جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

فصلی در دوزخ


فصلی در دوزخ

وندالیسم, الکل, فوتبال

اینکه جهنم را در «فصلی در دوزخ» آرتور رمبو لمس کرده باشی یا خود خاکسترهایش را بر دوش بکشی تفاوتی بزرگ دارد. اینکه پاریس را در نوشته های والتر بنیامین بجویی یا خود قهوه یی با سیگار ژیتان در «کارتیه لتن» نوشیده باشی قابل قیاس نیست. و اینکه فناتیسم افراطی فوتبال را تنها در اخبار ورزشی ببینی یا خود در بطن رخداد قرار بگیری فاصله یی چند صد سال نوری با هم دارد. در این جستار کوتاه سعی می شود با استمداد از تجربیات شاهدان عینی گذری نه آن چنان ژرف داشته باشیم بر مفاهیمی چون وندالیسم در فوتبال و تاثیر الکل بر این پدیده، با این توضیح که تمرکزمان به طور خاص بر فوتبال جزیره است. بخش مختصری از تحقیقاتی که هر سال روی موضوعاتی چون وندالیسم و هولیگانیسم در فوتبال انجام می شود، اختصاص یافته به تاثیرات الکل بر این پدیده ها. جان ویلیامز و ریچارد جولیانوتی جزء اندک کسانی هستند که روی این موضوع کار کرده اند و از تاثیرات احتمالی الکل روی تماشاگران انگلیسی و اسکاتلندی و اینکه چطور با مصرف آن این هواداران به خشم می آیند، حرف به میان آورده اند. با این وجود هنوز هم مساله الکل برای اکثر محققان در حاشیه جای گرفته است و در مورد فوتبال ایتالیا هم که اصولاً هیچ موضوعیتی ندارد (که این برمی گردد به فرهنگ ایتالیا و اینکه آنها ترجیح می دهند در حال هوشیاری از رجزخوانی خود لذت ببرند.)

به عکس در انگلستان همواره از الکل به عنوان عامل اصلی خشونت های فوتبالی یاد می شود، حتی در شرایطی که هیچ مدرک مستندی در کار نیست. در همین جهت مسوولان دست به فعالیت هایی فوری برای برچیدن این عامل زده اند و حتی دولت و بخش جلوگیری از وقوع جرائم هم با آنان همراه شده اند.

از چندی پیش در بریتانیا کنترل روی آوردن مشروبات الکلی به ورزشگاه ها آغاز شد و حالا هم با توصیه های پارلمان اروپا این کنترل در آلمان و خود انگلستان شکلی جدی تر به خود می گیرد (جالب است که گویا این معضل تنها در اروپای شمالی وجود دارد و آخرین نمود بارزش هم هوادار پاتیل دانمارکی بود که به قصد کتک زدن داور به زور وارد زمین شد، هرچند از دیدگاه جان ویلیامز هواداران ایرلندی و دانمارکی مست ترین و در عین حال دوست داشتنی ترین هواداران اروپا در سال ۱۹۸۸ در آلمان غربی بودند.)

اما تجربه با این مردم بودن نکته یی را آشکار می کند که نباید به سادگی از آن گذشت. این تجربه ما را بر آن می دارد با نگاهی عمیق تر از دادن حکم کلی بپرهیزیم و دست کم با مقایسه چند نمونه به پاسخی درست تر برسیم. یکی از این تجربیات که جان ویلیامز آن را جزء نادرترین اتفاقات فوتبالی عمرش می داند مربوط می شود به دیدار پایانی جام قهرمانان اروپا در سال ۱۹۸۲ در استادیوم فاینورد رتردام میان استون ویلا و بایرن مونیخ. پیش از آغاز بازی در باری نزدیک به استادیوم که هواداران دوآتشه ویلا آن را اشغال کرده بودند مشروبی سرو شد که اصلاً الکل نداشت و البته انگلیسی ها از این موضوع بی خبر بودند (در نظر بگیرید که آن دوران اوج بحران تاثیرات مخرب الکل روی فوتبال بود.)

اما همان اندک مشروب مسلماً برای انگلیسی ها کافی نبود. پس آنها کارتن کارتن مشروب با خودشان به ورزشگاه بردند تا بتوانند بازی را با حس و حال تمام تماشا کنند و این در حالی بود که آلمانی ها لیجر( همان مشروب سرو شده برای ویلایی ها) الکلیک داشتند. اما نکته جالب اینجاست که رفتار انگلیسی ها هیچ تفاوتی با بازی های قبلی نداشت. به همین سبب ویلیامز روی بعد روانی الکل تمرکز می کند و بخش عظیمی از مشکلات ناشی از مصرف الکل بین تماشاگران را مربوط به کنش های جمعی آنها که ریشه یی فرهنگی دارد می داند.

در این مورد خاص پروفسور اشلی مجستی به صورت شخصی دست به تحقیقاتی زده است که نتایجش در نوع خود جالب است. او با مقایسه طبقات مختلف جامعه انگلستان و شکاف های فرهنگی میان آنها تفاوت های آشکار تاثیر الکل را بیان می کند. مجستی برای نمونه تمرکزش را معطوف دیدار انگلستان و اکوادور در جام جهانی گذشته می کند؛ روزی که خود در لباسی نه چندان رسمی به یکباره در حومه لندن رفت تا بازی را آنجا در کنار مردمی عادی تماشا کند. مردمی که به گفته خودش تنها رخداد (به معنای ترم جامعه شناسانه آلن بدیو) محتمل در چرخه زندگی روزمره شان پیروزی تیم ملی یا باشگاه شان است؛ اتفاقی که اگر پیش آید دست کم می تواند چند روز حسی را به آنها منتقل کند که شاید هیچ گاه دیگر در زمینه یی غیر از فوتبال رخ ندهد.

