا، هر کدام اندازه یک سالنامه ورق دارند (تازه آخر هفتهها میشوند دو، سه برابر)، هزاران مجله، هر هفته و هر ماه درمیآید، صدها کانال تلویزیونی در دسترس است(البته متأسفانه مثل ایران مجانی نیست)، هفتهای یکی دو فیلم جدید روی پرده سینماها میآید و الی آخر.
دردرسرتان ندهم، من اگر بتوانم همین نیوزویک هفتگی، Wired ماهیانه، روزنامه حیاتنو، اخبار بخش فارسی BBC و گویا را بخوانم خیلی هنر کردهام. تا میآیی یکی را بخوانی، یکی دیگر در میآید. فیلمهای سینماها و تلویزیون و البته روزنامههای اینجا را هم که دیگر اصلاً حرفش را نزنید. ماهی یک بار شاید به آنها هم برسم. آدم واقعاً کم میآورد!
ولی واقعاً چه باید کرد در مقابل اینهمه اطلاعات؟ چطور باید از این میان انتخاب کرد؟ چطور باید فهمید که چه چیز خوب است و چه چیز بد؟ چطور باید خبرهای مورد علاقهرا دنبال کرد؟ چطور میتوان مطالب مهم را از دست نداد و مطالب کم اهمیت را دنبال نکرد؟
در سالهای بسیار دور که شهرنشینی به شکل فعلی وجود نداشت، مردم خبرها را بیشتر به صورت شفاهی از هم میشنیدند. مثلاً عباس آقای میوه فروش، هر وقت مش کاظم را میدید، خودبخود خبرهایی را به او میداد که میدانست بدردش میخورد. الآن هم هنوز این روشها کاربرد دارد؛ مثلاً بسیاری از فیلمها را به خاطر این که دوستانمان از آن تعریف کردهاند میبینیم، و بسیاری از خبرها یا سایتهای جدید را هم به سفارش دوستان و آشنایان میبینیم. اما این روش، از وقتی که مردم در خانوادههای هستهای (خانواده کوچک، با دو نسل: والدین و فرزندان) در شهرها زندگی میکنند و رابطهشان با همدیگر کمتر شدهاست، دیگر مثل قبل کارایی ندارد. حتی با وجود ابزارهای جدید ارتباطی و به خصوص اینترنت و به خصوصتر Instant Messengerها. همه گرفتارند و کمتر حوصله میکنند بیشتر از سلام و علیک چیزی به هم بگویند.
اما پدیدهای که به سرعت در حال همهگیر شدن است، میتواند کمکم دارد ماجرا را عوض کند. مدتی است که تعداد بسیاری از اینترنتدارها صفحاتی درست میکنند، و هر روز در آن راجع به کارهایی که کردهاند، مطالب جالبی که در اینترنت پیدا کردهاند، نظراتی که درباره مسائل مختلف دارند، کتابهایی که دارند میخوانند، موسیقیهایی که دارند گوش میدهند، فیلمهایی که تازه دیدهاند، و بسیاری اطلاعات دیگر که ممکن است شخصی به نظر بیایند، هرروز مینویسند. به این شبه«دفترهای خاطرات»، اصطلاحاً Weblog میگویند.
اولین نمونههای این Weblogها -که به نام Blog هم مشهورند- در حدود سالهای ۱۹۹۶، ۱۹۹۷ میلادی دیده شد، و اکنون تعداد آنها به هزاران میرسد. به خصوص از دو سال پیش که سایتهایی درست شدند تا به کاربران سادهتر و کمتر فنی، امکان درست کردن و بهروز کردن آسان این صفحهها را بدهند، افراد بسیار زیادی به این جرگه پیوستهاند.
یکی از قدیمیترین «بلاگ»ها را فردی بنام «دیوید واینر» درست کرده است(www.scripting.com)، که بیشتر درباره اخبار مربوط به تکنولوژی است. او هر روز خلاصه خبرهایی را که به نظرش مهم یا جالب است، به صفحهاش اضافه میکند و لینکی به متن کامل آنها را هم اضافه میکند. «واینر» آنقدر بین پیشکسوتان «بلاگ» مورد احترام است که «گلن فلایشمن» (glennf.com/blog) -که خود یک روزنامهنگار و در عین حال «بلاگ»نویس قدیمی هم هست- میگوید: «هر وقت میبینم بینندههای «بلاگ»ام یکدفعه مثلاً ۹ برابر شدهاست، میفهمم که «دیوید» به صفحه من لینک داده است»
تعداد «بلاگ»ها هرروز زیادتر میشود و افراد مختلفی با سلیقهها و عقاید مختلف، هر روز به این مجموعه بزرگ اضافه میشوند. این گوناگونی باعث میشود که هرکس بتواند لااقل چند همسلیقه پیدا کند، و با دنبال کردن «بلاگ» روزانه آنها، از اتفاقات جدیدی که در موضوع مورد علاقهاش میافتد باخبر شود. مثلاً یکی از مشهورترین «بلاگ»ها به اسم «کالیبر هزار» (www.k۱۰k.com) درباره طراحی گرافیک است، و هرروز تعداد بسیاری از گرافیستها به آن سر میزنند تا بدانند دنیا دست کیست، و جدیدترین سایتهای همکارانشان را ببینند.
