چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
نقش پنجه خونین بر پرده نقره یی
درست یا غلط فکر میکنم هر چیزی در کمال خود به شعر و شاعرانگی میرسد. حتی آدمیزاد وقتی اصیل است و به جوهر انسانی خویش نزدیک، که تلقی شاعرانهیی از حیات داشته باشد و شاعرانه در روی زمین سکنی گزیده باشد.
شعر غایت زیبایی است تا آنجا که ما عبور کاملا غیرشاعرانه و بیگانه با شعر را وقتی میخواهیم ارزش بگذاریم با تعبیر «شاعرانه» توصیف میکنیم. شاید از «ضیق تعبیر» باشد که فیالمثل دوست سینمایی نویس من به حرکت تماشایی یک فوتبالیست میگوید: «شاعرانه». اما هرچه هست گمان میکنم تعبیری بهتر از این سراغ ندارد. اگر شعر را چیزی ورای وزن و قافیه و شکل و ریخت قراردادی آن بدانیم باید بگوییم همه هنرها سهمی از شعر دارند، از موسیقی گرفته تا سینما و در این میان آنان که سهم بیشتری از شعر به خود اختصاص دادهاند به معنای هنر نزدیکترند.
مسعود کیمیایی اگر فریمی فیلم نمیساخت و خطی نمینوشت- یا به تعبیر خودش استعدادش به اجرا در نمیآمد- باز هم شاعری بود بالقوه. این را به اعتبار سخن گفتنش میگویم.
من ابتدا فکر میکردم متن گفتارش را بعد از گفتوگو ویرایش میکند و به آن لحن شاعرانه میدهد و راستش را بخواهید گاهی اوقات در آن گفتوگوها نوعی تکلف میدیدم که توی ذوقم میزد. تا اینکه روبهرویش نشستم و شعرهای بدون ویرایشش را شنیدم. شعرهایی که اتفاقا وقتی کیمیایی میخواهد به آنها شکل شعر بدهد از شکل و ریخت میافتند و آن وقت به همهچیز شبیهاند الا شعر. کدام شاعر حرفهیی و اسم و رسمدار را میشناسید که در گفتوگوی مطبوعاتی آنقدر حس و خون و تپش در کلماتش جاری باشد:
«یک کارناوالی داشت رد میشد و حالا من ۱۰-۱۲ ساله فقط باید دنبال آن میدویدم و نگاهش میکردم. این کارناوال سینما بود، ادبیات بود، موسیقی بود، زبان ترجمه بود. زبانی که داشت در پیادهرو تعمیر میشد، داشت در محافل روشنفکری تعمیر میشد، در شعر بعد از نیما تعمیر میشد. ما باید میدویدیم تا از این زبان زایشی عقب نمانیم. در چنین شرایطی انتخاب بین اینها، زده نشدن از آنها، له شدن و هلاک نشدن زیر فشار این تجربهها بسیار اهمیت داشت. حالا همه ما این تجربهها و کشفها را با خودمان میبردیم خانه؛ زیر سقفی که در آن هیچ نیرویی برای فردا آماده نمیکرد. زیر سقفی که همهچیزش برای حرکت ما بازدارنده بود... آرام آرام باید این تجربهها را قبول میکردی و میریختی در انبانات و با خودت میکشیدی تا مثلا در ۲۰ سالگی بفهمی که درونت پر از شکست است. شکستی که باید از آن زیبایی بسازید. من از این شکستها زیبایی ساختم». (در گفتوگویی با نگارنده درباره موسیقی، منتشر شده در سایت خبرآنلاین).
این شکل از سخن گفتن منحصر به گفتوگوهای مطبوعاتی و رسمی او نمیشود، مسعود کیمیایی در گفتوگوهای تلفنی و روزمرهاش هم خالی از این لحظات و ذوقورزیها نیست. اگر او را هنرمندی «غریزی» خواندهاند به همین معناست. یعنی به ذات هنرمند است و زیبایی شناسی و شوق و ذوق را در آکادمی نیاموخته است و اصلا مگر در آکادمی چیزی هم میتوان آموخت؟
شاعری وارد دانشکده شد
دم در
ذوق خود را به نگهبانی داد.
زبان کیمیایی، زبان خود اوست. زبانی که با آن سخن میگوید، فیلمنامه و یادداشت روزنامهیی و داستان مینویسد. زبانی که با آن زندگی میکند یا به تعبیری هایدگری زبانی که در آن سکنی گزیده است. برای راه یافتن به جهان کیمیایی باید با زیر و بمهای این زبان آشنا شد. این زبان ممکن است که گاه به زبان دستوری و نحوی لنگ هم بزند، اما زبانی است بهشدت تپنده و پر حیات که قابلیتهای بسیار دارد.
