جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ستایش آشنا اما محافظه کار


ستایش آشنا اما محافظه کار

سعید سلطانی در جدید ترین سریال خود مناسبت ساده انسانی را به نمایش می گذارد

سعید سلطانی را با سریال‌های پرماجرایش می‌شناسیم، بخصوص «پس از باران» که الگوی جدیدی را در قصه‌گویی برای تلویزیون مطرح کرد و مؤلفه‌های پیشین سریال‌های تاریخی یا دوزمانه را تکامل بخشید. پس از باران در نوع خودش سریال جریان‌سازی بود و پس از آن خیلی از فیلمنامه‌ها ساختار دوزمانه پیدا کردند و داستان‌شان را با رفت و برگشت میان دو دوره تاریخی و اتصال این دو دوره در یک نقطه مشخص روایت کردند. سلطانی پس از آن «خانه‌ای در تاریکی» را ساخت که باز هم در فضاهای تاریخی معاصر می‌گذشت و در عناصری مثل تعدد شخصیت، گره دراماتیک و ساختار معمایی با کارهای دیگر این کارگردان اشتراک داشت. اما موفقیت پس از باران در سریال‌های بعدی سلطانی تکرار نشد؛ گرچه باید به این نکته اشاره کرد که او کارگردان ماهری است و تقریبا همه سریال‌هایش (چه آنها که با استقبال گسترده مواجه شدند و چه آنها که در زمان پخش به اصطلاح گل نکردند) کیفیت استانداردی دارند. این موضوع نشان می‌دهد که کارگردان قواعد قصه‌گویی در رسانه‌ای مانند تلویزیون را بخوبی می‌شناسد و اگر مواد خام مناسبی در اختیار داشته باشد، می‌تواند سریال تماشایی و جذابی بسازد.

سلطانی در سریال جدیدش «ستایش» هم سراغ فضاهایی رفته که برایش آشنا و ملموس هستند؛ یعنی فضای زندگی سنتی خانواده‌های قدیمی. به نظر می‌رسد او تجربیات و دغدغه‌های شخصی‌اش را با داستان ترکیب می‌کند و علاقه‌ای به آزمودن چارچوب‌های امتحان‌نشده، ندارد. ولی نکته مثبت کار او این است که میان دغدغه‌های شخصی و خواسته مخاطب عام تعادل برقرار می‌کند و همان‌قدر که به مسائل تاریخی و اجتماعی اهمیت می‌دهد مراقب مؤلفه‌های مردم‌پسند سریالش (مثل قصه، ماجرا، شخصیت‌پردازی و عناصر دراماتیک) هم است. همین تعادل باعث می‌شود میان جدیت اجتماعی و مضمون‌های تاریخی از یک سو و جذابیت و روانی داستان از سوی دیگر توازن برقرار شود.

ستایش، داستان آدم‌هایی است که تنها به خاطر اقتضای جامعه‌شان در آن دوره تاریخی خاص (که زمان جنگ است) نیست که هنوز به ارزش‌های خانوادگی پایبند هستند. به نظر می‌آید به طور کل تعریف‌شان از زندگی مطابق با قواعدی است که قرن‌ها پیش از آنان پایه‌گذاری و تثبیت شده است. تقریباً تمام زمان سریال در فضاهای سنتی و قدیمی می‌گذرد. منظره آشنای خانه‌های حیاط‌دار، کوچه‌های باریک و دیوارهای آجری بخش مهمی از جلوه بصری ستایش را می‌سازند. لوکیشن‌های اصلی نه فقط محلی برای سکونت و مراوده شخصیت‌های داستان، بلکه نشانه‌هایی برای شناسنامه‌دار کردن آنها هستند. طبقه اجتماعی و فرهنگی آدم‌ها با نشانه‌هایی مشخص شده که برای بیننده تلویزیون بسیار آشناست و با یک اشاره کوچک می‌تواند به خاستگاه آنها پی ببرد. چادر نماز روشن گلدار، تاقچه و گلدان، تسبیح، قالیچه، حوض، باغچه و عناصری از این دست، تنها بخش کوچکی از آکسسوار نیستند، بلکه به شخصیت‌ها هویت می‌دهند و علایق و سلایق و باورهای آنان را آشکار می‌کنند و البته اصطلاحات و شیوه بیان و رفتار شخصیت‌ها هم طبق همین قاعده طراحی شده تا مخاطب سریع‌تر و راحت‌تر به شناختی کلی از وضعیت موجود دست پیدا کند.