بدین ترتیب وقتی این انتظار و امید همراه با اضطراب می شود کمی الکل کافی است تا آن را مهارناپذیر کند و این ریشه تمامی مشکلات است. در واقع آنها همین طور که بازی پیش می رود می نوشند. آن قدر محو بازی شده اند که کنترل حدشان را فراموش می کنند و نتیجه واضح است. بازی که تمام می شود به خیابان ها می ریزند و در صورت پیروزی تیم شان از روی شوری افسارگسیخته که در بطنش میلی به تخریب و طغیان در برابر قانون است، هیاهویی به پا می کنند. انگار تمام غرور از دست رفته شان دوباره، هرچند برای مقطعی کوتاه، زنده شده است. در صورت شکست هم که دیگر تکلیف مشخص است و آن قدر نمونه های این خشم بی انتها را مشاهده کرده ایم که نیازی به توضیح اضافی نیست (رفتار هواداران اسکاتلند در جام ملت های اروپا در هلند ۲۰۰۰ را به یاد بیاورید. انگار وقتی تیم شان حذف شد دیگر هیچ بهانه یی برای ماندن نداشتند و این همان حالت روحی است که نهایتاً به خودتخریبی و دیگر تخریبی می رسد.)

البته شق دومی هم بر این امر وجود دارد. همان طور که ویلیامز از دانمارکی ها تعریف می کند، مجستی هم دست روی قشری خاص می گذارد و اعتقاد دارد الکل برای این عده آن اثر تخریبی را ندارد و البته این ادعا تنها در محیطی ایزوله قابل حس است؛ چه بسا همین اقلیت فرهیخته اگر در جمع قرار بگیرند همان کنش جمعی آنها را نیز در خود غرق کند. در اینجا نیاز به توضیح مختصری درباره نوانس (تفاوت ریز) بین هولیگانیسم و وندالیسم است. تفاوت بنیادین این دو پدیده اجتماعی در اهداف شان است. به بیان روانکاوانه لاکانی اش عمل تخریب برای هولیگان ها به جز واکنش به کنشی تحمیلی که می تواند شکست تیم شان یا تحقیر شدن از سوی حریف باشد در واقع دلیل میل است و تنها به مثابه وسیله یی برای رسیدن به هدف شان به حساب می آید. اما در مورد وندالیست ها تفاوتی وجود دارد. تخریب برای پیروان این مکتب نه وسیله بلکه خود هدف است و از آن می توان به عنوان ابژه میل نام برد که خود به نوعی از اسلاف آنارشیسم است. بدین ترتیب به بیانی دقیق تر آنچه بیشتر در فوتبال می بینیم هولیگانیسم است که گه گداری وندالیسم چون ژانری حاشیه یی با استفاده از پتانسیل نهفته در هولیگانیسم از آن بهره می برد.

حال که در سطور قبل اشاره یی کوتاه به هواداران دانمارکی کردیم بد نیست کمی بیشتر به آنها بپردازیم؛ رولیگانز. این اسمی است که به آنها داده اند. این دانمارکی ها رکورددار مصرف آبجو حین برگزاری تورنمنت های مهم فوتبال هستند و از این حیث انگلیسی ها و ایرلندی ها را به زیر کشیده اند. اما برخلاف انتظارها و روتین جا افتاده به خصوص در شمال اروپا این تماشاگران هرگز مشکلی برای کشور برگزارکننده مسابقات به وجود نیاورده اند. گزارش پلیس انگلستان در جریان جام ملت های ۱۹۹۶ خود شاهدی است بر این مدعا. کتی کسل و جون ریا که از نزدیک شاهد این رفتار دانمارکی ها در شفیلد بودند با تعجب تمام در این باره اظهار می کنند؛ «مهم نبود چقدر آبجو می نوشند یا چقدر تیم شان بد بازی می کند، در هر صورت رفتارشان آرام و دوستانه بود. حتی پلیس هم تعجب کرده بود که چطور با چنین مصرف بالایی از آبجو هیچ خسارتی به شهر وارد نشده است.» با تمام این تفاسیر یوفا و فیفا مشترکاً دست به اقداماتی زدند تا این معضل را از فوتبال برچینند غافل از اینکه این نوع مبارزه و ممنوع اعلام کردن مشروبات الکلی در ورزشگاه ها می تواند ساید افکت های مخربی نیز در بر داشته باشد. یکی از این اثرات جانبی و بی شک جدی ترین آنها رواج مواد مخدر در ورزشگاه های فوتبال است که مسوولان را با چالشی به مراتب جدی تر از الکل روبه رو کرده است. از کانابی ها گرفته تا MDMA ( نوعی قرص اکستازی) همه و همه فوتبال انگلستان را با خطری جدی مواجه کرده اند که رهایی از آن مستلزم تدبیری هوشمندانه و ریشه یابی فرهنگ الکل برای رسیدن به راهکارهای بنیادین است. همان طور که پس از فاجعه ورزشگاه بروکسل، انگلیسی ها موفق شدند نظم را در ورزشگاه هایشان برقرار کنند حالا نوبت به آن رسیده است که فکری اساسی به حال خارج از استادیوم هم بکنند تا شهرت منفی شان به خصوص در بازی های ملی رنگ ببازد و بدین ترتیب با تمرکزی بالاتر به سوی آینده یی درخشان در فوتبال شان گام بردارند.

آرش حقیقی



همچنین مشاهده کنید