البته حتماً لازم نیست در «بلاگ»، حرف مهمی زده شود. چه بسیار افرادی که تنها و تنها خاطرات ساده روزمرهشان را در صفحهشان مینویسند؛ اما همین خاطرات، ممکن است برای افراد دیگر به دلایل مختلف جذاب باشد. مثلاً خاطرات زن متاهلی که با دو فرزند و شوهرش در تگزاس زندگی میکند(www.debsmousespot.com)، یا مادر جوانی که طراح وب است و با دختر کوچکش در انگلیس به سر میبرد.(www.rachelandrew.co.uk)
خوشبختانه دیگر برای درست کردن یک «بلاگـ »، نیاز نیست اطلاعات فنی چندانی داشته باشید. سایتهای زیادی هستند(مانند www.blogger.com و www.weblogs.com) که مجانی به شما صفحهای میدهند و امکاناتی، تا به راحتی بتوانید «بلاگ»تان را بسازید و بهروز کنید. فقط کافیست مطلبتان را بنویسید و بعد دکمه «Publish» را بزنید. هیچ نیازی به دانستن HTML یا دیگر اطلاعات فنی نیست.
متاسفانه هنوز درصد بزرگی از «بلاگ»ها به زبان انگلیسی نوشته میشوند و متأسفانهتر هیچ «بلاگ»ی به زبان فارسی وجود ندارد -یا حداقل من ندیدهام.- اما شاید اگر ابزاری مانند آنچه در سایتهایی مانند Blogger وجود دارد، برای ساختن «بلاگ»های فارسی نیز ساخته شود، تعداد کسانی که صفحهشان را به زبان فارسی بسازند به تدریج افزایش یابد.
باری، «بلاگ»ها مثل قارچ در حال روییدن در اینترنت هستند، و به عقیده عدهای، دارند نوع جدیدی از روزنامهنگاری را میسازند که در آن حقالتحریری درمیان نیست، هرچه هست علاقه صرف به نوشتن است و درمیان گذاشتن دانستهها و سلیقهها با دیگران.
برای مطالعه بیشتر:
- Lasica, J.D., "Blogging as a Form of Journalism", Online Journalism Review, May ۲۴, ۲۰۰۱
[http://ojr.usc.edu/content/story.cfm?request=۵۸۵]
- Kahney, Leander, "The Web the Way It Was", Wired News, Feb. ۲۳, ۲۰۰۰
[http://www.wired.com/news/culture/۰,۱۲۸۴,۳۴۰۰۶,۰۰.html]
- Denton, Nick, "Second sight, The atrocity through the eyes of weblogs", The Guardian, Sep. ۲۰, ۲۰۰۱
[http://www.guardian.co.uk/Archive/Article/۰,۴۲۷۳,۴۲۶۰۴۸۶,۰۰.html]
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
اسرائیل ایران اصفهان ایران و اسرائیل انفجار استان اصفهان حمله ایران به اسرائیل گشت ارشاد حجاب ارتش جمهوری اسلامی ایران دولت وعده صادق
سیل تهران فراجا زلزله هواشناسی زمین قتل قوه قضاییه سیلاب فضای مجازی شهرداری تهران سازمان هواشناسی
قیمت خودرو چین قیمت طلا فرودگاه بانک مرکزی بازار خودرو خودرو قیمت دلار تورم ایران خودرو حقوق بازنشستگان قیمت سکه
تلویزیون سینمای ایران احسان علیخانی کتاب تئاتر موسیقی
اینترنت
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا سازمان ملل جنگ غزه روسیه امیرعبداللهیان شورای امنیت عملیات وعده صادق حماس اسراییل
استقلال فوتبال پرسپولیس شمس آذر قزوین علی دایی لیگ برتر لیگ قهرمانان اروپا صنعت نفت آبادان رئال مادرید بارسلونا بازی باشگاه استقلال
هوش مصنوعی گوگل فناوری سامسونگ تلگرام اپل ناسا وزیر ارتباطات
خواب پزشک چاقی پیاده روی