زبانی که آن را در کارگاههای فیلمنامه نویسی و داستان نویسی نمیتوان سراغ گرفت. باید آن را زیسته باشی، در کوچه پس کوچههای عشق و جوانی و جنون و رفاقت و اصالت آرمان باختگی. مفاهیمی که خیلی توضیح دادنی نیستند، زیستنیاند و اگر بخواهند به کلام درآیند میشود «شعر» یا چیزی شبیه همان کلماتی که بر ذهن و زبان کیمیایی جاری میشود:
«کاوه عشق را نمیدانست. اما نسرین به اندازه صدها عشق در خاطرش ماند. بعدها فهمید وقتی در حافظهاش میچرخد و رضا را میخواهد، لبخند نسرین به دادش میرسد. از اینکه نسرین را به هوا و نسیم گمشده رضا دوست داشت شرمش میگرفت. تمرین کرده بود تا بتواند یاد نسرین را در خاطرش کمرنگ کند و. . .». (جسدهای شیشهیی/ چاپ پنجم/ ص ۶۷۰).
از همه کارهایی که کیمیایی تا به امروز انجام داده و میدهد «دیالوگنویسی» او شهرت خاصی یافته. یکی میگفت: «سه جور دیالوگ تو سینما داریم، دیالوگ بد، دیالوگ خوب و دیالوگ کیمیایی.» درباره دیالوگهای مشهور فیلمهایش که نقل اهل هنر شده است چیزی نمیگویم که گفتنیها را گفتهاند.
جز اینکه کیمیایی از همان «بیگانه بیا» نشان داده که میخواهد ادبیات خاص خودش را وارد سینما کند و اگر توفیقی در این راه به دست نیاورده احتمالا به این دلیل بوده که هنوز راه و رسم وارد کردن آن ادبیات منحصر به فرد را به سینمای آن روزگاران نمیدانست. اگر حوصله کنید و فیلم را ببینید همه المانهای سینمایی کیمیایی را البته به صورت خامدستانه- میتوانید مشاهده کنید. المانهایی که خوب تراش نخوردهاند و درست آنجایی که باید قرار نگرفتهاند اما خیلی با چیزی که ما بعدها بر آن «سینمای کیمیایی» نام نهادهایم تفاوت ماهوی ندارد تا بدانیم و بدانند: عشق آمدنی بود نه آموختنی.
به عاشقی میتوان سر و شکل داد اما نمیتوان خودآگاهانه بنیادش نهاد که فرمود: گوهر پاک بباید که شود قابل فیض و این گوهر پاک از همان «بیگانه بیا» قابل دیدن بود. هر چند که کیمیایی به دلیل اجرای مبتدیانهاش آن اثر را دوست نمیدارد و ترجیح میدهد نقطه عظیمتش را «قیصر» فرض کنند. اما «بیگانه بیا»، برای آنکه میخواهد از سیر و سلوک یکی از اقطاب سینمای ایران شناخت دقیقی حاصل کند از اوجب واجبات است. بگذریم. غرض اینکه دیالوگ نویسی آقای کیمیایی در آن فیلم به زعم ایشان «غیرقابل اعتنا» نیز قدرت خود را به رخ میکشد. آنجا که قهرمان فیلم به برادر طماع و فرصت طلبش میگوید:
«تو حتی اگه عکس مادرمون رو هم قاب کنی، به قاب عکس اهمیت بیشتری میدی تا عکس مادر»
به حافظه زخم خورده و تصادفی این سالهایم خیلی اطمینان ندارم ولی به احتمال قریب به یقین مضمون همین چیزی است که عرض کردم. از «قیصر» به بعد هم که بر همگان روشن است که آقای کیمیایی چه کرده. البته آن چند فیلمی که در حال و هوای روستا ساخته شدهاند مثل: خاک، بلوچ، غزل و سفر سنگ از این منظر- یعنی دیالوگ- خیلی از نگاه منتقدان دیده نشده که احتمالا روزنامهنگار شهرنشین خیلی با آن لحن و نحوه ادای کلمات ارتباط برقرار نمیکند.