نکته: داریوش ارجمند در سریال ستایش درنقشی ظاهر شده که شباهت زیادی با نقش‌های قبلی‌اش دارد؛ با همان لحن و همان شیوه بازی که پیش از این در سریال «پری‌دخت» و فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» مشابهش را دیده بودیم.

این شیوه در هماهنگی با لحن خودمانی و گرم فیلمنامه قرار دارد که پایه‌های درام را روی روابط آشنا و محیط‌های ساده خانوادگی بنا می‌کند. گرچه نشانه‌های کوچکی در متن ماجراها گنجانده شده که نشان می‌دهد این آرامش و سادگی ظاهری تا پایان دوام نخواهد داشت و ماجرا آنقدر که به نظر می‌رسد سرراست نیست. در واقع زیر پوسته ظاهری داستان، ماجرایی عمیق‌تر و جدی‌تر وجود دارد که در قسمتی از سریال خود را نشان خواهد داد. اصولاً شیوه داستان‌گویی سعید سلطانی متکی به گره‌افکنی و غافلگیری است. ستایش، تصویری از مناسبات ساده انسانی نشان می‌دهد که در نگاه اول پیچیدگی خاصی ندارد، ولی در بستر همین فضای آرام و سنتی ماجراهایی در حال شکل‌گیری هستند که سرنوشت شخصیت‌های داستان را تغییر می‌دهند. در توصیف و نمایش روزهای جنگ، حال و هوای آن سال‌ها و آدم‌هایی که با این مقوله درگیرند نسبت به نمونه‌های شناخته‌شده و آشنا پایبندی خاصی وجود دارد.

تلاش سریال بر این است که تمام عناصر مربوط به جنگ را طوری بازآفرینی کند که آسیبی به آنچه واقعیت داشته وارد نشود. البته سریال این هدف را در جنبه‌های دیگر از جمله به تصویر کشیدن زندگی خانوادگی نیز دنبال می‌کند. شیوه شخصیت‌پردازی در فیلمنامه ستایش به گونه‌ای است که بیشترین تأکید را روی آشنا بودن و عادی بودن موقعیت‌ها و شخصیت‌ها دارد. به عنوان مثال داریوش ارجمند در قالب نقشی ظاهر شده که شباهت زیادی با نقش‌های قبلی‌اش دارد ؛با همان لحن و همان شیوه بازی که پیش از این در سریال «پری‌دخت» و فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» مشابهش را دیده بودیم. به این ترتیب پیش‌فرض‌های مخاطب نسبت به خاستگاه و پیشینه این شخصیت به هم نمی‌ریزد و همه چیز مسیر طبیعی‌اش را طی می‌کند.

از لحاظ مولفه‌های فنی، ستایش سریال شسته رفته اما محافظه‌کاری است. میزانسن‌های سلطانی اغلب ساده و انباشته از عناصر آشنا هستند و فیلمبرداری با قاب‌های منظم و بدون حرکت‌های نامتعارف دوربین انجام شده تا با فضای کلاسیک سریال همخوانی داشته باشد. موسیقی ستایش هم بسیار پرکار است و در اغلب صحنه‌ها صدای موسیقی به گوش می‌رسد. البته اضافه شدن این موسیقی احساس‌برانگیز و پرحجم، هم در القای حس و حال صحنه مؤثر است و هم بار احساسی موقعیت‌ها را بالا می‌برد. تنها اشکالش این است که قدری جلوتر از داستان حرکت می‌کند و پیش از پایان هر صحنه، حس آن صحنه را با نواهای طولانی‌اش لو می‌دهد.

شروینه شجری‌کهن



همچنین مشاهده کنید