غرض اینکه در این چند فیلم هم سهم دیالوگهای به یاد ماندنی و شاعرانه کیمیایی کم نیست. به ویژه در فیلم کمتر دیده شده «غزل» که دیالوگهای دو برادر هیچ کم از دیالوگهای «سید» و «قدرت» گوزنها ندارد. و یا در «سفر سنگ» که دیالوگهای معترضانه ریشهدار در ادبیات دینی به زیباترین شکل ممکن شاعرانه بیان میشود. در فیلمهای پس از انقلاب هم «تیغ و ابریشم» و «سرب» و «ردپای گرگ» و «دندان مار» و «سلطان» و تا حدودی «اعتراض»و «جرم» از نمونههای درخشان دیالوگنویسی در سینمای کیمیایی و بالطبع در سینمای ما هستند.
بزرگترها میگویند یکی از نشانههای توفیق شعر راه یافتن آن به خلوت مخاطب است و به مناسبتی آن را زیر لب زمزمه کردن. این بنده کمترین نیز به چنین چیزی قائلم و از آنجا که به این سخن صاحب قابوسنامه نیز بهشدت معتقدم که: «شعر از برای مردمان گویند نه از بهر خویش»، شعر معیار را شعری میدانم که گاه و بیگاه به سراغ آدمی بیاید و در احوالات گوناگون به روحش چنگ بیندازد و حال و خاطرش را بیاشوبد. به عبارتی دیگر بتواند در نفس و عقل مخاطب رسوخ کند و در گوشهیی از جان و دلش جایگاه و پایگاهی بیابد.
بدین معنا کیمیایی به عنوان یک شاعر سینماگر یا یک سینماگر شاعر این بخت را داشته تا دیالوگهای بی مانندش جزیی از خاطره فردی و جمعی ما شود و ما در مناسبتهای مختلف آنها را به خاطر بیاوریم یا در نوشتههایمان یا در مکالمات روزمرهمان.
بدون شک آنها که غربال به دست دارند و قرار است از عقب کاروان برسند سهم کیمیایی را در شعر معاصر نیز معین خواهند کرد. مرادم در اینجا از «سهم» در واقع حقی است که کیمیایی بر گردن شعر معاصر دارد. از پایمردیاش در دفاع از «احمدرضا احمدی» به عنوان یک شاعر مستقل تا تاثیری که با فیلمها و نوشتههایش بر شعر معاصر گذاشته.
دست به نقد و به احترام هفتاد و دومین سالروز تولد جناب کیمیایی چند خطی را که بهشدت یادآور فیلمهای ایشان هستند در اینجا میآورم. چند خطی را که حتی اگر بیهیچ اشارهیی پیش چشم مخاطب قرار بگیرد بیاختیار آثار کیمیایی را در ذهنش تداعی میکند. امید که مقبول افتد.
از پرده نقرهیی که بیرون آمدی
نه چاقو زیباست
نه زخم حماسه
پهلوی دریده و
ابروی شکافته
امانت نمیدهد
که در هیچ قابی راست بنشینی و
کج بخندی.
شاید به لحظه احتزار توانستی
نقش پنجه خونینات را
بر پرده نقرهیی بیندازی
اما در آن هنگام
نه خنیاگری مینوازد
و نه از آسمان ترانهیی به گوش میرسد.
تو بی رحمانه میمیری
و پیکرت در انبوهی از زبالههای یک میهمانی شبانه گم میشود
خونت اما
از خاطره خیابان نخواهد رفت.
سید عبدالجواد موسوی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران رهبر انقلاب کارگران پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت رئیسی حجاب سید ابراهیم رئیسی مجلس رئیس جمهور ایران و پاکستان
شهرداری تهران سیل هواشناسی تهران پلیس فراجا سلامت وزارت بهداشت سازمان هواشناسی فضای مجازی قتل کنکور
قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا خودرو بانک مرکزی بازار خودرو ایران خودرو دلار بورس سایپا تورم ارز
ترانه علیدوستی زنان فیلم کتاب تلویزیون سینمای ایران سریال رادیو شعر تئاتر سینما فیلم سینمایی
ناسا سازمان سنجش کنکور ۱۴۰۳ دانشگاه آزاد
رژیم صهیونیستی اسرائیل آمریکا غزه فلسطین روسیه جنگ غزه چین اتحادیه اروپا عملیات وعده صادق اوکراین حماس
پرسپولیس استقلال فوتبال باشگاه استقلال تراکتور باشگاه پرسپولیس بازی فوتسال رئال مادرید بارسلونا سپاهان لیگ برتر
هوش مصنوعی فیلترینگ عیسی زارع پور تبلیغات وزیر ارتباطات اپل ایلان ماسک همراه اول مایکروسافت فناوری تلگرام تسلا
سازمان غذا و دارو قهوه کاهش وزن سلامت روان داروخانه یبوست دوش گرفتن